دکترضیاء صدرالاشرافی: دربارۀ تولّدِ عیسای ناصری، معروف به مسیح
سالِ نومسیحی رابهمۀ هموطنانِ مسیحی وهمۀ مسیحیان، و تمام کسانی که آغازسالِ نویِ مسیحی را، جهتِ شادی وبخصوص کمک بدیگران بهانه قرارداده وجشن می گیرند، تبریک می گویم.
درنقدِعلمیِ سال، ماه وروزِ تقویم مسیحی، به دومنبع اصلی برمیخوریم:
اول: میراثِ رومی- میترائی، و دوم: ارثیۀ توراتی(عَهدِ قدیم)، با آیات و روایاتِ انجیلی:(عَهدِ جدید). این دومنبع باهم، هم به رفعِ بعضی اِبهام هایِ علمی، کمک می کنند و، هم درطرحِ سئوالات جدید، ما را یاری میرسانند، ازجمله این که: درآنچه به سالِ میلادی(درنسبت به میلادِعیسی مسیح) مشهوراست، چرامَبدَءِ آن، روزِمیلادِ عیسی مسیح، یعنی: (عصرِ٢٤ دسامبر : کریسمس یا نوئل) نیست؟! راستی این چه نوع سالِ میلادی است، که درآن، میلادی، صورت نگرفته است! منظور: اولِ ژانویۀ هرسال.
نام درست ومنطقی آن، (تقویم یا آغازِسالِ مسیحی) میباشد، یا اسم بی مسمایِ سالِ میلادی! (درمقابلِ سالِ شماریِ هجریِ قمری وشمسیِ مسلمانان).
توجیهِ مذهبیِ میلاد، برای دستگاهِ (پُر راز و رَمز، وپُر تعبیر وتفسیرِ) کلیسا اینست که دردین یهود، تولدِ دینی (ومعنویِ) هرپسرِیهودی (ازجمله یحیی: انجیل لوقا، بابِ اول، آیه یا شمارۀ ٥٩/ عیسی: همان، بابِ دوم، شمارۀ ٢١): با مراسم ختنۀ او، درروزِهشتمِ تولدِ جسمی اش، معنی پیدا می کند. بنا براین درواقع روزِتولدِ واقعیِ هرفرزندِ پسرِیهودی، روزِهشتم تولدِ اواست، که آن روز، هم روزِنامگذاریِ(دینی)، و هم روزِختنه سورانِ وی، ونیزاجازۀ ورودِ بعدیِ او، بجامعۀ مرد-سالار، ونسبتاً بستۀ دینی- تباریِ یهودیّت است.
اما چرا کلیسایِ کاتولیک وبطورِکلی مسیحیّت، ازبیانِ صریح، وپیروی از آن، تاکنون، سر باززده ومی زند؟
جستجو برای یافتن جواب هائی مُستدَل و، با بیطرفیِ علمی، برایِ کشفِ حقیقت، درموردِاین نوع سئوال ها، انگیزۀ نوشتن این مقاله است، که شاید علاوه بررفعِ بعضی ابهام هایِ تاریخی، ما را درشناختنِ خودِ ساختار تشکیلات دینی،وعملکردِآن بطورکلی، وازجمله دراین مورد،یاری برساند.
بعقیدۀ کلیسایِ ارمنی، وکلیسای شرق، تولدِعیسی (مسیح بعدی) وغسلِ تعمیدِاودرششم ژانویه تقویم ژولیانی برابر ١٩ ژانویۀ تقویم میلادی(کاتولیک – پروتستان) است. بنظرکلیسای اُرتدکس (روسیه واُکراین ویونان) درهفتم ژانویه میباشد. روزهایِ:(٧و٨ و٩ و١٣و١٩) ژانویه را در مسیحیت قلمداد کرده اند. لذا هیچیک ازاین روزهایِ(تولدِ مسیح)، نه تنهاپرتوی، برایِ توجیه اولِ ژانویه، بعنوانِ آغازِسالِ تقویم میلادی(مسیحی: کاتولیک و پروتستان) نمی اندازند، بلکه ابهام ها وشک وتردیدهائی نیز، تولید میکنند.
روزِغسلِ تعمید داده شدنِ عیسی مسیح، بوسیلۀ یحیایِ تعمید دهنده، دررودِ اُردُن نیز، دربین فرقه هایِ مسیحی، اختلاف وجوددارد که درسه انجیلِ: متی(بابِ سوم، آیه یا شمارۀ ١٣تا ١٦) ومَرقُس (بابِ اول، شمارۀ ٧ تا ١٠) ولوقا (بابِ سوم، شمارۀ ١٦تا ١٨ و ٠٢ تا ٢٢) آمده است.
اساسِ تقویم مسیحیِ کاتولیکِ کنونی ( پاپ گریگوری: ١٥٨٢میلادی ) که عملاًامروزه بتاریخِ مبدءِ تمام تقویم ها، وکلِ تاریخِ بشریت، مبدلش کرده اند برتقویم رومی، با اصلاحِ عصرِرونقِ ژولیوس سزار( ٦٤ ق.م) استوار میباشد، که آن تقویم درنسبت به ژولیوس سزار، بنامِ تقویمِ ژولیان مشهور است. نامِ ماهِ جولای (ژوئیّه) یادآورِ ِژولیوس(سزار) است، ماهِ اُگوست: (اوت) هم، نام نوۀ برادر، پسرخوانده وجانشینِ لایقِ او، امپراتوراُگوست (٤٥ ق.م) را با خود دارد،که بنا به روایتِ رسمی، عیسی، که بعدها بقول متّی(بابِ بیست وهفت،آیۀ: ٢٣) مشهوربه مسیح گردید،دربیست وهفتمین (یابیست وهشتمین) سالِ سلطنتِ اُگوست(٢٧ ق.م تا ١٤میلادی) متولدشده است که اورادرانجیل (اوغُسطُس قیصر) نامیده اند:(انجیل لوقا، بابِ دوم، آیۀ:١)، که معاصرِفرهادِچهارم، پسرِاُرُداَشکِ سیزدهم اشکانی میباشد (آمار گیریِ ثروتِ اغنیا وصورت برداری ازثروتِ اشخاص، برایِ تعیینِ میزانِ مالیات، هفت سال بعدازمیلاد بوده است، که درانجیلِ لوقا- باب دوم، آیه های١تا ٥-، بخطا، به سرشماریِ نفوس تعبیرشده است!).”مسیح” در تعبیرِ توراتی وانجیلی اش، یعنی روغن مالیده و”مَسح” گردیده، وتلویحاً تقدیس شده وتَقَدُس یافته میباشد:(تورات: سِفرِلاویان، بابِ هشتم، آیه های :٠١- ١٢) و(عهدِ جدید، رسالۀ پولس به عِبرانیان، بابِ اول، آیۀ یا شمارۀ :١٠).
