من دیگری نیستم، من شهروند- نویسندهی ترک زبان این کشورم.
هیچ وقت تمایلی به داوری در مسابقات داستان نویسی نداشتهام و تنها در مواردی اندک داوری در مسابقات را پذیرفتهام. این بار نیز نتوانستم به اصرار برگزارکنندگان مسابقهی داستان نویسی دانشجویان دانشگاه تبریز پاسخ منفی بدهم و جند روز پیش در جایگاه داور مسابقه به مراسم اعلام نفرات برگزیده دعوت شدم. طبق اطلاع برگزارکنندگان با ارائهی کپی کارت ملی و… بیوگرافی داوران، اجازهی حضور داوران به طور شفاهی از طرف دانشگاه صادر شده بود.
با وجود برف و کولاک شدید در تبریز، امروز طبق قولی که داده بودم عازم مراسم شدم اما در ورودی دانشگاه تنها به یکی از داوران[ایشان به زبان فارسی مینویسند] اجازهی حضور در مراسم را دادند. در صورتی که مسابقه از ابتدا به دو زبان ترکی و فارسی برگزار شده بود و جالب این که ما با هم به مراسم رفته بودیم.
وقتی مانع حضورم در مراسم شدند حس کردم مثل شخصیت داستان ائو[برگزیدهی اول این مسابقه] قربانی توهمِ واهمه از دیگری شدهام. و هنگامی که راهی خانه میشدم به دیالوگی از سومین اثر برگزیدهی این مسابقه [داستان قرمز] فکر میکردم.
«دیدی سوین، مشکل از تو نبوده، مشکل از لباس صورتیات، شلوار گلگلیات نبوده…»
در جایگاه نویسندهای که همیشه از حاشیهسازیها پرهیز کردهام، تولید آثار ادبی به زبان مادریام را حق طبیعی خود میدانم و این حق در بندهای قانون اساسی نیز لحاظ شده است.
در جایگاه نویسندهای ترک زبان باور دارم در کشور موزائیک واری چون ایران تمام فرهنگها و ملیّتها حق حیات و حق تولید آثار فرهنگی را دارند.
جهان هنر و ادبیات چنان وسیع است که نمیتوان آن را در قالب یک جریان انحصارگرا گنجاند.
رقیه کبیری
98.11.21