یوسف عزیزی بنی طرف : ‘ممالک محروسه، چرا و چگونه زاده شد؟’
سخنانم در نمایشگان کتاب بدون سانسور در استکهلم سوئد. این سخنان صبح امروز شنبه بیست و هفتم مه با استفاده از زوم و تحت عنوان ‘ممالک محروسه، چرا و چگونه زاده شد؟’ انجام گردید. با تشکر از خانم کشاورزی مدیر نشر کافه ۶۰ و مسعود مافان مدیر نشر باران. متن نوشتاری سخنان:
‘ممالک محروسه’ چرا زاده شد و چگونه رشد یافت؟
سه دهه و اندی پیش برای نخستین بار اصطلاح ‘ممالک محروسه’ را شنیدم یا در واقع آن را در یک نشریه فارسی خواندم که در واشنگتن منتشر می شد. نام نشریه را اکنون به خاطر ندارم. این دو واژه سحرانگیز، اخگری بود که آسمان ذهنم را برای لحظه ای روشن کرد. اما بعدها، آن لحظه نورانی مرا رها نکرد یا در واقع، من رهایش نکردم زیرا به آن نیاز داشتم تا دغدغه های ذهنی ام را در باره جامعه چند ملیتی ایران تبدیل به اندیشه و نگارش کنم. در پی آن بودم تا بیشتر در این باره بدانم اما نه پیشکسوتان تاریخ پژوهی ایران به این مساله پرداخته بودند و نه اغلب اکنونیان تاریخ نگار. حس می کردم که کاسه ای زیر نیم کاسه است و این صنم های دوران جوانی ما – گویی – نمی خواهند چیزی در این زمینه بگویند یا شاید هم بی توجه از آن می گذشتند. احمد کسروی، فریدون آدمیت، مرتضی راوندی، باقر مومنی و دیگران. این از قبل از انقلاب. اما در بعد از انقلاب بهمن، حدود سی واندی سال پیش، برای نخستین بار در کتابی از یک ایران شناس آلمانی به نام رُهر بُرن جستاری دیدم که از چهار مملکت دوره صفویه و شش مملکت دوره قاجار سخن می گفت. سپس جستاری خواندم از یک محقق ایرانی به نام باقر صدرنیا که در واقع دندانگیرترین مطلبی است که به گمان من در باره ممالک محروسه نوشته شده . سپس در کتاب ‘تاریخ معاصر ایران’ عباس امانت و کتاب ‘ایران؛ یک ملت تخیلی’ مصطفی وزیری نیز مطالبی در این زمینه یافتم که به بحث من مربوط می شد. این دو، استادان دانشگاه های آمریکاهستند که اولی با نگاهی ناسیونالیستی – مرکزی و دومی با دیدگاهی غیر ناسیونالیستی به موضوع پرداخته اند. هر دو کتاب به انگلیسی است و نام هایشان: Iran:A modern History و
Iran as imagined nation . شاید دیگرانی نیز باشند که به موضوع ممالک محروسه پرداخته باشند که من تاکنون نشناخته ام اما بعید می دانم، کسی با تفصیلی که من نوشته ام در این عرصه قلم زده باشد. شاید پس از انقلاب بهمن، برآمدن مساله ملیت ها باعث شد تا شماری از مورخان و كارشناسان ايرانى به موضوع مملکت های محروسه بپردازند.
اما انگیزه دیگر نگارش این کتاب – که در واقع انگیزه اولیه بود – موضوع ابهام ها و ناروشنی ها در باره نام های منطقه زادگاهم بود: اهواز، احواز، عربستان و خوزستان؛ زیرا می خواستم به اسباب و دلایل این چند اسمی پی ببرم. البته ، دامنه پژوهش از این موضوع، بسی فراتر رفت و تاریخ مملکت عربستان، و بود و نبوداش در فدراسیون مملکت های محروسه و دیگر مسایل تاریخی و اجتماعی و اقتصادی این مملکت و ساکنان عرب اهوازی اش را بر گرفت. نیز موضوع دولت – ملت ، شکل یابی و برخورد آن با جامعه چند ملیتی ایران و نسبت ناسیونالیسم ایرانی (پارسی) با ملل درون ایران و توسعه طلبی دولت-ملت ایرانی، به ویژه در دوره های پهلوی دوم و جمهوری اسلامی، از دیگر فصولی است که در آن، فراورده های فکری خودرا با خواننده در میان گذاشته ام.
پس از هشتصد سال استقلال ممالک و مناطق مختلف فلات ایران پس از اسلام، صفویان نخستین فدراسیون-امپراتوری فراگیر را با نام مملکت های محروسه ایجاد کردند که هیچ پسوندی نداشت. این نظام اداری – سیاسی رسمی تا دوره های افشار، زندیه و قاجار ادامه یافت و نیز پیامدهای تاثیر آن را – حتی – در اوایل حکومت رضا شاه پهلوی و به شکل تمبرهای مزین به نام ممالک محروسه ایران می بینیم. خوانش کتاب های تاریخی مربوط به مملکت های پیشین به طور عام، و مملکت عربستان به طور خاص، با بررسی انتقادی این کتاب ها همراه است که این را در جای جای کتاب می بینیم. بررسی هایم، دوره های استقلال عربستان، هم پیمانی یا وابستگی به نظام ممالک محروسه را نیز در برگرفته است. اما به این امر بسنده نکردم و ووضع اقتصادی و اجتماعی ملت عرب اهواز در دو دوره شاه سابق و جمهوری اسلامی ایران را هم شکافته ام. فصلی را نیز به عرب های کوهستان و عرب های ساحل خلیج اختصاص داده ام.
