عقبماندگی تحصیلی؛ دانشآموزان ایرانی بیش از دروس پایه، دینی میخوانند
«سر کلاس اول راهنمایی بودم. به یکی از دانشآموزها گفتم از روی فلان درس روخوانی کن. هیچی نگفت. پرسیدم پس چرا نمیخوونی؟ یکی از اون ور کلاس بلند شد گفت، آقا، فلانی خواندن و نوشتن بلد نیست.»
این بخشی از گفتههای یک معلم تعلیمات اجتماعی در یکی از مدارس جنوب تهران است. ظاهرا موضوع کمسوادی و عقبماندگی تحصیلی دانشآموزان همهگیر است و فقط به تجربه این معلم محدود نمیشود. هفته گذشته «مسعود کبیری»، عضو هیئت علمی پژوهشگاه مطالعات آموزش و پرورش، در گفتوگویی با خبرگزاری «تسنیم» گفته بود که یکسوم دانشآموزان در ایران به حداقلهای سواد که خواندن و نوشتن است، نمیرسند. او همچنین گفته بود که یکسوم دانشآموزان کلاس چهارم از انجام چهار عمل اصلی ناتوانند و این فاجعه است.
«ایرانوایر» با «سعید پیوندی»، عضو مرکز ملی تحقیقات دانشگاهی فرانسه و استاد «دانشگاه لورن» که حوزه تخصص او جامعهشناسی آموزش و علوم تربیتی است، گفتوگو کرده و همچنین نظر چند تن از معلمان ایرانی و والدین کودکان را پرسیده است.
***
آموزش در مدارس ایران؛ رتبهبندیهای جهانی چه میگویند؟
«مرکز مطالعه بینالمللی تیمز و پرلز» در «مدرسه آموزش لینچ» واقع در «کالج بوستون» در آمریکا است. این مرکز برای هفتمین بار است که روندهای مربوط به آموزش علوم و ریاضی در پایههای چهارم و هشتم را در ۶۴ کشور دنیا رصد میکند و از طریق مقایسه آنها با ۸ سیستم آموزشی نمونه که حکم سنگ محک را دارند، به یک رتبهبندی میرسد. گزارشهای مربوط به مطالعات مرکز تیمز و پرلز هر چهار سال یک بار منتشر میشوند و آخرین مطالعه این مرکز مربوط به سال ۲۰۱۹، یعنی پیش از آغاز همهگیری جهانی ویروس کرونا است.
ایران هم جزء ۶۴ کشوری است که در این مطالعه شرکت میکنند. در گفتوگوی «مسعود کبیری» با خبرگزاری تسنیم به تفصیل راجع به دادههای مربوط به ایران در گزارش سال ۲۰۱۹ تیمز صحبت شده است. کبیری به تسنیم گفته است که هر چند در مجموع دانشآموزان ایرانی در آزمون تیمز ۲۰۱۹ نسبت به سال ۲۰۱۵ بهتر شدهاند، اما همچنان ایران با معیار بینالمللی که نمره ۴۷۵ است و نمره میانی آزمون که ۵۰۰ است، فاصله زیادی دارد. کبیری همچنین گفته است که پیشرفت سال ۲۰۱۹ تازه توانسته است ایران را به جایگاه خود در سال ۲۰۱۱ نزدیک کند، ولی با وجود این ایران در ۲۴ سال گذشته هیچ وقت به معیار متوسط جهانی نمره یعنی ۴۷۵ نرسیده است.
این عضو هیئت علمی پژوهشگاه مطالعات آموزش و پرورش همچنین گفته است که «در ریاضیات پایه چهارم، ایران با نمره ۴۴۳ بین ۵۸ کشور در جایگاه پنجاهم قرار دارد. در علوم پایه چهارم نیز ایران با نمره ۴۴۱ در جایگاه چهلوهشتم است.»
بنا به گفته کبیری، در آزمون ریاضی حدود ۳۲ درصد دانشآموزان پایه چهارم نمرهای کمتر از ۴۰۰ گرفتهاند و این یعنی در وضعیت بسیار ضعیفی قرار دارند.
مدیر دادهپردازی مطالعات تیمز و پرلز در ایران همچنین گفته است که «در آزمون ریاضی پایه هشتم ۳۹ کشور حضور داشتهاند که ایران در جایگاه بیستونهم قرار دارد و در آزمون ریاضی پایه هشتم هم حدود ۳۲ درصد دانشآموزان ایرانی موفق به کسب نمره حداقلی ۴۰۰ نشدهاند، در حالی که این میانگین در سطح بینالمللی حدود ۱۳ درصد بوده است.»
