دو خطای ترمینولوژیک در نوشتهء جناب حسن راشدی
یونس شاملی
جناب حسن راشدی، از پیشکسوتان جنبش ملی تورک و یکی از قلم ها برجسته و شخصیت شناخته شدهء خلق ما، اخیر مطلب کوتاهی را تحت عنوان “دسته گرایی، آفت بزرگ حرکت ملی آذربایجان” به رشته تحریر درآورده اند و در آن به دو خطای ترمینولوژیک بسیار جدی راه برده اند. من با تمامی احترامات فایقه به آقای حسن راشدی خطاهای مذکور در نوشته ایشان را ذیلا به نقد کشیده ام.
یک: تشکل گریزی در تعارض با پیشرفت جنبش ملی خلق تورک است
جناب حسن راشدی نوشته شان را در تخالف با تشکل یابی و تشکل گرایی و با عنوان “دسته گرایی، آفت بزرگ حرکت ملّی آذربایجان” تزئین کرده اند و تشکل یابی یا تشکل گرایی را بطور تحقیر آمیز “دسته گرایی” نامیده ، و آن را “آفت” حرکت ملی دانسته و در تعریف حرکت ملی نوشته اند: “حرکت ملّی آذربایجان وابسته به حزب و تشکیلات خاصی نیست، چرا که این حرکت و خود آگاهی ملّی از بطن جامعه از هر قشری از استاد دانشگاه گرفته تا پزشک، مهندس، دانشجو، شاعر، نویسنده ، روحانی تاجر، کارگر، کشاورز و دانش آموز و …برخاسته و همه طبقات اجتماعی را در بر می گیرد.” پایان نقل قول
آقای حسن راشدی در نوشته خود اقشار و طبقات اجتماعی را در قالب افراد (استاد دانشگاه، پزشک، مهندس، شاعر، نویسنده، تاجر، کارگر و کشاورز و…) نشان داده اند و تشکل یابی این اقشار و طبقات را نکوهش وار مردود دانسته و حتی مینویسد: “برای رسیدن به حقوق انسانی این قشر عظیم و اکثریت محروم از حقوق اقلیت در ایران، باید از قالب و چهارچوب دسته و تشکیلاتی که منسوب بر آن هستیم بیرون بیاییم و اولویت را نه بر دسته و تشکیلات خودی، بل در منافعی که در حرکت ملی تعریف می شود قرار دهیم!” پایان نقل قول
حال آنکه تجربه تاریخ و دانش سیاسی و اجتماعی به ما تاکید دارد که بدون تشکل یابی، بدون مدیریت فکری و ایدئولوژیک تشکل های سیاسی، اجتماعی و فرهنگی امکان دستیابی به آرمانهای ملی و انسانی خلق تورک در آینده ناممکن و حتی محال است. بدون احزاب و تشکل های سیاسی، نه میتوان اقشار و طبقات مختلف را در راستای جنبش ملی تورک سازماندهی کرد و نه به گسترش این جنبش کمک کرد.
پرسش بسیار مهم از جناب حسن راشد اینست که، آیا جنبش آزادیبخش در الجزایر، مبارزاتی ضد استعماری در هندوستان، جنبش آزادیبخش در فلسطین، تشکیل جمهوری اول در آذربایجان (شمال) و حتی جمهوری دوم در آن کشور در سال 1991 و در نهایت تاسیس حکومت ملی آذربایجان در 1324 بدون تشکل و یا تشکلهای سیاسی میتوانست به منصه ظهور برسد؟ صدها تجربه تاریخی در زمینه مبارزه ملی و دمکراتیک وجود دارد که نقش حیاتی تشکل و تشکل یابی در یک جنبش ملی و یا دمکراتیک را به ما نشان میدهد.
امر بسیار مهم دیگر در تشکل یابی سیاسی نقش فلسفه و شیوه نگرش ایدئولوژیک احزاب و سازمانهای سیاسی است که نقش مدیریت فکری یک جنبش ملی و یا دمکراتیک را به عهده میگیرد. بدون وجود دیدگاههای ایدئولوژیک و بدون سازمانیابی سیاسی حول نگرش های مختلف فلسفی امکان گسترش تشکل در زمینه سیاسی تقریبا غیرممکن است. در میان تشکل های موجود در جنبش ملی تورک در آذربایجان جنوبی و ایران، تشکل هایی با گرایش چپ(سوسیالیست و سوسیال دمکرات و…) و فدرالیست تورک در تلاش برای سازماندهی طرفداران این گرایش فکری هستند. برای نمونه “اتحاد دمکراتیک آذربایجان- بیرلیک، جنبش فدرال دمکرات آذربایجان و یا فرقه دمکرات آذربایجان دارای گرایش چپ فدرالیست هستند. نمونه دیگر تشکل های سیاسی در آذربایجان جنوبی، تشکل هایی با گرایش ناسیونالیستی و گاه ناسیونالسیم افراطی و عموما جدایی طلب است که به سازماندهی آن بخش از جامعه تورک مبادرت میکنند که دارای چنان گرایشاتی هستند. گاموح، گاماج، گایب و… نیز احزاب ناسیو نالیست با تمایلات جدایی طلبانه را تشکیل میدهند.