تصاویر مختلف تمبرها، اسکناس ها، اسناد، سکه ها، کتیبه ها، نقشه ها وعکس های ویژه ممالک محروسه و مملکت عربستان بیش از هشتاد صفحه از محتویات کتاب را تشکیل می دهند. در این فصل، تمبرهایی می بینیم که در کنار تصاویر نادرشاه افشار، کریم خان زند، آقا محمد خان – و دیگر شاهان قاجار- و نیز رضا شاه پهلوی، جمله ‘ممالک محروسه ایران’ نوشته شده است. در پایان کتاب، فهرست منابع کتاب و نمایه را آورده ام.
اگر کتاب را به سان فرزند نویسنده به شمار آوریم، کتاب ‘ممالک محروسه’ واپسین و جوان ترین فرزند من است که بیست و پنج خواهر و برادر دارد. چگونگی بستن نطفه این فرزند در ذهنم را شرح دادم، که البته امیدوارم ته تغاری نباشد.
پس از سه سال کار و زحمت مداوم و در حالی که کتاب مراحل پایانی خودرا طی می کرد دستگاه ‘لپ تاپ’ ام گم شد و تنها نسخه ذخیره شده کتاب ممالک محروسه با آن رفت. در یکی از شب های نوامبر ۲۰۱۸ از منزل دوستی اهوازی به خانه می رفتم و لپ تاپ را در کیف ویژه اش، بر دوشم حمل می کردم. وقتی ساعت حدود دوازده و نیم شب به خانه رسیدم متوجه شدم که جا تر است و بچه نیست. کیف حاوی لپ تاپ بر دوشم نبود. تو گویی یکی از فرزندانم را گم کرده بودم. آن شب حال عجیبی داشتم، آشفته، نگران و در هم کوفته. چون دیر وقت بود خوابیدم، اما امیدکی داشتم تا شاید فردا آن را در مسیر بیایم؛ در قطار مترو یا سوپر مارکتی که ساعت دوازده و ربع نیمه شب به آنجا رفته بودم تا چیزکی بخرم یا در اتوبوسی که پس از آن سوار شدم تا به خانه برسم.
سوار قطار مترو که شدم کیف حاوی لپ تاپ با من بود و حتی هنگام خروج از ایستگاه مترو نیز بر دوشم قرار داشت. این را فیلم ‘سی سی تی وی’ ایستگاه نشان می داد. چون پیگیرش شدم و از مسوولان ایستگاه خواستم تا فیلم را به من بدهند. به گاراژ اتوبوس ها هم زنگ زدم گفتند چیزی پیدا نکردیم. ‘سی سی تی وی’ سوپر مارکت را هم بررسی کردند ظاهرا خبری نبود اما فیلم ها مبهم بود. من به فروشنده کشیک نیمه شب، شک داشتم و تقریبا یقین داشتم که لپ تاپ را در آن سوپرمارکت جا گذاشته ام. نزد نمایندگی شرکت اپل در محله مان هم رفتم گفتند که اگر در ‘آی کلود’ ذخیره کرده بودی می توانستیم، کپی آن را به شما بدهیم اما چون این کار را نکرده ای نمی شود کاری کرد. داشتم ناامید می شدم و قید کتاب را می زدم یا به قولی خودم را برای فراموش کردن فرزند گمشده ام آماده می کردم؛ گرچه امر شاق و اندوهباری بود.
یک روز از سر ناراحتی و چه کنم چه کنم سراغ کامپیوتری رفتم که قدیمی بود که پس از خریدن لپ تاپ، در گوشه ای افتاده بود، اما گاهی برای پیدا کردن عکسی یا چیزی به آن مراجعه می کردم. الله بختکی، کامپیتوتر قدیمی را باز کردم و شروع کردم به جستجو در مطالب مختلف گذشته. نمی دانید وقتی چشم ام به عنوان ‘ممالک محروسه’ افتاد چه حالی پیدا کردم. حدود پنجاه صفحه بود. انگار زندگی دو باره ای به من دادند زیرا که فرزند گمشده ام را یافته بودم. گرچه در این کامپیوتر، همه صفحات کتاب ذخیره شده در لپ تاپ گمشده را نیافتم اما همان پنجاه صفحه دست نوشته اولیه، پی و پایه ای شد تا دو باره ساختمان کتاب را از نو بسازم که به گمانم از ساختار متن گمشده بیشتر، دقیق تر و وزین تر شد. این بار، متن کتاب را هم در ‘آی کلود’ ذخیره کردم وهم لپ تاپ را هیچ گاه با خود به بیرون از منزل نبردم.
اما چیزی هم بگویم در باره نشر کتاب. من که در ایران – قبل و بعد از انقلاب – بیست و اندی کتاب منتشر کرده بودم، برای نخستین بار می خواستم این کتاب را به فارسی در خارج منتشر کنم. می دانستم که ‘ممالک محروسه’ و محتوای آن باب طبع هر ناشری نیست. در این روند با دو ناشر نتوانستم کار کنم. با اولی به سبب نا آشنایی من با نشر الکترونیکی و پروسه آن و نیز شیوع کرونا و در نهایت عدم رغبت او، و با دومی به سبب عدم توافق در برخی امور مربوط به چاپ و نشر کتاب. ناشر سوم یعنی نشر کافه – ۶۰ و مدیر آن سرکار خانم کتایون کشاورزی – بی گمان – اثر تمیز و شسته رفته ای را منتشر کرد که در عرصه نشر در خارج پذیرفتنی است و از این بابت از او سپاسگزارم و امیدوارم با توزیع مناسب، این کتاب به دست مشتاقان این گونه مباحث برسد.
یوسف عزیزی بنی طرف
لندن۲٧/۵/۲۰۲٣