بعلت آنکه تقویم اولیۀ رومی، ده ماه داشت، درتقویم مسیحی کنونی نیز همانندِ تقویم ژولیان، نام چهارماه، نا منطبق با اسم آن ماه ها است.
سپتامبر( بمعنی هفتم درزبانهایِ شاخۀ لاتین ) که نام ماهِ نهم است. -١
-اکتبر( بمعنی هشتم ) که نام ماهِ دهم میباشد. ٢
نوامبر ( بمعنی نهم ) که نام ماهِ یازدهم است. ٣-
دسامبر( بمعنی دهم ) که نام ماهِ دوازدهم میباشد. -٤
این خطا وچشم پوشیِ آگاهانه بآن، جهتِ مقابله نکردن باعادات اجتماعی، میراثِ یک سُنتِ نادرستِ رومی، درمسیحیّت وتقویم کنونیِ آن است. دوماهِ ژانویه وفوریه رادراصلاحِ تقویم درروم، به اول(قبل ازماهِ مارس) ویا به آخرآن( یعنی دربعدازماهِ دسامبر) اضافه کردند. قراردادن مبدأ آغازِسال، بجایِ اولِ ماهِ مارس، دراولِ ماهِ ژانویه، باعث این جابجائی وعدم تطبیقِ نام آن چهارماه، با محل وترتیبِ آن، درشمارشِ سالِ دوازده ماهۀ رومی- مسیحیِ کنونی شده است. درموردِ ماه و روزِتولدِعیسی مسیح هم، نظیرچنین آشفتگی، قابل ملاحظه است: باتوجه به نوشتۀ (انجیل لوقا، بابِ اول، شماره یا آیۀ: ٢٦ تا ٣٦) که درزیر، به ترتیب نقل میشود: (همۀ آکولادها: { }، افزودۀ من است برای راحت تر خوانده شدن متن ):
ودرماهِ ششم جبرآئیلِ فرشته، ازجانب خدا{یِ پدر}به بَلَدِ{شهر}ی ازجلیل، که ناصره نام داشت فرستاده شد(لوقا، بابِ اول، آیۀ: ٢٦). { شهرناصره، درقرنِ اولِ میلادی وجود نداشت: کری وُلف، کتاب مفهوم انجیل ها، ترجمۀ محمدقاضی، چاپ دوم انتشاراتِ فرهنگ: ١٠، صفحه٤١* لینک دانلوداین کتاب درصفحۀ٦ است} نزدِ باکرۀ نامزدِ مردی مُسمّی به:{بنام} یوسف، از خاندان داوود، و نام آن باکره، مریم بود(همان، آیۀ: ٢٧). پس فرشته، نزد او{مریم} داخل شده گفت: سلام برتو، ای نعمت- رسیده (همان، آیۀ: ٢٨). خداوندباتواست وتودرمیانِ زنان، مبارک هستی(همان، آیۀ: ٢٩). چون {مریم} او{جبرئیل} را دید مضطرب شده، متفکرشد که این چه نوع تحیّت است (همان، آیۀ: ٣٠). فرشته بدو گفت ای مریم ترسان مَباش، زیراکه نزدِ خدا نعمت یافته ای (همان، آیۀ:٣١). واینک حامله شده وپسری خواهی زائید و اوراعیسی خواهی نامید(همان، آیۀ ٣٢). او{مردی}بزرگ خواهد بود وبه پسریِ حضرتِ اعلی، مُسَمّی{نامیده می}شود وخداوندِ خدا، تختِ پدرش{؟} داوود را بدوعطا خواهد فرمود(همان، آیۀ: ٣٣). و او برخاندانِ یعقوب{بنی
اسرائیل} تابه اَبَدپادشاهی خواهدکرد وسلطنت اورانهایت نخواهد بود(همان، آیۀ: ٣٤). مریم به فرشته گفت این چگونه میشود وحال آنکه مردی رانشناخته ام (همان، آیۀ: ٣٥). فرشته درجوابِ وی گفت: روح القُدُس برتوخواهدآمد و قوّتِ حضرتِ اعلی{خدایِ پدر}برتوسایه خواهدافکند،ازآنجهت، آن مولودِ مقدّس، پسرِخدا{ی پدر}خوانده خواهد شد(همان، آیۀ: ٣٦).(مقایسه شود با قران سورۀ مریم).
{سئوال: مریم ازروح القدس حامله میشود! پسر(روح القُدُس) چرا فرزند خدای پدریا حضرتِ اعلی میشود ونیزازاحفادِ داوود خوانده و قلمداد شده ومیشود،معلوم نیست؟!(عیسی پسریوسف نجارکه نیست)! امادرسناریویِ فوق باروریِ مریم وتولدِعیسی ازروح القدس، این نکته نهفته استکه خواستند خدایِ پدررا بی نیازازداشتنِ زن وآمیزش ولو یکباربا زن وگناه، جلوه دهند: ازنظرِمسیحیت، زن(حوا ودخترانش!) مظهرِفریب آدم وپسرانش، به گناه هستند. بهمین سبب کشیشان وپاپ هاازدواج نمی کنند تا آلوده به گناهِ ازلی نگردند!}.
درزبوزِ داوود: (مزموردوم آیۀ:۲ / مزموردوم آیۀ:۹ ) داوود، خود را مسیحِ خدا(یَهُوَه صَبایوت):{جنگجو} مینامد، وموعود یا مَشیۀ یهود بنا به اعتقادِ یهودیان ازفرزندانِ داوود خواهد بود، هم ازاین رونویسندگانِ انجیل (متی) و مسیحیان، مدعی هستند که عیسی فرزند داوود ازطریق یوسف، شوهرآیندۀ مریم بوده وهمان مَشیه یا مَسیح موعود تورات است. یوسف نجارنامزد مریم که بعدازحاملگی مریم ازروح القدس، خوابنما شده وبعد شوهرمریم میشود. درانجیل ازتبارداوود قلمداد کرده اند(لوقا، باب سوم آیه ٣۲) که بازمنطقاً به عیسی ربطی ندارد. عیسی ازتبارِپدری، به تصریحِ انجیل لوقا، منطقاً پسرِ روحُ القُدُس است، ، بنابراین: نه از طریقِ(یوسف نجار) به داوود، ونه ازهیچ کس دیگرازجمله (روح القدس)، به خدای پدرمیرسد. اما ایمان دینی ازجمله در مسیحیت، با منطق وعقل، کاری ندارد.
