از نفرین ِ حتمی ِ جنگ تا آفرین ِ احتمالی ِ صلح ؟ – حسن افراز
آیا پرهیز از نفرین ِ جنگ ، بطور خودکار ما را رهنمون ِ آفرین ِ صلح خواهد کرد ؟ و چرا نباید در توحش ِ حمله ی نظامی ِ آمریکایی – اسرائیلی ، توهم ِ بهبود ِ اوضاع ِ خاورمیانه ، به ویژه ، امکان ِ دستیابی به آزادی و دموکراسی در سرزمین مان را داشت ، با علم بر اینکه ، غفلت از توسعه و ادامه ی مبارزه ی مدنی ِ فرآگیر برای گذر از خلافت ِ خامنه ای ، با دل بستن ِ ابلهانه به کمک ِ خارجی ، فاجعه ای تاریخی برای آزادی خواهی و آزادی خواهان خواهد بود .
اکنون ، بیش از هر برهه ی دیگری ، پرسش درباره ی راهکارهای پیشگیری از چاله به چاه شدن حیاتی ست . و اینکه هنوز هم چنین پرسشی در تناسب با وضعیت کنونی سرزمین مان است اگر که بپرسیم ، چرا دشنه ی دشمن ِ دشمن ِ ما ، گلوگاه ما را نیز تواند درید . باید دانست که بلبشوی عمل زدگی ِ فاقد ِ برنامه ، عملا به گیر افتادن ِ میان دو سنگ ِ آسیاب را می ماند . یکی از آنها ، سنگ ِ آسیاب ِ دشمن ، و دیگری سنگ ِ آسیاب ِ دشمن ِ دشمن . اینگونه از گیر افتادن ها اغلب با خروجی ِ یک دوگانه ی کشنده همراه است :
عقرب جراره و یا مار غاشیه !
این درست است که به زمان کنونی ، ارتجاع ِ طهران ، بیش از هر زمان دیگری نیازمند بر افروخته شدن ِ تنشی نظامی ، یعنی ورود به جنگی به غایت محدود و متناسب با امکانات اقتصادی و نظامی موجود اش می باشد ، تا بتواند پس از سلسله اعتراضات ِ مدنی در سال های اخیر که با کشتار خیابانی ، دستگیری ، شکنجه و اعدام به آن واکنش نشان داده است ، صفوف ِ از هم گسیخته ی هواداران ِ کمابیش ناامید اش را ، مجددا ، در صف آرایی علیه دشمن خارجی اش متحد کرده ، و بر انبوه ِ تضادهای داخل حاکمیت سرپوش نهد .
خواننده ی آگاه به تاریخ ، نقش ِ حمله ی صدام حسین به ایران در بهره برداری ِ حداکثری روح الله خمینی از وضعیت ِ دلخواه اش در سرکوب ِ ندای آزادی خواهی ، با تاکید ِ خمینی بر وضعیت ِ اضطراری کشور را به ياد دارد .
مشروعیت سازی های کمابیش موفقیت آمیز ِ دیکتاتورها ، پس از حمله ی خارجی که اغلب ِ خودکامگان می توانند آن را در چهارچوب ِ کلیشه های ظالم و مظلوم ، حق و باطل ، و یا تلاش ِ دشمن برای زیر پرسش بردن ِ یکپارچگی سرزمینی به شهروندان بفروشند ، در طول تاریخ نه تنها به دوام و قوام دیکتاتوری انجامیده ، بلکه نحله ی آزادی خواهی ملل تحت ستم را نیز از بیخ کنده است ، چرا که افزایش ِ فشارها با استناد به وضعیت ِ اضطراری ، همواره حربه ای کارآ در اعمال تضییقات به شمار می آید . یعنی اینکه دیکتاتورها همواره در شرایط به ظاهر اضطراری ، برگ ِ دادگاه ِ صحرایی شان را برای قلع و قمع ِ بیشتر ، رو کرده اند .