او همچنین گفته است: «در علوم پایه هشتم نیز بین ۳۹ کشور ایران جایگاه سیودوم را دارد. در این آزمون ۲۸ درصد دانشآموزان ایرانی موفق به کسب نمره حداقلی یعنی ۴۰۰ نشدهاند که این میانگین در سطح بینالمللی ۱۵ درصد بوده است.»
پای صحبت والدین؛ آموزشهای دینی وقتی برای دروس پایه نمیگذارند
«لیلا» مترجم و نویسنده چند کتاب در ایران است. او مادر دو دختر ۲۰ ساله و ۱۴ ساله نیز است که از وضعیت تحصیلی فرزندانش اصلا راضی نیست. برای او که ۴۴ سال دارد موفقیت فرزندانش در اولویت است، ولی به گفته خود او از آینده تحصیلی دخترانش در ایران قطع امید کرده است. دختر بزرگ لیلا به رغم هزینههای بسیار زیاد مدارس غیرانتفاعی در دانشگاه نتوانست در رشتههایی که مد نظر خود و خانوادهاش بود تحصیل کند و دختر کوچکتر نیز همیشه به خاطر نمرههای پایین در دروسی مانند معارف اسلامی، زبان عربی و قرآن میانگین نمراتش کم میشود. لیلا نگران است که با تغییر سیستم کنکور و جایگزینی شرط معدل بیش از این که امروز است، دختر کوچکش اصلا نتواند به دانشگاههای دولتی راه پیدا کند.
لیلا با فرستادن برنامه درسی دختر کوچکترش به ایرانوایر، میگوید: «خودتان ببینید که همانقدر که ریاضی، زبان و علوم دارند، آمادگی دفاعی و دینی و قرآن هم دارند. تازه در ابتدایی که بچهها باید بیشتر روی علوم پایه تمرکز کنند تا پایه دروس سالهای بعد خود را خوب یاد بگیرند، مدارس بیشتر روی دینی و قرآن تاکید دارند.»
او ادامه میدهد: «چند روز پیش خواهرزاده همسرم اینجا بود. کلاس سوم است. میخواست با مادرش تماس بگیرد. چون همیشه از [دفترچه تلفن] گوشی زنگ میزند، شماره را از حفظ نبود. من گفتم ۰۹۱۲. بچه بیچاره پرسید ۹۱۲ یعنی چند؟ کلاس سوم است، ولی نمیدانست یک عدد سه رقمی را چطور باید بنویسد یا بخواند.»
«مونا» هم حسابدار و مادر یک دختر ۱۳ ساله است. او میگوید: «در همه درسهای بچهها یک چیزی هست که مربوط به دینی باشد. مثلا در کتاب زبان انگلیسی دختر من که هفتم است، اکثر جملهها مربوط به امامها و پیغمبرهاست. در کلاسهای ریاضیشان هم مسائل ریاضی مربوط به دین و قرآن است. در کلاس علومشان راجع به امامان است که مثلا چه چیزهایی راجع به کشفیات گفتهاند. مثلا امام موسی کاظم فلان گفته یا بهمان. دینی و قرآن که کلا جای خود دارد.»
او ادامه میدهد: «در کلاسهای ورزشیشان مدام میگویند که در فلان ورزش باید حجاب اینطور باشد. خلاصه این که در همه درسهایشان دارند مذهب را به زور به خورد بچهها میدهند. ولی بچهها دیگر دینزده شدهاند. با این که این همه برایشان تکرار میشود، دیگر اصلا نمیدانند این چیزها را. چون اصلا گوش نمیدهند.»
او میگوید: «دختر من تا کلاس سوم بلد نبود ساعت بخواند. من یادم است خود من کلاس دوم که بودم با پاککن، سوزن تهگرد و مقوا، یک ساعت مقوایی درست کرده بودم و هفتهای دو بار باید با خودمان میبردیم مدرسه که تمرین خواندن ساعت کنیم. در عوض تا دلتان بخواهد راجع به حجاب و بهشت و جهنم با بچهها حرف میزنند. آخر سر هم با این همه مشغله، خودم ساعت خواندن را به بچه یاد دادم.»