صرفنظرازاینکه بقولِ اِرنِست رُنان درکتابِ زندگی مسیح وتحقیقاتِ بعدی، تاریخِ تألیفِ انجیلهای چهارگانه بین سال هایِ(٣٧) تا (٦٨) و (٨٠) و حتی (١٢٠) و( ١٥٠ ) میلادی است! وگاه بعضی شکاکانِ علم گرا، تالیف انجیل ها را، قرن دوم وحتی چهارم میلادی مربوط دانسته اند:
کری وُلف، کتابِ مفهوم انجیل ها، صفحه: ٦٢ و ١٠٤. https://m.ooyta.com/oy_content/7/0119/230119071622-668m_00901.pdf
روایتِ قرآن درسورۀ (٣): آلِ عمران: (آیۀ: ٤٤ تا ٤٧) وبخصوص سورۀ (١٩) مریم: (آیۀ: ١٦ تا ٣٤)، الهام وتحریفِ آگاهانۀ روایتِ انجیلِ لوقا است، البته تحریفِ عمدی، درکادرِصفات ومُشخصاتِ خدا وتوحیدِ اسلام، یعنی سورۀ توحید یا سورۀ اخلاص ( ١١٢ ): ( آیۀ:١تا ٤ ) صورت گرفته است چراکه درواقع، این سوره، بیانگرِشناسنامۀ خدا(الله) وتوحیدِ اسلام است:
بگواوخدای یگانه است!{یعنی دو،سه ویاچندگانه نیست}خدائی است بی نیاز {ازهمه چیز(وازجمله داشتنِ زن وفرزند)!}هرگز{کسی اورا}نه زاده و {کسی ازاو}زائیده نشد!ودریگانگی، کسی همتایِ اونمیباشد{شریکی ندارد}
اما درضمن، قرآن درسورۀ (٤) نساء: (آیۀ: ١٧٠ تا ١٧٢) وسورۀ (٣) آل عمران: (آیۀ: ٤٥) دراشاره به کلمه، دررابطه با مسیح، و روحِ خدائی داشتنِ او، مثل آدم وفرزندانش: سورۀ (١٥) الحُجَر:( آیۀ: ٩٢) وسورۀ ( ٣٨) ص والقرآن: ( آیۀ: ٧٢ )، ونیزدرسورۀ (١٩) مریم: (آیه هایِ ٣٥ و ٣٦) الهام گرفته شده وهمسوبا انجیل متی(بابِ چهارم، آیۀ: ٤) وبخصوص انجیل یوحنا (باب اول، آیۀ: ١ تا ٤) است، البته با نفیِ کامل وصریحِ تثلیث والوهیت مسیح، وتلقیِ اوهمچون بنده ونیزپیامبریعنی فرستادۀ خدایِ اسلام: که (بی پدروبی مادر، وبی پسروبی همسرِ) است، و نه آنچنانکه مسیحیان باورکرده
وایمان دارند: پسریگانۀ خدایِ پدر، که البته ازروح القُدُس متولد شده، و در رابطه با داوود وابراهیم، ازطریق شوهرآیندۀ مادرش، یعنی یوسفِ نجار قرارداده شده است. البته بنوشتۀ انجیل لوقا، بابِ سوم، شمارۀ٢٣ عیسی …بگمانِ مردم، پسریوسفِ{نجار}بود، از(شمارۀ٢٤ تا آخر٣٨)، لوقا نسبِ یوسفِ نجاررا به داوود ویعقوب(اسرائیل) واسحاق وابراهیم وسام ونوح وشِیث وآدم ودرآخربه پسرخدا میرساند!
نکتۀ کلیدی دیگردراین بِکر- زائیِ مریم است. درروایتِ انجیلِ لوقا، حامله شدن مریم درماهِ ششم است. انجیلِ لوقا، همچون(اَعمالِ رسولان) که اثرِ دیگرِلوقا میباشد، اولین ومنظم ترین انجیل ها درموردِ زندگیِ مسیح است، اما لوقا، مشخص نکرده است که حامله شدن مریم درماهِ ششمِ کدام سال- شماری وتقویم اتفاق افتاده است. بنابراین دواحتمال، میتواند مطرح شود:
اول- ماهِ ششمِ تقویمِ عِبری: با آنکه مبدأ تقویمِ عِبری درششمین روزِخلقت، و ازآفرینشِ آدم که بصورتِ خدایِ تورات( یهوه) آفریده شده است: (سفرِ پیدایش، بابِ اول، آیه هایِ ٢٧ و ٢٨) درست درروزهفتم اکتبرِ: ( ١٥مهر ماهِ ) سالِ (٣٧٦١) قبل ازمیلاد قلمدادشده است!، اما عالیجناب آرشُوِک اوشر(زیرنویسِ یک، ص: 12) باجمع کردن عُمرِ پیغمبران ( ازآدم در ششمین روزِخلقت، تا تولدِ عیسی مسیح )، درتورات، انجیلِ متی ولوقا و روایات معتبرِدینی، این رقم را در( ٦٠٠٤ ) پیش ازمیلاد، روزِسی ویکم اکتبر(هشتم آبان)، ودرست سرِساعت نُه صبح، تعیین فرموده، اما معلوم نکرده است: ساعت نُه صبح بوقت کجا؟!
آغازِسالِ تقویمِ (شمسی- قمری)عِبری با تغییراتِ اندک، دراوائلِ پائیز است، مثلاً آغازسالِ (٥٧٧١) عِبری، با نُهمِ سپتامبرِسالِ (٢٠١٠) میلادی مُصادف بود وامسال (٥٧٨٣ عبری برابراست با٢٠٢٢ میلادی) است. و خلقت عالم
وآدم درشش روزواستراحتِ خداوند خدا(یَهوَه) درروزِهفتم، بنا به تقویم عبری در( ٣٧٦١ ) پیش ازمیلاد مسیح بوده است:
( ٣٧٦١ = ٢٠٢٢- ٥٧٨٣ )، لذا باکره- آبستن شدنِ مریم (بقولِ انجیلِ متی ، بابِ اول، آیۀ: ٢٣)، درماهِ ششم عبری ( بنام ماه آدار یا آذار)، با ماه مارس : ( اسفند- فروردین ) مصادف است، و تولدِ مسیح بعداز نُه ماه، دراوائلِ(ونه اواخر) ماهِ دسامبرخواهد بود. اما علاوه براختلافِ قابل توجه شانزده روزه، چون تقویم عبری، درقرنِ چهارم میلادی، توسط (هفتاد و یک تن) داوران بنام سان هِدرین: تنظیم شده است كه درحدودِ سالِ ٤١١٠ عِبری(٣٤٩ میلادی)، دانشمند دینی بزرگي به نام «هيلل دوم» به شكلِ امروزی آن تنظيم كرد( زیرنویسِ دو، ص: 12).
بنابراین، ماهِ ششمِ موردِ نظرِانجیل لوقا، منطقاً نمیتواند تقوم عبری فوق الذکرباشد، زیرا بنا به مشهور، درزمان تألیف انجیل لوقا( ٣٧ تا ٤١ میلادی) بوده که درآن زمان، تقویم عبری، هنوز وجود نداشت!
