آذربایجان در گذرگاه تاریخ نگاهی به تاریخ کهن آذربایجان/ بخش دوم
دکتر محمدحسین یحیایی
… امروز قلب هر آذربایجانی در محبت ایران می تپد. در انقلاب مشروطیت ایران فداکاری های آذربایجانی ها بر همه کس واضح و آشکار است. پس در این مسئله چون آذربایجان سر ایران بوده و هست باید افراد خیراندیش ایرانی فداکاری نموده، برای از میان برداشتن ترک و رایج کردن زبان فارسی بکوشند و خود جوانان آذربایجانی باید جانفشانی کرده، متعهد شوند تا می توانند به زبان ترکی تکلم نکنند. «در این گفتار، ستیز با فرهنگ و زبان یک ملت توصیه می شود که بیشتر جنبه فرهنگ گریزی دارد تا هویت ملی آذربایجانی دچار تزلزل شده به سادگی پذیرای فرهنگ و زبان تحمیلی دیگران شود».
پژوهشگران دیگری نیز در راستای گفتار ارانی قدم برداشته و بگونه دیگر این بینش را تقویت کرده اند. از آن جمله دکتر جمال الدین فقیه می نویسد «با این که مردم آذربایجان هنگام پیدایی صفویان به آذری (گویشی از پهلوی) سخن می گفتند و شاه اسماعیل و تبارش هم آشنا به زبان فارسی بودند، معهذا شاه اسماعیل روی مسئله مذهبی و سیاسی بر آن شد که به زبان ترکان که هفت قبیله (استاجلو، شاملو، تکلو، ورساق، روملو، ذوالقدر، افشار و قاجار) و همگی شیعه متعصب بودند با آنان بیان مقصود کند. بنا بر این شروع به گفتن اشعار دینی و تبلیغاتی به زبان ترکی کرد و خطایی تخلص نمود. در حالی که تواریخ و تذکره ها نشان می دهند پیش از شاه اسماعیل کسی در آذربایجان شعر ترکی نگفته بود. سبک اشعاری هم که به ترکی بعدا در دوره صفویان پیدا شد چون بر پایه و اساس دیرینی نبود چندان لطف و ذوق در آنها دیده نمی شد.
اهمیت دادن شاه اسماعیل به زبان ترکی از طرفی و هم از طرف دیگر چون ترکان بدوی به نیروی کثرت عدد و قوت اسلحه همه گونه استیلا و قدرت پیدا کرده و نفوذ و تقرب آنان در پیشگاه سلاطین صفوی به نهایت رسیده بود تمامی این عوامل دست به دست هم داده و موجب این شدتا زبان ترکی در دربار صفویان اهمیت و تا بدان پایه رسید که در آذربایجان به تدریج به گویش آذری چیره گشت تا اینکه رفته رفته زبان معمول و متداول آن سامان گشت «در این گفتار غرض آلود، نشانه ای از یک پژوهش علمی به چشم نمی خورد و با یک بینش سطحی به تکرار گفتار دیگران می پردازد». در این راستا دکتر محمد امین ریاحی نیز بعد از یادآوری تبریز بعنوان پایتخت ترکمن های آق قویونلو و قره قویونلو می نویسد: «احتمالا دگرگشت به ترکی پس از جنگ های شاه طهماسب با عثمانی ها و اشغال بیست ساله آن شهر، پیش از شاه عباس بزرگ انجام گرفت».
در واقع علت عمده دگرگشت زبان آذری (پهلوی) به زبان ترکی آن بوده است که پشتوانه حکومتی زبان ترکی و نیاز مردم به تماس باعمال حکومت، موجب آشنایی پهلوی زبانان بعضی شهرها با زبان نورسیده (ترکی) و عقب نشینی تدریجی آذری (پهلوی) شده است. درست به همان دلیل و به همان صورتی که در آسیای صغیر با ورود ترک ها و تسلط حکومت آنها، بومیان رومی تبار به تدریج ترک زبان شدند». نویسنده برای اثبات گفتار خود به تحفه سام که در زمان شاه تهماسب به سال 957 هجری تالیف شده، اشاره می کند که در آن نام دهها شاعر تبریزی که همگی به فارسی شعر می سرودند، آورده شده است. عبدالعلی کارنگ در پژوهش خود بنام «تاتی و هرزنی» به دلایل دگرگشت زبان آذری (پهلوی) به ترکی که در قرن های 11 و 12 هجری اتفاق افتاده، اشاره می کند و می نویسد: «پس از روی کار آمدن صفویه و ترویج ترکی به وسیله آنان و قتل عام های متوالی مردم آذربایجان توسط ترکان متعصب عثمانی در جنگ های متمادی با ایران، به تدریج زبان آذری از شهرها و نقاط جنگ زده و کشتاردیده آذربایجان رخت بربست و فقط در نقاط دوردست باقی ماند که آن هم در نتیجه مرور زمان و مجبور بودن ساکنین آن نقاط به مراوده با شهرنشینان ترک زبان شده روی به ضعف و اضمحلال نهاد ولی هنوز باز جاهایی هستند به همین لهجه ها به نام (تاتی و هرزنی) تکلم می کنند». به راستی در برخی از مناطق آذربایجان شمالی ساکنان برخی از روستاها که تات خوانده می شوند به زبان فارسی سخن می گویند ولی تا به امروز ریشه یابی دقیقی صورت نگرفته است تا روشن شود که آنها از ابتدا در آن جا ساکن بوده و یا به دلیلی به آن جاها کوچ کرده اند.