گذشته از این ، اصولا جنگ ها کارکرد ِ دیگری نیز دارند . و آن دوام ِ وضع موجود ، و توانایی ِ گذر از یک بحران به بحرانی دیگر که بتوان با مدیریت ِ آن بحران ِ کم هزینه تر ، زمان برای بازیافت ، بازسازی ، و باز تولید ِ دیکتاتوری ِ موجود را پیدا کرد .
ما در حزب دموکرات آذربایجان باور داریم که نه ارتجاع طهران ، و نه هیچ نیروی دیگری اعم از افراطی ، و یا کمتر رادیکال ، هرگز نمی توانستند بذر ِ خشونتی بر زمین ِ مساعد ِ بیش از هفتاد سال میدان ِ سیاست ِ اشغالگری دولت های اسرائیلی بپاشند ، اگر که خلا ء ایجاد شده از سوی دولت های غربی ، و مجامع بینالمللی در حل ِ معضل ِ فلسطین ، ابعاد ِ زمانی و مکانی امروزه را نمی یافت .
اصولا در کنار دلایل دیگر ، فلسفه ی وجودی نیروهای رادیکال در مسئله ی فلسطین ، نبود ِ یک چشم انداز ِ حداقلی برای ملت زیر سلطه ی فلسطین است .
سکوت ِ انکار محور ِ رسانه های بسیاری از دول غربی که عملا با انفعال ِ خود خواسته شان ، از سر راه ایالات متحده امریکا و متحد ِ دیرین اش اسرائیل کنار می روند ، بیش از پیش ، افکار عمومی را به سمت ِ این باور سوق می دهد که سیاست جهانی ، همچنان میدان ِ زور گویی قدرت مداران ِ سرمایه دار است .
در میان همین هوچی گری های رسانه ای ست که از یک سوی ، اشراف ِ اطلاعاتی آمریکایی- اسرائیلی بر فعالیت های مخالفان ِ سیاست نسل کشی ، و توانایی انجام عملیات نظامی با دقت یک به اصطلاح عمل جراحی در بوق و کرنا دمیده می شود ، و از سوی دیگر مجازات جمعی با بمباران مدارس ، بیمارستان ها ، و دیگر زیر ساخت های عمومی ، عملا شلاق هر روزه ی آپارتاید اسرائیلی بر سیمای فلسطینی ها ، لبنانی ها ، سوری ها ، و یمنی ها می گردد .
آنجایی که سکوت ِ رسانه ها ، عملا با نپرداختن به سرنوشت ِ انبوهی از کودکان و زنان به قتل رسیده با بمب های آمریکایی- اسرائیلی به گونه ای از ماشین جعل تبدیل شده است ، در می یابیم که احمق پنداشتن ِ شهروندان در دهکده ی جهانی از سوی صاحبان ِ سرمایه و اصحاب ِ رسانه ای شان ، ابعاد تازه ای در دادن ِ جان دوباره به استعمار گری نوین به خود گرفته است .
نپرداختن به کشتار ِ هر روزه ی فلسطینیان توسط آپارتاید اسرائیلی ، یک طرف ِ قضیه ی رسانه های پاس دار ِ قدرت ِ صاحبان سرمایه ی جهانی ست . طرف دیگر این قضیه ، ارائه ی مخدوش ِ رخدادها و کانالیزه کردن داده ها توسط همین رسانه هاست . ناادبیات ِ گمراه کننده ای مانند ، عملیات هدفمند ، دقت ِ عملیاتی ِ جراحی گونه ، حملات محدود ، و مزخرفاتی از این قبیل که ریشه ای در واقعیت ها ندارند ، چرا که آمار کشتار ِ کودکان و زنان واقعیتی متفاوت را پیش ِ چشمان ما می گذارد ، همه و همه از سوی رسانه های تحت کنترل ِ قاتلان ، برای سرپوش نهادن بر نسل کشی ها می باشد .