دوم- ماه ششم تقویم رومی: اگرروایتِ انجیلِ لوقا درحامله شدنِ مریم در ماهِ ششم تقویم رایجِ رومی باشد، دراینصورت، حامله شدنِ مریم بنابه وعدۀ جبرائیل، ازروح القدس: درماهِ ژوئن(جون) خواهد بود، وزایمان طبیعی اش بعد از نُه ماه، به گفتۀ انجیل لوقا با ماهِ مارس مصادف میشود!
به تعبیرِنحله ای ازمسیحیان، روح القدس، همان میکائیل(سَن میشل) است، ونه جبرائیل(که وعدۀآمدن روح القدس را به مریم میدهد)، زیرا میکائیل به تعبیرِمسیحیان، رئیس یا فرمانده ملائکه خدای شان است هرچند کاتولیکها، روح القدس را، بسببِ نداشتنِ جسم، میکائیل نمیدانند(که دارای جسم است). درقارۀ امریکا، تولدِ مسیح را بعضی مُصادف با پنجمِ ماهِ ژوئن(پانزدهم
خرداد) قلمداد میکنند. بنظرمیرسد میتوان به روشِ معمولِ ادیان: (تعبیرو تفسیر)، ازانجیلِ لوقا،(بابِ دوم، آیۀ: ٨) باصطلاح چنین اتخاذِ سند کرد که:
ودرآن نواحی، شبانان درصحرا بسرمیبردند ودرشب، پاسبانی گله های خویش میکردند. (چنین اوضاعی با ژوئن مناسبترازماهِ دسامبراست). در مجسمه ها وتصاویری هم که همراهی حیوانات وبچه های آنها در کلیساها، بمناسبتِ روزِتولدِعیسی مسیح ارائه میشود طبعاً به بعدازبهار(موقع زایش بره ها وگوساله ها ) مربوط تواند بود ونه به آخرپائیز واول زمستان:
درانجیل لوقا، ( باب دوم، آیه های ٧ و٦ ) درشرحِ مسافرتِ یوسف ومریم ازشهرِناصره، به یهودیه وشهرِبیتِ لحم، چنین آمده است: وقتی که ایشان {یوسف ومریم}درآنجا{شهربیتِ لحم}بودند،هنگامِ وضعِ حملِ او{مریم} رسید. پسرِنخستینِ خود را زائید، و اورا در قنداق پیچیده درآخورخوابانید، زیرا که برای ایشان درمنزل{جایِ نزول کردن/ مهمانخانه} جای نبود.
درضمن، بعیدازچنین کسان، یعنی (مادری بیسواد ونجاری آواره) است که تاریخِ تولدِ فرزندش یا فرزند زنش(ازروح القدس!) را ثبت و ضبط کنند.
اما درتعبیرِقرآنی، زایمانِ معجز- آسایِ عیسی بلافاصله بعد ازبارداری، با هرموقع سال، همخوانی پیدامی کند!: سورۀ ١٩- مریم،( آیۀ: ٢١و٢٢ ). قران درمورد مریم وتولدِ مسیح، سنگِ تمام گذاشته، ومعجزاتی که درانجیل ها وجود ندارد مطرح کرده است! آیۀ ٢٤سورۀ مریم را کریستف لوکزنبرگ درکتابِ قرائت سریانی-آرامی ازقرآن، چنین اصلاح کرده است:
مفسرانِ مسلمان درتفسیرِ آیۀ: فَناداها مِنْ تَحْتِها أَلاَّ تَحْزَنی قَدْ جَعَلَ رَبُّکِ تَحْتَکِ سَرِیًّا (مریم، آیۀ ٢٤)، عبارات تَحْتِها وتَحتَکِ را به معنای زیرِپایِ مریم و واژه سَرِیًّا را عُمدتاً به معنایِ جویِ آب و برخی به عیسی تفسیرکرده و درنتیجه، این آیه را چنین معنا کرده اند: پس عیسی مادرش را از زیرپای
اونِدا داد که: اندوهگین مباش؛ همانا پروردگارتو زیرپایت جویِ آبی پدید آورده است.
ترجمۀ المیزان: پس وی را ازطرف پائین{عیسی تازه متولد شده} ندا داد : غم مخورکه پروردگارت جلوی {پای} تو نهری جاری ساخت.
دراصل سریانی، اوّلی به معنای هنگام زایمان، و دوّمی به حلال زاده معنا میدهد. ازنظرکریستف لوکزنبرگ، این آیه را باید چنین معنا کرد: پس، هنگام زایمان او[فرشته] مریم را ندا داد که: غم مدار، پروردگارت زایمانِ تورا حلال (مَشروع) دانسته است.
بنظرمیرسد تعبیری معقول تر، ومناسبِ حال وروحیۀ مریم است نسبت به تفسیرِمفسرانِ مسلمان.
همۀ اینها، تنها با فرضِ تاریخی قلمداد کردنِ واقعۀ تولدِ عیسی مسیح، قابلِ طرح است. اما با معیارهایِ علم تاریخ، دین مسیحیّت همچون دین زردشتی ودین یهودیت، پدیده ای تاریخی است، بی آنکه سندی، بوجودِ تاریخی بودنِ خودِ عیسی مسیح، یا خودِ زردشت، همانندِ موسی، ابراهیم، نوح وسه فرزندش ( حام و سام و یافَث ) وآدم وحَوّا وفرزندانشان ( قابیل یا قائن، هابیل و شِیث)، وسایرشخصیتها وبعبارت درست تر:عنوانهای اسطوره ای( همانندِ کیومرث ورستم واسفندیار و….) وجود داشته باشد.
نیچه فیلسوف مسیحیّت شناس، درکتابِ ضدِ مسیح (دجّالِ) خود، مسیحیّت کنونی را دربخشِ مهمِ الاهیات(تئولوژی) وآدابِ (ختنه نکردن) و منش خود، به درستی، ساخته وپرداختۀ پولس (رسول) می داند همچنانکه دین زردشتی کنونی را آذرفرنبغ، پسرِفرخزادن درزمانِ مأمونِ عباسی-(۱۹۸تا۲۱۸ ه.ق) -(۸۱۳ تا ۸۳۳ م) یعنی قرن دوم وسوم هجری ازجمع تمام آداب ورسوم و اعتقادات عصرساسانی ساخته است، بی آنکه خودِساسانیان زردشتی باشند.