یحیی ذکاء در مقاله ای با نام «گویش کرنیگان» به تات ها اشاره می کند و می نویسد «کرنیگان از دهات اهر در شمال تبریز است که مردم آن 99 خانوار و نزدیک 600 تن می باشند که همگی تاتی گفت و گو می کنند و ترکی نیز می دانند. … باید دانست که مردم تاتی زبان در هفتاد و هشتاد سال پیش، بیشتر از امروز بوده و ده های دیگری نیز به زبان تاتی سخن می گفته اند و این مورد را پیرمردان کهن سال گفته اند. چنانکه مردم دهکده اقلید (کلید) که در آن سوی رود ارس افتاده، پیش از این زبانشان تاتی بوده و در همین سال های نزدیک زبان خود را از دست داده اند». روستاهای دیگری مثل گلین قیه از دهات مرند، کلاسور و خونیه از دهات اهر، عنبران در نزدیکی های اردبیل، تعدادی از روستاهای طارم علیا و خلخال و تالش نیز به تاتی سخن می گویند که با گذشت زمان، زبان ترکی جایگزین آن خواهد شد.
در لغت نامه دهخدا زیر حرف آ و آذری آمده است.
«آذری منسوب به آذر و آذربایجان ــ زبان آذری لهجه ای از فارسی قدیم است که در آذربایجان متداول بوده و اکنون نیز در بعضی از روستاهای این استان و بعضی نواحی قفقاز بدان تکلم می کنند». اینکه در زبان فارسی و یا ترکی کلمات مشابه و مشنرک فراوانند، شکی نیست زیرا مردم این منطقه سالهای طولانی با هم زندگی کرده، در داد و ستد بودند. پژوهشگرانی چون ماهیار نوایی و ادیب طوسی متجاوز از دوهزار کلمه فارسی را از میان کلمات ترکی جمع آوری کرده و سعی دارند ریشه زبان ترکی آذری را با فارسی یکسان نشان دهند.
دکتر محمد مقدم در پژوهش خود بنام «سندی تاریخی از گویش آذری تبریز» می نویسد: «همانطور که جاهای دیگر ایران گویش محلی دارند. آذربایجانیان هم گویشی داشته اند که به آذری شهرت داشته و بازمانده های آن هنوز در بعضی جاهای آذربایجان رواج دارد» برخی نیز بر این باورند که در مناطق مختلف بویژه در شهرها و روستاهای قدیمی تا مدتی قبل مردم به فارسی آذری صحبت می کردند. از جمله مردم اسکو و لیقوان و پیرامون آن تا حدود صد سال پیش به همین زبان (فارسی) تکلم می کردند». (غلامرضا انصاف پور، تاریخ تبار و زبان مردم آذربایجان، ص 96)
علامه قزوینی طی مقالات تحقیقی خود با استفاده و ستایش از نوشته های احمد کسروی به گویش بودن زبان آذری اشاره می کند و با اصرار فراوان می نویسد «آذری شعبه ای از لهجات متنوعه و متکثره زبان فارسی مانند طبری، گیلکی، سمنانی و لری و غیره ها است که به مجموع آنها نویسدگان ما فهلویات می گفته اند».
دکتر جواد شکور در اثر خود به نام «نظری به تاریخ آذربایجان» به نقل از ابن بطوطه که در قرن هشتم از آذربایجان دیدن کرده می نویسد، در آن زمان ترک هایی بوده اند که در آذربایجان و تبریز می زیسته اند و ترک و تاجیک (فارس) از یکدیگر جدا بوده و هنوز با هم نیامیخته بودند و اکثریت با پهلوی (آذری) زبانها بود. نویسنده در بخش دیگری از کتاب خود به فارسی بودن زبان آذربایجانیها اشاره و می نویسد: «در قرن یازده هجری یعنی تا آخر دوره شاه عباس کبیر زبان آذری (فارسی پهلوی) هم چنان در میان مردم آذربایجان رایج و معمول بود».
استاد محیط طباطبایی با توجه به اولیا چلبی جهانگرد عثمانی که در سال 1050 هجری در زمان شاه صفی از تبریز دیدن کرده، زبان معارف را فارسی دری و زبن کوچه بازار را گویش پهلوی نقل کرده، زبان آذری را شعبه ای از پهلوی عصر ساسانی معرفی می کند که در نواحی شمالی و غربی ایران متداول بوده است.