انفعال ِ عمدی رسانه های قدرت های جهانی در همرسانی ِ اخبار ِ رخدادها ، یک سوی سکه ی قلب ِ شعار های ِ حقوق بشری نئولیبرالیسم ِ کنونی در آتش افروزی و کودک کشی شان است . روی دیگر سکه ، کشتن خبرنگاران ، بمباران دفاتر خبرگزاری ها ، بستن نمایندگی ِ آژانس های خبری ، جلوگیری از ورود ِ خبرنگاران ِ مستقل به فلسطین ، پرونده سازی برای خبرگزاری های متعهد در بازتاب جنایات دولت فاشیستی اسرائیل ، و موارد مشابه توسط ارتش اسرائیل با هدف ِ پیش بردن هر چه پنهان تر نسل کشی در خاورمیانه می باشد .
اين پنهان سازی ها دارای سیستم بوده ، و بخشی از جنگ ِ رسانه ای ِ مورد حمایت ایالات متحده امریکا ست . عملا نه تنها هیچ شفافیتی در کار نیست ، بلکه پاشیدن خاک در دیدگان ِ شهروند دهکده ی جهانی ، در دستور کار صاحبان هژمونی قرار دارد .
بدین وسیله ، دولت فاشیستی اسرائیل عملا از درز اخبار ِ کشتار ، ویرانی و جهنم سازی جلوگيری می کند . گزارش های سازمان ملل در خصوص ِ قتل ِ روزنامه نگاران ، خود موید ِ تلاش اسرائیل برای پنهانکاری بیش از پیش می باشد .
در این میان ، رذالت ِ شادی کنندگان از کشتار انسان ها توسط اسرائیل ، و دم جنبانی برای حمله ی اسرائیل به باقی سرزمین ها ، از جمله ایران ، ننگی تاریخی بر پیشانی هر آنکسی ست که روآ داری خیالی چند هزار ساله ی هخامنشی ، و ادعای فرهنگ پروری و بشر دوستی سعدی وار را ، شناسنامه ی فرهنگی چند صد ساله ی خود پنداشته است . کژکنشی های اینچنینی ، نه تنها رسوایی یک فرهنگ سازی مجعول را که مدعی همحسی دیگر اعضا با عضو دردمند می باشد ، عریان تر از همیشه آشکار می کند ، بلکه بر بی ریشگی ، و عدم پیوند ِ قلب و ذهن بسیاری از خود برتر پنداران آریایی دلالت دارد .
اینجاست که علی ِ سعدی می ماند و حوض ِ شعر اش ( ” چو عضوی به درد آورد روزگار ، دگر عضوها را نماند قرار “).
اگر چه جعل اخبار ِ خاورمیانه با چندین هدف صورت می گیرد ، ولی انسان زدایی از انسان ِ فلسطینی ِ تحت ِ ستم ، به یقین از شنیع ترین این اهداف است . حتی همسان سازی ِ جنایات ِ کرده و ناکرده ی یک گروه افراطی مانند حماس که فقط بخشی از فلسطینی ها را نمایندگی می کند ، با کشتار ِ انبوه ِ کودکانی که هر روز توسط آمریکا- اسرائیل به قتل می رسند ، در راستای بی شهامتی در دیدن ، فهمیدن و پذیرش ِ واقعیت هاست .
بدین ترتیب ، نبود ِ تناسب در واکنش امریکا و دست پرورده اش اسرائیل به کشتار نظامیان و غیر نظامیان در هفتم اکتبر ۲۰۲۳ ، امری ست واقع و ملموس .
تلاش رسانه های وابسته به حسرت السطنه ، سخنگوی پارسی زبان ِ هیتلر ِ غزه ، و رسانه های پیرامونی اش که ماهیت ِ ارتجاعی آنها ، در آغاز اعتراضات گذشته با طرح ِ شعارهای انحرافی از قبیل ” مرد ، میهن ، آبادی ” ، نشان از دوگانه سازی های کاذب همیشگی با هدف ِ تحمیل ِ مجدد ِ سلطنت دارد ، در بالا گرفتن قتل فلسطینیان پس از بهانه ای که حمله ی حماس به دست اسرائیل داد ، بر پایه ی همان استراتژی دو گانه سازی استوار می باشد .