مونا که ۴۰ ساله است و یک شرکت حسابرسی را اداره میکند، به ایرانوایر میگوید: «الآن که کلاسها آنلاین است همیشه مدرسه تاکید میکند که عکس پروفایل بچه باید باحجاب باشد. در این شش ماه با من تماس نگرفتند که بگویند چطور درس خوانده است یا چه کار کنید که ریاضی یا مثلا علومش بهتر شود، ولی فوری تماس گرفتند که عکس پروفایلش باید باحجاب باشد.»
بنا به گفته مونا، مدارس و معلمان از بچهها در حوزه دینی و قرآن بیشتر کار میخواهند تا دروس پایهای مانند علوم، املا و ریاضی. او علت ضعیف بودن فرزند خود در دروسی مانند ریاضی را همین کاری میداند که مدرسه میکند و میگوید: «من خودم با چشمم دارم میبینم که دخترم که کلاس هفتم است بلد نیست یک ضرب و تقسیم ساده را انجام دهد. ولی آن وقت کارنامه میدهند، ریاضی شده است ۱۸. خب بچه من اصلا در حد ۱۸ نیست، ولی انگار معلمها با بچهها راه میآیند. نمرهها خوب است، ولی بچهها نمیتوانند مسائل را حل کنند و متوجه نیستند و انگار فقط برای همان روز حفظ میکنند و فردا یادشان میرود.»
سعید پیوندی، جامعهشناس آموزش و علوم تربیتی، هم گفتههای این دو مادر را که مشتی نمونه خروارند، تایید میکند. او درباره علتهای کمسوادی دانشآموزان ایرانی به ایرانوایر میگوید: «پدیده عقبماندگی تحصیلی دانشآموزان و این که بخشی از آنها نتوانند در حد مطلوب یاد بگیرند یا از کسب مهارتهای لازم در پایان یک دوره ناتوان باشند هم به مسئله کیفیت آموزشی مربوط میشود و هم نبودن سازوکارهای آموزشی برای کمک و همراهی بچههایی که دشواریهای بیشتری در یادگیری و یا در زندگی دارند.»
او ادامه میدهد: «یک نظام آموزشی باید برای بچههایی که به دلایل مختلف از جمله به خاطر این که آموزش به زبان مادری آنها نیست، یا به خاطر مشکلات خانوادگی و مادی نتوانستهاند آمادگی لازم را برای مدرسه داشته باشند، کارهای فوقالعاده و اقدامات اضافهای انجام دهد تا این دانشآموزان بازمانده از یادگیری هم بتوانند عقبماندگی تحصیلی خود را جبران کنند.»
پیوندی همچنین معتقد است که وقتی در ایران با آمار ۳۰ درصدی نداشتن سواد خواندن و نوشتن بین دانشآموزان مواجه میشویم، یعنی نظام آموزشی برای دانشآموزانی که شرایط نامساعدی از نظر آموزشی دارند، کاری انجام نداده است.
این جامعهشناس علوم تربیتی، ۴ عامل جذاب و کارا نبودن روشهای آموزشی، مشکلات مادی دانشآموزان و خانوادههای آنها، کمبود امکانات سختافزاری آموزشی و در نهایت شکاف فرهنگی بین مدرسه و دانشآموزان را به عنوان دلایل کمسوادی دانشآموزان ایرانی میداند و میگوید: «اگر به کارهای میدانی در زمینه بازماندگی از تحصیل یا مشکلات دانشآموزان به خصوص در مناطق محروم مراجعه کنیم، به چهار دلیل مهم اشاره میشود. دلیل اول این است که روشهای آموزشی و کلا مدرسه برای بچهها جذابیت ندارند و این که روشهایی که استفاده میشود با روحیات بچهها یا نیازهای آنها سازگار نیست. بنابراین، خیلی از آنها خوب درس نمیخوانند یا خیلی زود مدرسه را برای همیشه ترک میکنند. این موضوع در میان دانشآموزانی که در خانوادههای تهیدست زندگی میکنند یا در مناطق دورافتادهتر هستند، بیشتر اتفاق میافتد.»
او ادامه میدهد: «دلیل دوم مشکلات مادی بچههاست. بچهها با توجه با مسائلی که در محیط خانه دارند، همیشه همان آمادگی و امکانات خوب را برای این که بتوانند به آنچه که مدرسه از آنها به عنوان تکلیف میخواهد پاسخ بدهند، ندارند. در نتیجه همه بچهها در موقعیت برابر از نظر شرایط آموزشی قرار ندارند. به همین خاطر هم نظامهای آموزشی در همه دنیا ناچارند تدابیر ویژهای برای دانشآموزانی که وضعیت خانوادگی مناسبی ندارند و نمیتوانند روی کمک خانواده حساب کنند بیندیشند.»