در عین حال بایستی تاکید کنم که این تشکل یابی صرف در زمینه فعالیت سیاسی نیست که ضروری و مهم است. بلکه سازمانیابی اجتماعی و از آن جمله تشکل یابی زنان، تشکل های کارگری، تشکل های صنفی، تشکل هنرمندان و … نیز از ضرورتهای حیاتی جامعه تورک در آذربایجان جنوبی و ایران است. چه بدون این تشکل ها فعالین سیاسی چپ به جای حضور در یک تشکل چپ تورک به یک تشکل چپ مرکز/فارس خواهد پیوست و یک فعال زن تورک در نبود تشکل فمنیستی زنان تورک به تشکل های زنان در مرکز/فارس خواهند پیوست و عملا در خدمت گرایشات فکری مرکز قرار خواهند گرفت.
به همین جهت بایستی از جناب حسن راشدی بخواهیم که به جای نفی تشکل یابی در جنبش ملی تورک/آذربایجان، جوانان را برای پیوستن به احزاب پیشرو جامعه تورک در ایران که مناسب و مترقی می یابند معرفی کنند و بدینوسیله به گسترش دامنه مبارزات ملی دمکراتیک خلق مان کمک کنند.
دو- ملت تورک ساکن در ایران؛ گروه اتنیکی/ملی یا اقلیت اتنیکی/ملی، کدامین؟
جناب حسن راشدی خلق تورک در ایران را نه یک گروه ملی بلکه اقلیتی ملی می نامد و مینویسد: “علاوه بر پایمالی حقوق اولیه تورکان در طول این صد سال و پس از کودتا و حاکمیت غیر قانونی رضاخان بر کشور، دیگر اقلیتهای غیر فارس نیز از این حقوق محرومند.” پایان نقل قول
گروه اتنیکی/ملی به جمعیتی اتلاق میشود که دارای ویژگی مشترک اتنیکی، دینی، تاریخی و… اند و بصورت کمپاکت در سرزمین مشترکی زندگی میکنند، مثل تورک ها در آذربایجان، کردها در کردستان، بلوچ ها در بلوچستان. گروه اتنیکی/ملی از نقطه نظر حقوق بین الملل دارای حق اداره منطقه زیستی خود (حق تعیین سرنوشت خود- خارجی) است. اما اقلیت اتنیکی/ملی (یا قومی) به جمعیتی اتلاق میشود که دارای ویژگی مشترک اتنیکی، دینی، تاریخی، فرهنگی و… هستند، اما به دلیل نداشتن سرزمین مشترک که بصورت کمپاکت در آن زندگی کنند، بطور پراکنده در میان یک جمعیت دیگری زندگی میکنند، مثل ارامنه و کلیمی ها در ایران. اقلیت های اتنیکی/ملی (قومی) حق اداره سرزمین خود را ندارند، چون دارای سرزمین نیستند. اقلیت های اتنیکی/ملی تنها با پیوستن به مبارزه برای دمکراسی است که میتوانند حقوقی را در جامعه بدست آورند. اقلیت خواندن گروه اتنیکی/ملی تورک ،کرد ، بلوچ، عرب و… از سوی مرکزگرایان در ایران تنها و تنها به خاطر اینست که حق اداره سرزمین خود (حق تعیین سرنوشت) را از آنها بگیرند. بنابراین ما هرگز نباید گروههای اتنیکی/ملی تورک را اقلیت اتنیکی/ملی بخوانیم و ادبیات خود را با دسیسه های استعمار داخلی همساز کنیم. البته شایان ذکر است که تورکان در آذربایجان جنوبی، و در کانتونهای تورک خراسان، قشقایی و اصفهان و لرستان گروه اتنیکی/ملی و در شهرهای مختلف غیرتورک که بصورت پراکنده در آنها زندگی میکنند اقلیت اتنیکی/ ملی بحساب می آیند. حضور سنگین تورکان در تهران به اداره ویژه کلان شهر تهران عمدا دو زبانه احتیاج دارد که در پلاتفورم اتحاد دمکراتیک آذربایجان – بیرلیک به آن پاسخ داده شده است.
20200101