یوسف عزیزی بنی طرف ; از طباطبایى تا پهلوى؛ نژادپرستى نهادینه و قیاس با جهان عرب
١) من به ذاتى بودن برخى امور در میان ملت ها باور ندارم اما گاهى تعجب مى کنم که چرا این همه فاصله میان درک حاکمان ملت ها وجود دارد. شاه سابق ایران و پدرش تمامى هم و غم شان نابودى زبان ها و فرهنگ هاى مردمان غیر فارس بود و در این راه کوشیدند و گر چه ضربه زدند اما در نهایت قادر به ریشه کنى این زبان ها نشدند. ولى از همه شگفت انگیز تر، این خصلت- به نوعى – به فرزند شاه هم رسیده است که به رغم زندگى طولانى در دنیاى دموکراتیک، هنوز فایده آموزش به زبان مادرى را نمى فهمد و هوادارانش با هر چه در دست دارند به پرچم ناپارسیان در تظاهرات حمله مى کنند و شعار یک ملت یک پرچم یک زبان سر مى دهند. البته این – کما بیش – سیاست فرمانروایان جمهورى اسلامى هم هست. به عنوان یک عرب که همواره از ستم و سرکوب حاکمان عرب علیه غیر عرب ها انتقاد کرده ام باید بگویم که رهبران کشورهاى عربى در قیاس با رهبران ایران انعطاف بیشترى نسبت به مردمان غیر عرب داشته اند. نخستین روزنامه کوردى به نام “کردستان” در سال ١٨٩٧ در قاهره منتشر شد. احمد حسن البکر رئیس جمهور عراق در مارس ١٩٧۴ طرح خودمختارى کردستان عراق را به شکل قانون از تصویب شوراى انقلاب گذراند و تا سقوط صدام حسین، همواره معاون رئیس جمهور عراق یک کرد بود. در سوریه، در دوره حافظ الاسد، یک حزب کردى، عضو جبهه ملى- مترقى حاکم بود و حدود یازده سال است که حزب اتحاد دموکراتیک سوریه بر مناطق کرد نشین این کشور حاکمیت خودمختار دارد و خواهان برقرارى نظام فدرال در آن کشور است و با رژیم کنونى سوریه هم روابطى دارد. در الجزایر و مراکش، بیش از دو دهه است که زبان آمازیقى – بربرى – رسمى شده است و مردمان آمازیق، گرچه همانند ایران، ملت مستقر در یک منطقه جغرافیایى نیستند و پراکنده اند اما از حقوق کامل زبانى و فرهنگى برخوردار شده اند. از آن مهمتر رسم الخط این دو ملت نیز به رسمیت شناخته شده است و اساسا الفباى آمازیق با الفباى عربى تفاوت دارد . و مثل این مى ماند که در ایران، زبان هاى غیر فارسى را به رسمیت بشناسند و به ترک ها اجازه دهند تا همانند هم تبارانشان در جمهورى آزربایجان به رسم الخط لاتین، و به کردها اجازه دهند تا همانند هم تبارانشان در عراق به رسم الخط کردى-عربى بنویسند و این را به رسمیت بشناسند. نیز آگاه شدیم که محمد شیاع سودانى، روز اول مارس ٢٠٢٣ در یک بخشنامه دولتى بر رسمیت یافتن زبان ترکى در مکاتبات ادارى شهرستان کرکوک (در کنار عربى و کردى) تاکید کرده است . هم چنین دستور داده است تا زبان هاى ترکى و سریانى در مناطقى رسمیت یابد که این دو ملیت، جمعیت معتنابهى را در آن مناطق تشکیل مى دهند. این دستورها طبق ماده ٩ قانون زبان هاى رسمى عراق مصوبه ٢٠١۴ صادر شده اند.
٢) دیروز جواد طباطبایى تئوریسین نظریه راسیستى ایرانشهرى در گذشت. دو ویژگى اندیشه جواد طباطبایى تاکید بر “ملت بودن” ایران از پیش از اسلام تاکنون است که بر آن، ویژگى جدابافتگى اطلاق مى کرد و دیگرى کوشش براى حذف زبان ها و فرهنگ هاى غیر فارسى در ایران. او در نظریه ایرانشهرى خود تعریفى از “ملت ایران” ارائه مى دهد که ازلى و ابدى است، تعریفى خارج از ظرف زمانى و تاریخى و اجتماعى اش . او در این زمینه تجاهل مى کند زیرا برخلاف نظر او، مفهوم “ملت” در همه جاى جهان – و از جمله در ایران – اساسا برخاسته از مناسبات جدید اقتصادى واجتماعى است نه کهن قرنى. ضمن این که حتى اگر این تعریف نادقیق از ملت ایران طباطبایى را بپذیریم، این فقط ویژه ایران نیست و مردمان بین النهرین، مصر، چین، هند و یونان را نیز مى توان به آن متصف کرد. لذا ایران نمى تواند تافته جدا بافته باشد. نیز طباطبایى براى نفى و حذف زبان و فرهنگ دیگر ملت هاى درون ایران مى کوشید و بر دشمنى خود با مؤلفه هاى ملى نا پارسى در ایران و نابودى هویت هاى تاریخى فرهنگى و زبانى شان تاکید مى کرد. او در این زمینه مى نویسد”تا زمانى که اقوام مختلف، زبان و فرهنگ منطقه اى و غیر ملى خودرا کنار نگذاشته و بر زبان و خرده فرهنگ خود اصرار نمایند، نباید از پارسیان انتظار برخورد یکسان و احقاق حقوق برابر با پارسیان داشته باشند”. او در این نگاه ابلهانه، گویى نمى فهمد که اگر این ملت ها – نه اقوام – این اصرار را نداشته باشند و اگر زبان و فرهنگشان را از دست دهند، حقوق برابر با پارسیان، معنایى براى آنان ندارد.
و البته، این اندیشه هاى نژادى، تحقیر دیگر ملت ها در خارج ایران – نظیر ترک ها و عرب ها – را هم به دنبال دارد. او در باره کتاب “نقد عقل عربى” محمد جابرى، اندیشمند مراکشى مى گوید: “نقد عقل عربى محمد جابرى به راحتى مى شود گفت حرف یاوه اى است.. بعد عرب چى هست که عقل عربى داشته باشد” (لینک زیر).
سخن او را با اقدامات پیش گفته رهبران کشورهاى عربى مقایسه کنید تا ببینید که کدام فرد و ملت، عقل دارد؛ آن کس که منادى نابودى زبان هاى غیر فارسى در ایران است یا آن که حتى حقوق ملیت هاى غیر عرب کم شمارى چون سریانى ها را به رسمیت مى شناسد؟ واین آیا چیزى جز فرادست نگرى نژادى نیست؟ جدا بافتگى و برگزیدگى یک ملت، در واقع ابزارى براى نفى ملل غیر فارس در ایران و کلنگى جهت تخریب هویت هاى آنهاست که پیامدهاى سیاسى خطرناکى، نه تنها بر بافت درونى ایران بلکه در پیوند با همسایگان و کل جهان دارد. از این رو – به گمان من – اندیشه هاى جواد طباطبایى در ژرفاى خود پیام آور ایده هاى ناسیونالیسم افراطى است که تا مرز فاشیسم فرا مى رود.