اسناد گواهی میدهند که درتحتِ سلطۀ امپراتوریِ روم، زمانِ ظهورِمسیح وبخصوص، محیطِ پرورشِ مسیحیّت، آئین میترا درکنارِمیتولوژیِ رومی – یونانی، ودریک تسامحِ دینی، رواج داشته، وهمراه با تورات درتثبیتِ روزِ ( ٢٤ دسامبر) همچون روزِتولدِ عیسی مسیح مؤثرافتاده است. میترا در روم، چون تَجَسُدِ ایزدمهر(درروم خورشید) درنظرگرفته می شد که هم اسم است، با: مهرِدرکتابِ (مِهریَشتِ) زردشتی، ومیترایِ کتابِ ریگ ودا-ی ودائیسم، و ایزدِ میترایِ(هیتّی ها،اردشیردوم وسوم هخامنشی)،آنتیوخوس اول سلوکی ومهردادهای دورۀ اشکانی وآخرازهمه (اردشیردوم ساسانی:سنگ نگارۀ بیستون احتمالاًتصویرمیترا: باهاله ای ازنوربه دورِسَر، که برروی نیلوفری ایستاده است). ازنظرِلغوی، این(میترا) ها باهم هم ریشه اند، اما این میتراها، که همگی ایزد بودند ونه انسان، به احتمال قوی(بدلیل اختلاف زمانی، مکانی واجتماعی وفرهنگی) هریک محتواومشخصاتِ کاملاً مختلفی دارابودند.
آنچه به موضوعِ بحث، مربوط است آئین ودین میترا(بامراحل هفتگانه اش) وایزدِ جسمیّت یافتۀ میترایِ رومی بصورت انسان گاوکُش دراروپا است که تَجَسُد یعنی(جسمیّت مادی یعنی انسانی یافتۀ) یکی ازایزدِان مهر(میترا) است ، وبنابراین، روزِتولدومرگ دارد(برخلافِ آن ایزدهایِ هم نام، ولی باصفات مختلف، که روزِتولد ومرگ ندارند).
به تقلیدازمیترا،عیسی مسیح، نیزتجسدِ خدایِ پدر(البته از طریقِ روح القدس و بواسطۀ مریم البته باکره!)، بصورتِ انسان، است(صرفنظر ازاینکه زن حامله دیگرباکره نمی شود، وزنی که میزاید حتماً باکره نیست: اما مؤمنین اورا (مادر باکره) مینامند: شرم آوراستکه زن بودن ورفع بکارت رامترادف آلودگی بگناه درمسیحیت تلقی میکنند: کشیشان وپاپ ها زن نمیگیرند تا آلوده بگناه نشوند!) بنظرمسیحیان، پسرخدا عیسی، با کشته شدنش درصلیب، باعثِ بخشودگیِ گناهِ اولیۀ (حوّا وسپس آدم درخوردن میوۀ
ممنوعه یعنی میوۀ معرفت ودانائی دربهشت) میشود(!؟)/ درحالیکه بنا به سفرتثنه، باب بیست ویک شمارۀ ٢٣=آخر:آنکه بردارآویخته شودملعون خدااست!/ عیسایِ ناصری، همانندِ میترایِ رومی، مانندِ هرانسانی، روزِتولد ومرگ دارد: (سورۀ مریم، آیۀ ٣٣: درود برروزی که زاده شدم وبمیرم وروزیکه زنده وبرانگیخته میشوم). اما خدایِ پدرِمسیحیّت، همانند ایزدِ میترایِ ودائیسم ویا ایزدِ مهرِدین زردشتی کنونی (درمهریَشت)، وایزدِمهرِ(میتر) هخامنشی یا اشکانی وساسانی، روزِتولد و مرگ ندارند. به این نکتۀ کلیدی، عنایتِ چندانی نشده است. دربین همۀ این ایزدهای (میترا)، تنها در(ریگ ودا) ومهریَشت است که شرح نسبتاً کاملی ازصفات آن دوایزد(میترا) دردست داریم، ازبقیۀ ایزدهای مهر(میترا) تنها اسم آنها را می شناسیم ونه صفات آنها را: مصادره به مطلوب دراین مورد، ازاحتیاط علمی بدوراست: درمورد دوایزدِ میترا یا (مهر) متفاوت وِدائی و زردشتی نگاه کنید به:
برگزیدۀ سرودهای ریگ ودا، ترجمه فارسی: سیّد محمدرضا جلالی نائینی، فهرست نام ها، صفحۀ ۲۱٤ که در۲٥ سوره از ١٣٩ سورۀ گزیدۀ ریگ ودا، نام میترا با رفتارو صفاتش آمده است.
مهریشت: تصحیح ابراهیم پورداوود وسپس شاگردش جلیلِ دوستخواه، با سه صفت اصلی: (پاسدارِ:راستی، پیمان، وجنگجوئی) است. میترا دارندۀ دشتهای فراخ باهزارگوش وده هزارچشم!، مهر،ایزدِ فروغ وروشنائی است ولی خودِخورشید نیست: همانندِ فرقِ(آتون) و(را = راع) درمصرباستان: درنام (توت آخنتون) ودراسم (رامسِس: را-مویزس:بمعنی مهرداد). زیرا دریَشتها، درکنارِمهریَشت، خورشید یَشت هم هست ومهرقبل ازطلوع و غروب خورشیدبه حرکت درمیاید(مهریَشت بندهای: ۱۳و۹۵)، درانتشارات سهنددرپاریس، من مِهریشت رانقل ونقد کردم. تنها هفت شماره باسهند همکاری داشتم.
میترا یا ایزدِ مهر، جسمیّت یافته، بصورتِ انسان (مَرد) که هم او نیزمیترا نام داشت، سه قرن قبل ازعیسی (به تصورذبیح بهروز)، درشبِ یلدا که طولانی ترین شب سال میباشد (بیست ویکم وگاه بیست ودوم دسامبر برابر اول دیماه) بنابه روایات دینی، درآغازِفصلِ زمستان،از دل سنگ یا ازمادری باکره (آناهیتا) متولد شده است که ازفردای آن روز، روزوروشنائی شروع به غلبه برشب وتاریکی میکنند، بقولِ اِرنِست رُنان: چنانچه مسیحیّت بایک حادثه غیرمترقبه نابود میشد، میترائیسم دین سراسرجهان بود. اما پس ازغلبۀ مسیحیّت برمیترائیسم، البته بکمکِ امپراتورانِ روم شرقی یعنی بیزانس: (کُنستانتین، تئودیوس، ژوستینی- یَن، و..)، آباء کلیسابامصلحت- دید ِدولت-مردان، نخواستند عادت مردم- ازجمله راجع به شب یلدا- را بهم بزنند (همچنانکه پیامبراسلام آدابِ اعراب: نمازو حجّ و… را، با تغییراتِ جزئی، دراسلام وارد کرد، ولی محتوا وتعبیرشان راعوض نمود)، پیشکسوتانِ مسیحیّت نیز، تولد میترا را از(٢١) دسامبر(اول دیماه) به، بعداز ظهرِ(٢٤) دسامبربرای عیسی تغییردادند تابه اولِ ژانویه یعنی آغازِسال نومسیحی، توجیه توراتی وانجیلی هم بتراشند. بنابه تورات:(سِفرِپیدایش، بابِ هفدهم، آیه های١٠ تا ١٤ و ٢٤ تا ٢٧) ونیز (سِفرِپیدایش، باب بیست ویکم، آیۀ: ٤) و( سِفرِخروج، بابِ چهارم آیه: ٢٥ تا ٢٧)، وانجیلِ لوقا (بابِ اول، دوآیۀ: ٥٩-٦٠ ) و( بابِ دوم، آیۀ: ٢١ )، هرنوزادپسریهودی، درروزِبعدازهفتۀ اول، یعنی روزِهشتم، امربه ختنه شده است، و گرنه بنا به (سِفرِپیدایش، بابِ هفدهم، آیۀ: ١٤): آنکس ازقوم خود{قوم یهود: قوم برگزیدۀ یهوه، خدایِ یهود}، مُنقطع{قطع وبریده} شود، زیرا که عَهدِ مرا شکسته است.