البته عرب ستیزی ِ اپوزیسیون ِ شاه اللهیها ، و دوگانه ی ایرانی – غیر ایرانی ( در اینجا ایرانی – عرب ) همواره اساس ِ شعارهای پوپولیستی شان بوده است . نگاه ِ نژادی اینان همیشه معطوف به این توهم بوده است که ” ما آریایی هستیم و آنها سامی ! “
با همسنجی میان ِ سکوت ِ رسانه هایی که در تملک ِ سرمایه ی جهانی هستند ، با رسانه های اپوزیسیون ِ تاج نشان که از قتل ِ کودکان و زنان ، هلهله شادمانی زده و هورا می کشند ، می توان به راحتی به قعر ِ بی اخلاقی دستیاران ِ هیتلر ِ غزه پی برد .
نبود ِ حداقل ِ اخلاق در سیاست ورزی جهانی از سوی صاحبان ِ سرمایه ، ما را بر آن می دارد که در روند ِ پرسشگری درباره چگونگی مناسبات کنونی ِ حاکم بر جهان ِ غرب ، نخست به پرسش ِ آینده ی خاور میانه در صورت ِ تکرار ِ غزه سازی از لبنان و یمن ، و سوریه سازی از عراق و ایران (و شاید تورکیه ؟ ) بیاندیشیم . پرسشی که پاسخگویی به آن ، جز با لرزش ِ دست و دل ، و ناتوانی ِ برگرفته از فهم ِ نبود ِ تعادل نیروهای بازدارنده در سطح جهانی ، ممکن نمی نماید .
آنجایی که کژکنشی های اینچنینی ، همانا برگرفته از انفعال ِ سیاسی ِ دیروز اندیشان ِ گذشته پندار است ، جایی برای گفتمان ِ دموکراتیک نمی ماند . انگار که این سرزمین ، ملک ِ شخصی برخی ست که به قدرت رسیدن شان با کودتای انگلیسی ، و در قدرت ماندن شان با کودتای آمریکایی بوده است .
صرفنظر از مسئله فلسطین ، و ستمی که بر فلسطینیان رفته و می رود ، نه می شود ستمدیده را به تمکین فرآخواند و اراده ی وی برای مقاومت در برابر اشغالگری، و رهایی از ستم را هیچ انگاشت ، و نه حق ِ طبیعی ِ دفاع از جان و مال ، سرزمین ، زبان و فرهنگ اش را مشمول گذر زمان دانست ، ولو اینکه دور ، دور ستمگران باشد . گروه های انسانی که خود نیز پیشتر ، چند صد سالی مورد ستم ِ برخی از اروپایی ها بوده اند ، باید از لغزیدن در دامِ این توهم که توانایی اشغال ِ الی الابد ِ سرزمین ِ دیگران را دارند ، بپرهیزند . البته دستگاه هيتلری از ۱۹۳۳ تا ۱۹۴۵ فقط نقطه ی عطفی در یهودی ستیزی اروپایی بوده است ، چرا که اینگونه از انسان ستیزی در اروپا قدمتی نزدیک به هزار سال دارد . پادگان ِ نظامی بودن ِ یک ابر قدرت مانند آمریکا ، نمی تواند مادام العمر باشد ، چنانچه جایگاه ِ ابر قدرت سانی ِ ایالات متحده امریکا نیز ابد الدهر نخواهد بود .
تاریخ ، مشحون از مبارزات ملت ها برای پایان دادن به آپارتاید ، اشغالگری ، و قتل ، چه قتل دولتی با تسلیحات پیشرفته ، و چه با چوب و چماق بوده است . ۲۵۰۰ سال پیش ، بخشی از مصر کنونی ، تحت سلطه ی هخامنشیان بود ، علی رغم نبود امکانات رسانه ای امروزی ، هنوز هم می توان ثبت ِ شورش ِ گروهای انسانی متعدد ( به تعبیر امروزی ملت ها ) را در تاریخ ِ سلطه گری هخامنشیان یافت . یقین داریم که مستندات ِ جنایات آمریکایی_ اسرائیلی نیز ثبت تاریخ خواهد ماند . همانگونه که بیدادگاه های دو دقیقه ای خمینی ، و خاوران ها ثبت ِ تاریخ مانده است . در عصر ارتباطات ، جز بازگشت ِ اخلاق به سیاست جهانی ، آلترناتيو دیگری وجود ندارد . در فردای دهکده ی جهانی ، دوربین ِ موبایل هر رزم آور علیه ستم و بردگی ، حامل ِ پیام ِ خون وی نیز خواهد بود . به باور ما ، فریب کاری های رسانه ای امروزی ، آینده ی آنچنانی نخواهد داشت .