سعید پیوندی در توضیح عامل سوم که نبودن امکانات آموزشی است نیز میگوید: «واقعیت این است که در مناطق توسعه نیافتهتر با مدارس و امکانات بسیار تاسفباری سروکار داریم که اشتیاقی برای بچهها برای آمدن به مدرسه باقی نمیگذارد و خیلی از ترکتحصیلهای زودرس هم به خاطر نبودن محیطهای آموزشی مطلوب و یا کم بودن امکانات و تجهیزات در مدارس صورت میگیرد.»
او در توضیح عامل چهارم نیز معتقد است که «بچهها به دلایل مختلف خود را به مدرسه نزدیک نمیبینند. در نتیجه یادگیری را نیز با دشواری انجام میدهند و این به خصوص در مورد بچههایی که به اقلیتهای دینی و دیگر اقلیتها تعلق دارند یا از نظر فرهنگی با فرهنگ غالب جامعه و فرهنگ اصلی نظام آموزشی متفاوت هستند، بیشتر مشهود است. گفتمان غالب نظام آموزشی بسیار گذشتهگرا، هویتی و شیعهمحور است و این نه تنها یک خشونت نمادین دولت علیه شهروندان به شمار میرود که گاه درک و هضم آن برای بچهها هم دشوار است. این دلایل چهارگانه سبب میشوند حدود یکچهارم کودکان ایران هیچگاه به پایان دوره آموزش اجباری نرسند و عطای مدرسه و درس را به لقایش ببخشند.»
کمسوادی دانشآموزان؛ تعلیمات دینی و ایدئولوژیک مقصرند
صحبتهای مونا و لیلا، دو مادر تحصیلکرده و متعلق به طبقه متوسط شهر تهران، ایرانوایر را تشویق کرد که درباره تعلیمات دینی نیز از سعید پیوندی، استاد دانشگاه لورن فرانسه، بپرسد.
پیوندی در این زمینه به ایرانوایر میگوید: «به دو دلیل اصلی زمانی که آموزش و پرورش برای تعلیمات دینی میگذارد، میتواند دلیل عقبماندگی تحصیلی دانشآموزان باشد. اول این که به طور رسمی حدود ۱۵ درصد از زمان آموزشی صرف مسائل دینی میشود. این حدود سه برابر زمانی است که پیش از انقلاب برای این کار اختصاص داده میشد و بیش از دو برابر زمان متوسطی است که در کشورهایی که تعلیمات دینی دارند، انجام میشود.»
او ادامه میدهد: «این به این معناست که بچهها بخشی از زمان تحصیلیشان صرف آموزشی میشود که همیشه به بهبود یادگیری آنها کمک نمیکند. به ویژه این که اگر در ایران، زمانی را هم که به اشکال دیگر به آموزش دینی اختصاص داده میشود، محاسبه کنیم، این زمان به حدود ۲۵ درصد کل وقت آموزشی خواهد رسید.»
این جامعهشناس علوم تربیتی و آموزشی با اشاره به محتوای کتابهای آموزشی دیگر هم میگوید: «کتابهای دیگر هم تا حدودی به مسائل دینی میپردازند، یعنی به جز کتاب تعلیمات دینی و قرآن، کتاب فارسی، مطالعات اجتماعی که شامل تاریخ، جغرافی و اجتماعی است و کتابی که اسم آن تفکر و سبک زندگی است، نیز به طور گسترده به آموزش مسائل دینی اختصاص داده شدهاند.»
پیوندی همچنین توضیح میدهد که «با احتساب فعالیتهای فوق برنامه که در ایران حدود ۱۶۰ مراسم در سال است، حدود یکچهارم وقت آموزشی در ایران صرف مسائل دینی میشود که یکی از بالاترین نسبتها و با فاصله زیاد از کشورهای دیگر است. بنابراین، زمان مفیدی که بچهها برای یادگیری موثر و به خصوص یادگیریای که برای آنها جذاب است دارند، خیلی محدودتر میشود.»