بنابراین، سبب وعلتِ قرارندادنِ بعد ازظهرِروز(٢٤دسامبرهمچون ٢٥ دسامبر) که روزتولدِعیسی مسیح برای مسیحیان است(ظاهراً تاریخِ تولدِ را ازروزِبعدازتولدیعنی از٢٥دسامبرتا اول ژانویه محاسبه کرده اند، امّا آن
زمان آغازِ روزرا ازظهرحساب می کردند ونه مثل حالاازنصف شب: بعداز ظهرِروزبیست وچهارم، روزِبیست وپنجم حساب میشد). پس قبول روزِ اول ژانویه، بعنوان آغازِسال نو(مسیحیان)، که روزِهشتم تولد ونامگزاری دینی عیسی همچون کودک یهودی است، که روزِختنه سورانِ او هم میباشد. بگفتۀ یک دوستِ روحانی ودانشمندِ مسیحی (آقای آلَن مای- یار، دولامورانده)
Alain Maillard de La MORANNDAIS
قبول اول ژانویه، همچون آغازِگاه شماریِ مسیحیان، روزختنه سوران ونام گذاری عیسی همچون فرزند یک خانوادۀ یهودی است: این سِرِّ کلیسا است!
یعنی هرسال بیش ازیک میلیارد نفر، آنرا جشن میگیرند، ولی جزکشیشانِ مَحرَمِ راز، معدودی ازمسیحیان، از رازِآن خبردارند وهرگزبدلیلی که اشاره خواهد شد، کشیشان به آن اشاره نمی کنند!
چنانکه اشاره شد با وجودِآنکه تنها درانجیل لوقا دوبار، به موضوع ختنه، درروزهشتم تولدِ یحیی و خودِ عیسی اشاره شده است:
اول: ( باب اول، آیۀ: ٥٩-٦٠) دربارۀ ختنۀ یحیی پسرِزکریّا، که همان یحیای تعمید دهنده است که بقولِ(انجیل مَرقُس باب اول آیه ٧): پشم شترپوش وملخ وعسلِ بَری خوربوده است.
دوم: درموردِ ختنۀ عیسی ( مسیح بعدی ) درروزهشتم تولدش که در( باب دوم، آیۀ ٢١ ) چنین میخوانیم: و چون روزِهشتم، وقتِ ختنۀ طفل رسید، او راعیسی نام نهادند، چنانکه فرشته{جبرئیل}، قبل ازقرارگرفتن او {عیسی} ،{بوسیلۀ روح القدس}دررَحِم{مریم}، او، را{عیسی} نامیده بود.
رسالۀ پولس به فیلِپّیان، باب سوم، ( آیۀ ٥ ) نیزبه ختنه درروزهشتم اشاره می کند: روزهشتم مختون شده وازقبیلۀ اسرائیل، ازسِبطِ (نسل وتبار) بنیامینِ عِبرانی، ازعبرانیان ازجهتِ شریعتِ فریسی{نحله ای ازیهودیان که همانند سامری های کنونی دراسرائیل، به معاد اعتقاد نداشتند}.
اما کلیسایِ مسیحی، درموضوع با اهمیتِ ختنه درروزهشتم ازنظرِ تورات تنها ازرساله های پولس(رسول) پیروی وتبعیّت میکند که صراحتاً با دستورِ ختنه تورات مخالفت ورزیده است تا مسیحیان را باخته نکردن درروز هشتم، ازیهودیت منقطع ساخته وجداکند، وبه مسیحیت متصل سازد:
الف: رسالۀ پولس به رومیان، بابِ سوم،
( آیۀ ١ ): پس برتریِ یهود چیست و یا ازختنه چه فایده؟
ب: رسالۀ پولس به غلاطیان، بابِ پنجم،
( آیۀ ٢ ): پس به آن آزادی، که مسیح ما را آزاد کرد استوارباشید وباز در یوغِ بندگیِ{حاخام ها}گرفتارمَشوید!
(آیۀ ٣) : اینک من پولس، بشما میگویم که اگرمَختون{ختنه} شوید مسیح برایِ شما، هیچ نفع ندارد.
( آیۀ ٦ ): و در{دین} مسیح عیسی، نه ختنه فایده دارد ونه مختونی، بلکه ایمانی که به مَحبّت عمل می کند.
و( آیۀ: ١١): اما ای برادران، اگرمن تا بحال، به ختنه موعظه می کردم چراجفا میدیدم زیرا که درآنصورت، لغزشِ صلیب برداشته می شد.
پ- رسالۀ پولس به افَسُسِیان، بابِ دوم
( آیۀ: ١٢ ) لهذا بیاد آورید که شما درزمانِ سَلف، ای امّت هایِ درجسم، که آنانیکه به اهلِ ختنه نامیده میشوند امّا ختنۀ ایشان درجسم وساخته شدۀ بدست است، شما را نامختون میخوانند.
ت- رسالۀ پولس به فیلِپّیان، بابِ سوم
( آیۀ: ٣ ) زیرا مَختونان، ما هستیم که خدا را درروح عبادت می کنیم وبه مسیح عیسی فخرمی کنیم و برجسم اعتماد نداریم.
جایِ ختنه دردین یهود را، بقولِ پولس، درمسیحیّت ایمانی می گیرد که به محبت عمل می کند، اما درواقع، غسلِ تعمید گرفته است، زیرا باغسلِ تعمید استکه بدلیلِ پیوندِ فردِ مؤمن با عیسی مسیح، گناهانِ او(که ارثِ حوا وآدم است) بخشوده میشود! وفرد، تولدی دوباره، بعداززایش (تولدِجسمیش) می یابد: تولدی دینی ومعنوی. جزدرمورمون ها: یوسف اِسمیت، کتاب مورمونی، بابِ هشتم، شمارۀ(٥ تا٣٠)، صفحۀ (٢١٢-٢١٤) فارسی، واصل انگلیسی صفحۀ (٥٢٥).
***
اسلام، واجب بودنِ ختنه را برای پسرانِ مسلمان، ازتورات گرفته است، که قبل ازبلوغ بایستی انجام گیرد، همچنانکه تورات نیزازمصراقتباس کرده است. پسرانِ مصری درسیزده سالگی ختنه می شدند.