روشن است که هدف ِ آغازین جنگ آمریکایی- اسرائیلی با تمهیداتی مانند بمباران تاسیسات هسته ای ، پالایشگاه ها ، و دیگر زیر ساخت ها ، هرگز برای برقراری دموکراسی و آزادی برای شهروند این سرزمین نبوده و نخواهد بود . چرا که مردم سالاری تنها از گذر مبارزات ِ مدنی ِ ملل تحت ستم در سرزمین کثیر المله مان ، علیه ارتجاع طهران میسر می باشد .
از طرف دیگر ، می دانیم که جنگ ، باران رحمت نیست . سیل است و سیلاب که خشک و تر را یکسره می برد . ولی اینکه صلحی که بر پایه ی عدالت استوار نیست ، چیست ، پرسشی ست با چند پاسخ . از جمله اینکه صلح بدون عدالت ، می تواند برنامه ریزی برای جنگ آتی باشد .
فلسطین نیازمند صلحی عادلانه است .
صلحی بر گرفته از عدالت که در آن حق حیات برای طرفین ، و در برخورداری از حقوق به رسمیت شناخته شده ی هر دو طرف ، که مندرج و مکتوب در قطعنامه های سازمان ملل بازتاب یافته است .
تنها راه ِ ستاندن ِ ابزار ِ سیاست ورزی از افراطی ها ، صرفنظر از اینکه متعلق به کدام اردوگاه ِ مجادله ی چند دهه ای باشند ، بازگشت به قطعنامه های سازمان ملل ، و عملی کردن آنهاست .
اینکه چگونه می توان متصور ِ صلح و سعادت برای خود شد ، در حالی که خانه ی همسایه در آتش انکار ، هویت زدایی ، و اشغال می سوزد ، پرسشی ست که پاسخی صریح دارد :
چه بخواهیم ، چه نخواهیم ، خاورمیانه هرگز بدون پایان اشغالگری سرزمین فلسطینی ها و پذیرش عملی قطعنامههای سازمان ملل متحد از سوی اسرائیل و متحد اش ، ایالات متحده امریکا که همواره با توحش بهره گیری از حق ِ به غایت ناحق ِ وتو ، سرپوشی بر جنایات دولت های توسعه طلب اسرائیلی گذاشته است ، روی آرامش را نخواهد دید .
حتی اگر از باقی سرزمین های این منطقه ، جهنمی غزه گونه ساخته شود ، این به معنای ازاله ی حق یک انسان فلسطینی برای دفاع مشروع از خویش نخواهد بود . تخریب مکان هایی چون بیمارستان ها ، مدارس ، دانشگاه ها ، و دیگر اماکن عمومی توسط دولت راست گرای اسرائیل تنها یک پیام دارد :
انسان زدایی از انسان ِ فلسطینی !
علاوه بر از بین بردن زیر ساخت های سلامت و درمان ، که سیاست اتخاذ شده ای از سوی اسرائیل بوده است ، قطع آب و برق ، در کنار از بین بردن منابع آبی ، و حمله به کاروان های مواد غذایی ، از جمله ی مواردی ست که بنابر قوانین بین المللی و مفاد کنوانسیون ژنو که با صراحت ، کشتار غیر نظامیان ، و تضییقاتی چون بکار گیری گرسنگی به عنوان ابزار جنگی را منع کرده ، از جمله ی جنایات جنگی است که اسرائیل در نمایندگی از ایالات متحده آمریکا ، هر روز از نو مرتکب می شود .