این استاد دانشگاه همچنین با اشاره به سنگین بودن محتوای آموزشهای دینی و مذهبی برای دانشآموزان میگوید: «توجه کنید که خیلی از مباحثی که در آموزش دینی مطرح میشوند به خصوص برای بچههای کوچک در دوره ابتدایی بسیار ثقیل هستند. برای مثال یادگیری قرآن از همان کلاس اول ابتدایی یا طرح مفاهیم مذهبی، اصول دینی یا اصول ایدئولوژی دینی شیعه مانند حج، جهاد، شهادت برای بچهها در سن ۶ یا ۷ سالگی غیر قابل هضم است و احتمالا مطالب دینی دیگر، همه فضایی را به وجود میآورند که بچهها خیلی خوب با مدرسه کنار نمیآیند یا مدرسه را سازگار با روحیات خود نمیبینند. مدرسه از طریق این نوع آموزش دینی چهره عبوسی پیدا میکند که متناسب با نیازهای روحی و سنی بچهها نیست و به همین خاطر هم در واقع آموزش دینی چه از جهت زمانی که از دست میدهند و مهارتهای پایه مانند خواندن، نوشتن و حساب را یاد نمیگیرند و چه به خاطر فضای عبوس و سنگینی که تعلیمات مذهبی و ایدئولوژیک برای بچهها در مدارس ایران ایجاد میکند، در هر دو جنبه تاثیر منفی بر آموزش کودکان و نوجوانان در ایران دارد.»
این جامعهشناس آموزش و علوم تربیتی وضعیت جمهوری اسلامی ایران از جهت آموزش مذهبی را «خاص» میداند و میگوید: «مقایسه ایران با کشورهای دیگر مسلمان و بقیه کشورهایی که آموزش دینی دارند، مثل کشورهای کاتولیک، دشوار است، زیرا ایران تنها کشوری است که تمامی فعالیتهای آموزشی آن سمت و سوی ایدئولوژیک دینی با هدف شستشوی مغزی دارند. نظام آموزشی ایران میخواهد یک هویت بسته را از بالا و به گونهای آمرانه به همه بچهها تحمیل کند، در حالی که جامعه ایران مانند همه جوامع دیگر از هویتها، باورها و اشکال دینداری و بیدینی بسیار متفاوتی تشکیل شده است.»
او ادامه میدهد: «در کشورهای مسلمان بچهها ساعاتی را به آموزش دینی میگذرانند. این در همین حد آموزش دینی باقی میماند و کلاسهای دیگر از استقلال نسبی برخوردارند و اختلاطی بین دروس علمی سکولار (غیردینی) و دینی وجود ندارد. در ایران اما علاوه بر زمان بیشتری که به تعلیمات دینی اختصاص داده میشود، در دروس دیگر و برنامههای فوق برنامه، مانند صبحگاه هم ایدئولوژی اسلام سیاسی به صورت بسیار گسترده وجود دارد. بنابراین، ایران از این جهت بسیار مورد خاصی است.»
از نظر سعید پیوندی، روند آموزش معلمان در دوران پیش از آغاز تدریس و حتی در زمان آموزش ضمن خدمت، نیز در کمسواد بار آمدن دانشآموزان اثرگذار است. او میگوید: «در دورانی که معلمها برای معلمی آموزش میبینند و حتی در دوران آموزش حین خدمت، بیش از آن که دغدغههای تربیتی و روشهای جدید آموزشی و چگونگی کار کردن با بچههای مشکلدار را یاد بگیرند، بیشتر کنترل ایدئولوژیک میشوند و در مورد مسائل دینی با آنها کار میشود. بنابراین، یاد نمیگیرند که چطور با بچههایی که دارای مشکلات آموزشی هستند کار کنند. به همین خاطر هم آن ابزارهای فکری و روششناسانه و مهارتهای تربیتی لازم را برای برخورد با مشکلات آموزشی ندارند.»