درمصرِفراعنه، ازسلسلۀ ششم ببعد، هرپسری مصری( آزاد: غیربرده ) در سیزده سالگی می بایستی ختنه شود.(زیرنویسِ سوم، ص: 12) وبهمین سبب درتورات هم (سِفرِپیدایش، بابِ هفدهم، دوشماره یا آیۀ ٢٤ و٢٥)، درموردِ ختنۀ اسماعیل که مادرش مصری(آنهم کنیزسارا، زن وخواهرِاز پدرجدایِ ابراهیم است) چنین می نویسد:
وابراهیم نودونُه ساله بود وقتی که گوشت قلفه ( غلفه ) اش مختون شد. و پسرش اسمعیل سیزده ساله بود.
جالب اینکه(سارا) زن وخواهرِناتنی (ابراهیم)، کنیزِمصری بنام هاجر(مادرِ اسماعیل) دارد(سفرِپیدایش، بابِ شانزده آیۀ:١)، همانندِ داستانِ(پوریم)، یک عُقده گشائیِ دینی است: چون بنوشتۀ تورات، زنان یهود کنیزومردانش
غلامان خانگی مصریان بودند، درمقابل، سارا، مادراسحاق هم کنیزمصری بنام هاجردارد! ازکنیزوغلام خانگی بودنشان مکررصحبت میشود ازجمله:
– (سفرخروج، باب سیزدهم، شمارۀ ٣): وموسی بقوم گفت: این روزرا که ازمصر، ازخانۀ غلامی بیرون آمدید، یاد دارید.
– (همان، باب بیستم، شمارۀ ٢ ): من هستم یَهُوَه خدایِ تو، که تورا اززمینِ مصرو از خانۀ غلامی بیرون آوردم.
– (سفرلاویان باب بیست وششم شمارۀ ١٣): من یَهُوَه خدای شماهستم که شما را اززمینِ مصر، بیرون آوردم تا ایشان{مصریان}راغلام{وکنیز} نباشید وبندهایِ یوغِ شما را شکستم وشما را راست وروان ساختم.
درمواردِ دیگرهم تکرارشده است: ازجمله(سفرتثنیه بابِ پنجم شمارۀ: ٦).
البته ابراهیم و(خواهر وزنش سا- را) اولین مُجریِ ختنه به روایتِ تورات، خود ابراهیم، همانندِ پسرش اسحاق ونوه اش یعقوب به نوشتۀ تورات، ازپدر و مادرِآرامی هستند: (زیرنویسِ چهارم، ص:12) یعنی یهودی یا کنعانی نمی باشند (سِفرپیدایش، بابِ بیست وچهارم آیه های ٤ و ٥ و٣٧ تا ٤٠) و (سِفرِپیدایش، بابِ بیست وهشتم آیۀ: ١و٢). اما شاید بسببِ اسارتِ یهودیان دربابل، یهودیانِ اسیروجوان، ریشۀ مصری(زیرنویسِ چهارم12) خودرا بفراموشی سپرده بودند وتوجه نکردند که:
اول:موسائی که بنوشتۀ تورات ازپدرومادرِلاوی(زیرنویسِ پنجم، ص:22) تاسه ماهگی درپیش پدرومادرش بوده:(سِفرِخروج، بابِ دوم، آیۀ:٢) بنا بدستورِتورات(سِفرپیدایش، بابِ هفدهم، آیۀ ١٤): جهت منقطع نشدن ازقوم خود( یهودیان) آنهم دریک فامیلِ لاوی(مذهبی) حتماً روزهشتم ختنه اش میکردند.
دوم: موسی پس ازتمام کردنِ دورانِ شیرخوارگی به نوشتۀ تورات (سِفرِ خروج، بابِ دوم، آیۀ:١١) وچون طفل نموّ کرد، وی{موسی} را {مادرش} نزدِدخترِفرعون بُرد، واو{دخترفرعون}را{موسی}پسرشد، و وی را {دخترفرعون}، موسی نام نهاد زیرا گفت: او{موسی} را ازآب {بیرون} کشیدم. بنابراین، منطقاً، موسایِ (دینی وغیرتاریخی) به نوشتۀ تورات، در دربارِفرعون وبزبانِ مصری بارآمده وباخطِ هیروگلیفِ مصری تحصیل کرده است: خطِ الفبائیِ درفینقیه(لبنان کنونی) در(١١٠٠ق.م) کشف شدوخط عبری ازرویِ خطِ مربعِ آرامی درقرن هشتم قبل ازمیلادساخته شد، درحالیکه موسی در(١٣٠٠ق.م) وجود داشت. یعنی خط عبری پانصدسال بعدازموسی ابداع شده است. بقولِ درستِ زیگموندِ فروید، موسی نام مصری (ونه عبری) است(مقالۀ:موسی یک فردِمصری بود:روزگارنو-پاریس).
چنانکه اشاره شد: موسی درزبانِ مصری (مو- ایزِس) بمعنیِ(عطا کرده و داده شده) است البته (ازطرف خدا). همچنانکه (سا- را) بمعنی فرزند و پسر (را) یعنی خدایِ خورشید است که درنام فرعون هایِ مشهور(را- مسِس) هردورا می یابیم: (رامسس) درواقع (را- موایزِس): بمعنی (را- داده) یا (مهرداد) است، (به تعبیرتورات هم، چنانکه اشاره شد: ازآب یافته وبیرون کشیده شده ازآب است). درضمن موسی راهمچون عضوی ازدربارِفرعون (پسر خواندۀ دخترش) حتماً بنا به سَنّتِ اَشرافِ مصری، در سیزده سالگی، ختنه می کردند. درجامعۀ مردسالار، تغییر(سا-را: بمعنی مهرداد) ازنام پسر درمصربه نام دختردریهود، همانندِ میترا درایران، یک اهانت دینی ویک عقده گشائی درعصرِسنت است.
پیروانِ موسی، بنا به سُنت ابراهیم، درهشتمین روزتولد می بایستی ختنه می شدند. لذا آنچه درسِفرخروج، آمده است ضمن باقی ماندن سُنتِ مصریِ ختنه، آنهم نه درسیزده سالگی، باسنگ تیز(چخماق)بیانگراین عدم توجهِ نویسندگانِ تورات، به این تناقض هایِ آشکارومنطقی درنوشته هایشان می باشد.
درسِفرِخروج( باب چهارم آیۀ: ٢٥ تا ٢٧ ) چنین نوشته اند: واقع شد دربینِ راه، که خداوند درمنزل، به{موسی}برخورده، قصدِ قتل وی نمود. آنگاه صِفّورَه{زن موسی}سنگی تیزگرفته، غفلۀ پسرخود را ختنه کرد ونزدِپای وی{یهوه خدایِ یهود}انداخته،{به موسی} گفت: تو مرا شوهرِ خون هستی. پس او{یهوه خدا}، وی{موسی} را رها کرد، آنگاه (صِفّورَه) گفت: شوهرِخون هستی، بسببِ ختنه.