حتی یک جنگ نیز قواعد ویژه خود را دارد . تیم جنگی آمریکایی -اسرائیلی نیز ملزم به رعایت کنوانسیون ژنو و پروتکل های الحاقی آن می باشند ، اگر که حیات ِ معنوی برای خود ، در جامعه ی جهانی قائل هستند .
تا به اکنون در نهادینه بودن سیاست اسرائیلی مبنی بر کشتار کودکان و زنان ، علی رغم انتقاد های بین المللی ِ ولو نیم بند ، هرگز تغییری از سوی اطاق فکر ِ اسرائیلی- آمریکایی داده نشده است ، چرا که مزید ِ بر ریاکاری قدرت های حامی اسرائیل که دولت آپارتاید را در کلام به خویشتن داری دعوت کرده ، ولی در عمل ، همان اشغالگر را با تسلیحات تهاجمی برای کشتن غیر نظامیان تجهیز می کنند ، باید حمایت های بی دریغ ِ اطلاعاتی سرویس های امنیتی غربی را نیز افزود .
اینگونه از ریاکاری در سرکوب اعتراضات به نسل کشی توسط اسرائیل را ، حتی در شهرهای اروپایی نیز می توان شاهد بود . دست ِ باز ِ برخی از دولت های غربی در ارسال سلاح به اسرائیل ، حتی کمک های تسلیحاتی بلا عوض از محل درآمدهای مالیاتی شهروندان از یک سوی ، و سرکوب ِ اعتراضات همین مالیات دهندگان که نمی خواهند تامین کننده ی مالی کشتار بیش از ۴۰ هزار فلسطینی در طی ۱۱ ماه جنگ ِ امریکا و متحدان اش علیه فلسطین باشند ، از سوی دیگر ، خود محکی بر زوار دررفتگی ِ آزادی ِ بیان در برخی از دموکراسی های غربی است .
تجربه ی سال های گذشته نشان داده است که برای آپارتاید حاکم بر اسرائیل ، در اساس تفاوتی ندارد که طرف مقابل وی ، یک گروه افراطی در غزه باشد ، یا تشکیلات خودگردان در کرانه ی باختری . هنوز هم برای اسرائیل ، ” یک فلسطینی خوب ، یک فلسطینی مرده ” است . بدیهی است که تا زمان ِ تغییر ِ این دکترین ِ فاشیستی ، نمی توان به صلحی پایدار دست یافت . فهم ِ شرایط ِ واقعی برای برقراری صلح ِ عدالت محور ، رسالت تاریخی آزادی خواهان بوده ، و نباید از دیده ی خرد ورزان و صلح اندیشان به دور بماند . باید فهمید که ضمانت ِ بقای خویش را ، در مرگ ِ دیگری دانستن و جستن ، نمی تواند پیام آور ِ صلح باشد . حالا این صلح نام ابراهیم را هم یدک بکشد یا نکشد .
با توجه نکردن به این مهم که مسئله فلسطین ریشه در ساختار سرمایه داری نئولیبرالیستی دارد ، نه می شود ، و نه می توانیم در ارائه ی راه کارهای کارآ برای این معضل ، توفیقی حتی نسبی داشته باشیم .
حتی بدون پرداختن به اینکه سرمایه جهانی همواره در چهارچوب مناسبات قدرت حاکم و رابطه ی سیستماتیک ِ سرمایه و قدرت ، از آبشخور ِ جنگ ها تغذیه می کند ، می توان چرایی کمک های بلامنازع ، بلا شرط ، و بلا عوض ِ ایالات متحده آمریکا و پس از واشنگتن ، برلین به تل آویو را ، در پيش بردن نسل کشی فلسطینیان توسط اسرائیل به روشنی دید ، و فهمید .
چرا که بازیافت ِ سرمایه ی سرمایه داری نئولیبرالیستی ، تنها دغدغه ی صنایع صاحب سرمایه ، از جمله صنایع تسلیحاتی ست . دولت های حامی آپارتاید ِ اسرائیلی از محل در آمد مالیات ِ شهروندان ، به چرخه ی توسعه، تولید ، و توزیع ِ بمب هایی می پردازند که ما را به خون می کشد .