او ادامه میدهد: «واقعیت این است که همه خانوادهها نمیتوانند مسئولیتی در حوزه یادگیری به عهده بگیرند. خیلی از خانوادهها ممکن است سواد یا دانش لازم برای کمک به بچههای خود را نداشته باشند. بنابراین، آموزش و پرورش باید طوری روند آموزش را تدارک ببیند که بچهها در هر گروه اجتماعی و با هر نوع خانوادهای که سروکار دارند، بتوانند در محیط مدرسه به اندازه کافی یاد بگیرند که نیازی به کمک خانواده نداشته باشند. اگر نظام آموزشی به عنوان اصلیترین نهاد کشور نتواند به همه بچههای ایران یک آموزش با کیفیت حداقلی را بدهد، صرف نظر از این که بچهها متعلق به چه طبقه و گروه و چه خانوادههایی هستند، آینده کشور با این کار تباه میشود. برای این که سپردن کار به دست خانوادهها را هیچ کشوری انجام نمیدهد. این مدرسه است که وظیفه اصلی آموزش را بر عهده دارد و خانوادهها فقط میتوانند نقش کمکی داشته باشند. برای آن دست خانوادهها که شرایط مطلوب نیست، مدارس باید امکانات ویژهای را تدارک ببینند و برای آنها سازمان ویژهای وجود داشته باشد که ناتوانی کمک خانواده از طریق نظام آموزشی جبران شود. وگرنه ما هیچ جایی برای جبران چنین شکافی نخواهیم داشت. فراموش نکنیم که مدرسه تنها نهادی در جامعه است که میتواند به طور واقعی فرصتهای برابر را برای همه نسل جوان به وجود آورد تا آنها بتوانند با کسب مهارتها و دانش لازم آینده خود و جامعه را بسازند. اگر مدرسه چنین امکانی را به وجود نیاورد، نابرابریهای موجود بازتولید میشوند.»
دوران سیاه کرونا؛ فاجعهای که چند سال بعد خود را نشان خواهد داد
درهای مدارس ایران که از روز شنبه ۳اسفند۱۳۹۸ بسته شد، هنوز هم به روی دانشآموزان در اغلب نقاط ایران بسته است. در برخی از مناطق که امکان آموزش مجازی به دلیل فقر و توسعهنیافتگی وجود ندارد، ادارات آموزش و پرورش با اجبار معلمان را به سر کلاسهای درس آوردهاند، ولی حتی در آن مناطق هم کلاسهای درس به صورت غیرجدی برگزار میشوند.
با آموزش غیرحضوری و از طریق گوشیهای همراه یا تبلت، بسیاری از خانوادهها و کارشناسان از آینده تحصیلی چند نسل از دانشآموزان ایرانی که در این دوران در سن تحصیل بودهاند و به خصوص دانشآموزان پایههای اول تا سوم که قرار بوده است بنیان آموزش را در مدرسه فرا بگیرند، نگرانند.
سعید پیوندی در این زمینه نیز به ایرانوایر میگوید: «همه دادههایی که در رسانههای ایران و گاه از طرف خود مسئولان آموزش و پرورش منتشر شدهاند، نشان میدهند که ما با یک نوع بحران بیسابقه آموزشی در دوران شیوع ویروس کرونا در ایران مواجه شدهایم.»
او عدم آمادگی قبلی آموزش و پرورش برای چنین شرایط بحرانی را مقصر میداند و معتقد است: «نه معلمان ما به اندازه کافی تعلیم دیده بودند برای چنین کارهایی و نه دانشآموزان آماده شده بودند و از همه مهمتر این که بخش قابل توجهی از دانشآموزان به شبکههای مربوطه دسترسی نداشتند یا از وسایل لازم برای متصل شدن به اینترنت محروم بودهاند. خود مسئولان آموزش و پرورش ایران از عدم دسترسی حدود یکسوم دانشآموزان ایران به ابزاری که بتوانند از طریق آن به آموزش راه دور دسترسی داشته باشند، محروماند. این رقم بسیار بزرگی است و نتایج مخرب این وضعیت دو سه سال دیگر نمایان خواهد شد.»
پیوندی اما میگوید که با وجود این وضعیت بحرانی هم آموزش و پرورش جمهوری اسلامی دست از شستشوی مغزی دانشآموزان برنداشته است. او معتقد است که «کماکان در شبکه شاد و بقیه ابزارهای مجازی و از جمله در تلویزیون برنامههای مذهبی متعددی گذاشته شدهاند که اضافه میشوند به همه آن سنگینی غیر قابل درک و غیر قابل هضم مطالب درسی از طریق مجازی.»
احتمالا تا یکی دو سال دیگر در ایران نیز بحران ویروس کرونا به کمک واکسن مرتفع خواهد شد. اما آنچه باقی خواهد ماند، اثرات مخرب و غیرقابل بازگشت کلاسهای غیرحضوری و کمسوادی دانشآموزانی است که هر روز بیشتر از قبل زیر بار سنگینی تعلیمات دینی و ایدئولوژیک حکومت ایران خم میشوند.
iranwire