اما نویسندگان تورات(ومؤمنان یهودی ومسیحی) توجه ندارند که:
اول: موسی ختنه نشده باقی ماند! وچرا خدا با ختنۀ پسرموسی (که میبایستی اوهم روزهشتم ختنه شود نه قبل وبعدازآن!) پدرش موسی را رها کرد.
دوم: موسی تا سه ماهگی پیش پدرومادرش بود بایدروزهشتم همچون فرزند یک لاوی ختنه می شد.
سوم: دردربارفرعون هم، چنانکه اشاره شد درسیزده سالگی ختنه میکردند حال چراموسی ختنه نشده، تاصاحب فرزندشدن باقی مانده بود؟
حاخام ها ومومنین شان میدانندکه همانندِمؤمنانِ تمام ادیان، به هنرفکرنکردن آراسته اند.
دراستناد به تورات بنظرمیرسد درزمانِ اردشیراول هخامنشی (٤٢٤ تا ٤٦٥ ق.م.) بوسیلۀ عزرایِ کاهن تنظیم نهائی شده است: کتابِ عزرا، بابِ هفتم ( آیه های: ٦ و١٢ و٢٢): عزرا، کاهن وکاتبِ ماهرِشریعتِ خدایِ آسمان، وکلماتِ وصایایِ خداوند و فرایض او بر{بنی} اسرائیل بود.
البته منطقِ نویسندگان، مبهم واستدلالشان مخدوش است، تقصیری هم نداشتند چون تألیفِ تورات، پیش ازارسطو( ٣٨٤ تا ٣٢٢ ق.م. ) وتدوین استدلالِ منطقی است. پیامبران بعدی هم (عیسی، مانی ومحمد و…) ازفهم منطق (قیاس، استقراء) بی بهره بودند. آنها به بیان تمثیلات پرداخته ودراشاره به نشانه های (آیات) خدای شان به معجزه اعتقاد داشتند.
سئوالاتِ فراوانی علاوه براشتباهاتِ معرفتشناسیِ فوق، مطرح است، از جمله:
أول: چرا وچگونه خدا تا آنزمان، متوجه ختنه نشدنِ پیغمبرِبرگزیده اش موسی، که با اومستقیماً سخن می گفت نشده بود(که دربین مسلمین مُلقب به کلیم الله است یعنی کسی که الله با او بی واسطه سخن میگفت).
دوم: چگونه وبه چه دلیل، ختنۀ فرزندِ موسی و نه خود او، بوسیلۀ زنش (صِفّورَه)، باعثِ بخشیدن ودرگذشتن خدا ازکُشتنِ موسی میشود ولی موسی همچنان ختنه نشده باقی میماند، وغیره.
دکان داران همۀادیان(حاخامها، کشیشان، آخوندها، برهمنان، لاماها، مؤبدان ، شَمَن ها وسایرِکاهنانِ ادیانِ زنده ومُرده)، بررویِ عدم تعقل وتفکرِمؤمنان -شان، بدرستی، حساب مادام العمربازکرده ومی کنند.
سی ویکم دسامبر ٢٠١٠
بازبینی: سی ویکم دسامبر ٢٢٠٢
زیرنویسِ ها:
زیرنویسِ یک،(ص: 8) – در این مورد نگاه کنید به پاسکال پیک، کتاب (لوسی و تاریک اندیشی بفرانسه) صفحه 143
PASCAL PICQ, « LUCY ET L’OBSCURANTISME » 2008,
EDITIONS : ODILE JACOB , PARIS, PAGE : 143(USHER)
کتاب آرشوک اوشر: تاریخ عمومی، از آغازعالم تا حال حاضر، چاپ آخرین جلدش:١٧٨٤ ، پاریس بوده است.
—————–
(ص 9) زیرنویس دوم
Sanhédrin http://www.iranjewish.com/binesh/Binesh3-4.htm
انجمن کلیمیان تهران
———————————————-
زیرنویسِ سوم(ص:17) – دراین مورد نگاه کنید به کتاب جرج سارتُن-، تاریخ علم ترجمۀ احمد آرام، صفحات ٢٥٩ و٢٦٠: عکس مقبرۀ ( ساقّا- را ) ختنۀ پسرانِ سیزده سالۀ مصری.
———————————————-
– زیرنویسِ چهارم (18)- دراین موردنگاه کنید به کتاب تحقیقی وعلمی
MESSOD ET ROGER SABBAH مسعود و رُژِه صبّاح
« LES SECRETS DE L’EXODE » سِرِّ خروج
یا
« L’ORIGINE EGYPTIENNE DES HEBREUX »,
ریشۀ مصری یهودیان
2000
EDITIONS : JEAN – CYRILLE GODEFROY, PARIS
مولف دانشمند(رُژه صَبّاح) که نوۀ یک حاخام بزرگ است دوکتاب دیگربه نام:( سِرِّبیبل:درمعنایِ فقط تورات) و(سِرّیهود) هم، بفرانسه دارد.
———————————————-
زیرنویسِ پنجم(ص:18):(لاوی): نام سومین فرزندِ یعقوب از(لِیَه) اولین دخترِ(لابانِ) آرامی است:(سِفرِپیدایش، بابِ بیست ونهم، آیۀ ٣٤).
نامِ سومین سِفرِ(کتابِ) توراتِ، ازسفرهایِ پنجگانۀ آن، (سِفرِلاویان) است درآن، موسی به امرخدایِ تورات(یهوه)، شغلِ کاهنی رابه برادرش هارون و پسران اومنحصرمیسازد، بخصوص در(سِفرلاویان، باب هشتم، آیۀ ١٢ تا٣٦). درضمن شغل سلاخی (ذبحِ شرعی) ازجمله قربانی کردن، وشغل قصابی (فروشِ گوشت) نیزبه عهدۀ پسرانِ هارون است. اما ذبح کننده (سلاخ) حق فروش یعنی (قصابی) را ندارد. بسبب این سُنتِ درست(که گوشت حیوان بیماررا به مردم نفروشند)، حادثۀ مُلامَردخایِ لاری درعهدِ شاه عباسِ اول اتفاق افتاد وباعثِ مسلمان شدنِ اجباریِ بخشی ازیهودیان، بوسیلۀ همان (ملامردخای):(ملاابوالحسن) جَدیدُ اِلاسلام لاری شد که شرح آن درکتاب(تاریخ یهوددرایران)، جلد سوم، تألیفِ دکترحبیبِ لِوی آمده است.
====================================
MihanTV کُپی وتکمیل ازسایتِ میهن تی.وی.
Address: P.O.Box 2822, Mission Viejo, CA 92690 USA
(Saeed Behbahani)
Tel: 001 (310) 929-5929 Cell Phone (Mobile): 001 (949) 774-9944
E-Mail: mihan@mihantv.com