نباید فراموش کرد که هدف ِ آغازین حمله ی خارجی ، برقراری دموکراسی در سرزمین مان نیست . بلکه نابودی زیر ساخت هایی ست که می تواند در جنگ علیه تل آویو ، به کار طهران بیاید . گذشته از آن ، تصور ِ همدردی و هم حسی شهروندان در یک سرزمین دموکراتیک آنهم در خاورمیانه ، با ستمدیدگان فلسطینی ، کابوس اسرائیل و آمریکاست . فاکت های تاریخی ، از جمله اینکه اشغال سرزمین ، دستگیری ، شکنجه ، و کشتار فلسطینی ها پیش از جنایات حماس نیز ، در دستور کار اسرائیل بوده را ، نباید از نظر دور داشت .
مسئله ی فلسطین ، معضلی خلق الساعه نیست . ریشه در تاریخ دارد . و صد البته ، فاجعه ی فلسطین ، خود آفریده نیست . یهودی ستیزی اروپایی ها که عمری چندین صد ساله دارد ، و به موازات این انسان ستیزی ، تلاش برای یافتن ِ یک سرزمین برای آنها ، هر دو ثبت ِ تاریخ هستند . و هیچکدام از این دو نمی توانند محل انکار باشند . به همین منوال است که ضروری می نماید ، اروپاییان در راستای احقاق حقوق فلسطینیان به وظیفه ی تاریخی خویش اندیشیده ، و به آن عمل کنند .
اما در این میان ، کمتر تلاشی از سوی برخی دول اروپایی در حمایت از احقاق حقوق فلسطینی ها ، از جمله دفاع از حق تاسیس کشور مستقل فلسطین دیده می شود ، اگر که از سه کشور اروپایی اسپانیا ، نروژ ، و ایرلند که اخیرا اقداماتی در این راستا انجام داده اند ، نامی نبریم .
ما جنایات نیروهای ائتلاف به رهبری ایالات متحده امریکا را در زندان ابوغریب بغداد را به ياد می آوریم ، زندان های اسرائیل همواره چنین بوده اند . اگر جنایات در ابوغریب نظامند نبوده است ، ولی رخدادها در زندان های اسرائیل دارای سیستم هستند .
فارغ از اینکه نکبت ِ جنگ چیست ، و چه برکتی در کدام صلح نهفته تواند بود ، پرداختن به چگونگی دستیابی به صلح پایدار ، صلحی که ضامن ِ عدالت بوده ، و پایانِ ستمگری نهادینه شده باشد ، بیش از هر زمان دیگر ، ضرورت دارد . چرا که معضل ِ مزمن ِ اشغالگری در جهان ِ مرتبط ِ کنونی ، محدود به خاورمیانه نخواهد ماند .
سوی دیگر قضیه این است که سیاست های انسان ستیزانه ی خلافت خمینی – خامنه ای نه تنها در داخل ِ جغرافیای سرزمین مان ، به نابسامانی وضع معیشتی ، به رکود اقتصادی ، ناهنجاری های اجتماعی ، و به مرگ بسیاری از شهروندان منجر شده است ، بلکه در روند ِ اعمال ِ سیاست های دشمنی با همسایگان عرب ، بیش از پیش سبب نزدیکی آنها را به اسرائیل نیز که طهران را چون خطری برای همسایگان تصویر می کند ، پدید آورده است .
جامعه ی جهانی ، به ویژه بازیگران منطقه ای ، برای حل معضل فلسطین نیاز به اجماع دارد . آنهایی که شعار حمایت از فلسطین را می دهند ، نباید با صف آرایی ِ توسعه طلبانه ، و صدور بحران به همسایگان شان ، از اجماع با برخی کشورهای عربی که پتانسیل همکاری برای حل مسئله فلسطین را دارند ، عامدانه جلوگیری کنند .
شاید اکنون بتوان به پرسش ِ آغازین ، پاسخی منطقی تر داد :
نه به نفرین ِ جنگ ، آری به آفرین ِ عدالت و صلح بر گرفته از عدالت