پژوهشگرانی که در این راستا فکر و عمل می کنند. بر این اعتقادند که اگر زبان ترکی در بیان افکار و ارتباط میان مردم کارایی داشت، ضرورتی نبود که شاعران آذربایجان به زبان فارسی شعر گویند و یا به زبان فارسی خواسته های خود را بیان کنند. محمد دیهیم در کتاب چهارجلدی خود به نام «تذکره شعرای آذربایجان» به آن اشاره می کند که اکثر شاعران آذربایجان به ویژه تبریز به فارسی شعر گفته اند. تنها صائب تبریزی در دیوان معروف خود دو غزل به ترکی دارد و در بین شاعران دوره صفویه نیز زبان فرهنگ و ادبیات فارسی بوده است.
به نظر می رسد شاعران و ادیبان در ارتباط تنگاتنگ با توده مردم نبوده اند و نیازی هم نداشته اند که به زبان مردم سخن بگویند. از آن گذشته کتابت نیز در حدی نبود که توده های مردم از آن بهره مند شوند. خواندن و نوشتن محدود در انحصار گروهی خاصی بود که این خود مانع بزرگی در ایجاد ارتباط با مردم به وجود می آورد. مردم بیشتر به شاعران محلی خود گوش می دادند که با زبان آنها سخن می گفتند و زبان حال آنها را با استفاده از کلمات زیبا و شیوا بیان می کردند.
گروه دیگری از پژوهشگران بر این باورند که زبان ترکی در آذربایجان زبان مردم این منطقه بوده و سالهای طولانی قدمت دارد. اینکه زبان فارسی تا قرن 11 و 12 هجری متداول بوده است، حقیقت ندارد. در کتاب «نامه دانشوران» که در زمان قاجار منتشر شده آمده است که زبان مردم آذربایجان ترک آذری است که گویشی از زبان ترکی است. ترکی گویش های گوناگون دارد که بنام هر منطقه و محل خوانده می شود. مثل ترکی عثمانی، ترکی ازبکی، ترکی تاتاری و ترکی جغتایی، از این رو ترکی آذربایجان را ترکی آذری می خوانند.
شرق شناس انگیلیسی لسترنج نیز به زبان آذربایجان اشاره کرده، آن را ترکی آذری می خواند. باستان شناس دیگری از فرانسه بنام اپرت (Oppert) مادها را ترک و آلتایی می داند. مشیرالدوله در کتاب «ایران باستان» و دیاکونف تاریخ دان اتحاد شوروی که تاریخ مادها را نوشته است گفتار اپرت را بی اساس و خالی از حقیقت می دانند و مادها را آریایی و ایرانی می خوانند.
ناصر خسرو در سفرنامه خود، ملاقاتش را با شاعر بلند آوازه آذربایجان، قطران تبریزی این چنین می نویسد: «در تبریز قطران نام شاعری دیدم شعر نیک می گفت. اما زبان فارسی نیکو نمی دانست. دیوان منجیک و دیوان دقیقی را آورد پیش من بخواند و هر معنی که اورا مشکل بود از من پرسید. با او بگفتم و شرح آن بنوشت و اشعار خود بر من بخواند». (سفرنامه ناصر خسرو به کوشش دبیر سیاقی، ص 9). قطران تبریزی در قرن پنجم هجری در آذربایجان زندگی می کرد و به زبان ترکی سخن می گفت. این که در این سالها مردم آذربایجان به زبان فارسی (پهلوی) تکلم می کردند و آشنایی با زبان ترکی نداشتند، نمی تواند صحت داشته باشد. بدون شک گفتار و فصاحت در بیان و توانایی قطران در سرودن شعر فارسی نشانگر آن است که ایشان با زبان فارسی آشنایی داشته و قادر به سرودن اشعار و قصایدی بود که در نزد بزرگان شعر و ادب جایگاه ویژه ای داشت. به نظر می رسد این بزرگان ادبی آذربایجان ستیزی با زبان دیگران نداشتند و به دانستن آن نیز افتخار می کردند. از این رو سرودن شعر به زبان فارسی (پهلوی) مانعی برای دانستن زبان های دیگر نیست. در این راستا خبر دیگری نیز موجود است که در قرن پنجم هجری در مسجد معمره شام اتفاق افتاده است. زکریای تبریزی نزد ابوالعلای معری شاعر عرب زبان قرن پنجم درس می خواند. ابوالعلای معری شاعری توانا و حافظه بسیار قوی داشت. روزی شخصی از آذربایجان به دیدار زکریای تبریزی می آید و در کنار استاد با هم به گفتگو می نشینند. این گفتگو به درازا می کشد. ابوالعلای معری به گفتگوی آن دو گوش می دهد و زبان آنها را نمی فهمد. پس از پایان دیدار آن دو به زکریای تبریزی رو می کند و می پرسد «این چه زبانی بود که بدان سخن می گفتی؟». زکریای تبریزی در جواب می گوید: «این زبان مردم “الاذربیجیه” آذربایجان است». این خبر نیز نشانگر آن است که از چندین قرن پیش در سرزمین آذربایجان مردم به ترکی تکلم می کردند.
امروزه پژوهش در فرهنگ و زبان ملل ساکن در گستره ایران در حال گسترش است و در آینده نتایج مثبت و مطلوبی در جهت شکوفایی این فرهنگ های گوناگون به دست خواهد آمد و این خود در باروری فرهنگ موثر خواهد بود.