يوسف عزيزى بنى طرف ;ما كشور هستيم نه استان و مخروط واژگون ايران
در هنگامه ضعف و بى خبرى نافارس ها، پهلوى اول به مدد بيگانگان، مملكت هاى محروسه يعنى كشورهاى ما را به استان تبديل كرد و گفتمان چيرگان، ما را اقليت قلمداد كرد. حتى پژوهشگرى آمريكايى ايرانى تبار چون عباس امانت در كتاب انگليسى خود Iran, Modern History ، نظام رسمى پانصد ساله ممالك محروسه را به Protected Domains ترجمه كرده كه خلاف واقع است و Protected Countries درست است. و تازه “كشور” از مملكت هم يك درجه پايين تر است. البته از يك پژوهشگر بهايى كه خود طعم تلخ تبعيض و بى انصافى گفتمان رسمى را خورده اين بى انصافى بعيد مى نمود.هم اكنون در بريتانيا به اسكاتلند و و يلز و ايرلند شمالى مى گويند Country يعنى كشور. و در نخستين معاهده ميان امپراتورى صفوى و بريتانيا در عهد شاه عباس اول، از اصطلاح ممالك محروسه در متن فارسى و Protected Countriies در متن انگليسى استفاده شده است. لذا ما در ايران كنونى، ملت ها و كشورهاى همزيست عربستان، لرستان، كردستان، آزربايحان، گيلان، تركمن صحرا،بلوچستان و خراسان داريم. چند روز پيش نيز دم خروس بيرون زد. گوينده اى در تلويزيون رسمى ايران سخن از “اقليت فارس” كرد و روز بعد گوينده ديگرى آمد و گفت “او اشتباه كرد”. يعنى ما – فارس ها – اقليت نيستيم بلكه اكثريت هستيم.پشت بندش هم، حسن روحانى رئيس ج ا ا گفت كه “خليج فارس متعلق به ملت ماست”. واين اعترافى است به اين كه شهروندان فارس عزيز كشورهاى همزيست ايران، هم يك ملت هستند و دير يا زود بايد از دودوزه بازى اين كه ما ملت نيستيم و فقط يك زبانيم دست بر دارند. هميشه داد ناسيوناليست ها از اين بلند بود كه “چرا اقليت شيعه در عراق حكومت نمى كند” يا “چرا اقليت سنى در بحرين حكومت مى كند” اما هيچ گاه اين أنصاف را به خرج ندادند بپرسند: “چرا زبان و فرهنگ و مذهب يك اقليت در ايران حاكم است؟”.ما غير فارس ها و روشن بينان ملت فارس، پيكار فكرى و سياسى سترگى پيش رو داريم تا مخروط واژگون شده را سر جايش قرار دهيم و كشورهاى متحد متساوى الحقوق را جايگزين اين پس مانده امپراتورى كنيم.