اول مه، چگونه روز جهانی کارگر شد؟
سابقه بزرگداشت روز جهانی کارگر (اول ماه مه،۱۱ اردیبهشت) به تلاش در پیشبرد و حمایت از حقوق کارگران در کشورهای صنعتی اروپا و آمریکا در اواخر قرن نوزدهم و مخالفت های سازمان یافته با این تلاش ها باز می گردد.
تحول اقتصادی موسوم به “انقلاب صنعتی” در اواخر قرن هجدهم در اروپا بروز کرد و در خلال دهه های بعد، به سرعت در بخش هایی از جهان، و عمدتا در اروپا و آمریکا، رشد یافت.
انقلاب صنعتی نظام تولید را از شکل قبلی و سنتی آن خارج ساخت و به نظام سرمایه داری، به خصوص در قابل نظم کارخانه ای، تبدیل کرد.
در اکثر کشورهای غربی، نیروی کار در دوران ماقبل سرمایه داری عمدتا شامل دهقانانی بود که به صورت رعیت یا مستاجر زمینداران بزرگ، فعالیت داشتند و در ازای اجازه استفاده از زمین، بخشی از محصول خود را به شکل اجاره یا بهره مالکانه به مالک می پرداختند.
مشخصه کشاورزی دهقانی وابستگی کامل دهقان به زمین اربابی بود که نه تنها معاش خانواده او را تامین می کرد، بلکه سایر جوانب زندگی و روابط اجتماعی و سیاسی آنان را نیز شکل می بخشید.
در برخی از مناطق جهان، از جمله در بخش هایی از آمریکا، بخش عمده ای از تولید کشاورزی با استفاده از نیروی کار برده ها صورت می گرفت که نه تنها به زمین وابسته بودند، بلکه به عنوان اموال برده داران، خرید و فروش می شدند و حق ترک زمین را نداشتند.
در دوره قبل از سرمایه داری، فعالیت تولیدی بیرون از بخش کشاورزی به کارگاه های کوچک استادکاران منحصر می شد که برای تامین نیروی کار مورد نیاز، به پذیرش شاگرد یا کارآموز مبادرت می کردند که برای مدتی معین، به طور کامل در حمایت استادکار، از جمله از نظر تامین خوراک و مسکن، قرار داشتند.
با ظهور نظام سرمایه داری، روابط کار و تولید تحول یافت به نحوی که نیروی کار به عنوان کارگر در ازای دریافت دستمزدی معین به استخدام سرمایه دار در می آمد در حالیکه رابطه کارفرما و کارگر از حد کار در برابر دستمزد فرا تر نمی رفت و به خصوص، کارفرما هیچ مسئولیتی در قبال زندگی خصوصی و اجتماعی کارگران بر عهده نداشت.
استقرار نظام سرمایه داری به منزله تحولی مثبت در آزادی انسان از قیود قدیمی اجتماعی بود اما همزمان، به کارفرما امکان آن را می داد تا با بهره برداری از اجبار کارگران به امرار معاش از طریق فروش نیروی کار، شرایط دلخواه خود را به آنان تحمیل کند.
به همین دلیل، جوامع سرمایه داری برای چندین دهه شاهد شرایط دشوار کار و زندگی طبقه کارگر بود که غالبا در مقابل دستمزدی که تنها برای تامین حداقل نیازهای او کفایت می کرد، ناگزیر بود ساعاتی طولانی را در شرایط نامساعد کارخانه ها به کار بپردازد بی آنکه از امکاناتی که امروزه به عنوان حقوق اولیه انسانی شناخته شده، برخوردار باشد.
جنبش های کارگری و اول ماه مه
اقتصاد کشورهای سرمایه داری در خلال قرن نوزدهم به سرعت رشد کرد که به منزله رشد تولید و افزایش نیاز سرمایه داران به نیروی کار هرچه بیشتر و در نتیجه، کمبود نسبی عرضه نیروی کار به خصوص در دوره های رونق اقتصادی بود.
آگاهی از وابستگی متقابل سرمایه و کار در دهه های پایانی قرن نوزدهم باعث شد تا کارگران خواست هایی را برای بهبود شرایط کار، از جمله افزایش دستمزد، قانونمند شدن ساعات کار، محیط بهتر کار و امنیت نسبی شغلی مطرح کنند و برای تحقق این خواست ها، به ایجاد تشکل هایی، موسوم به اتحادیه ها یا سندیکاهای کارگری مبادرت ورزند.
هدف از ایجاد این تشکل ها، همبستگی و اتحاد کارگران در برابر اجحاف کارفرمایان و امکان دست زدن به اقدامات دستجمعی به منظور طرح و پیشبرد خواست کارگران بود.
تا این زمان، شرایط اجتماعی، اقتصادی و سیاسی جوامع غربی به نحوی تغییر یافته بود که بسیاری از کشورها قوانینی را در مورد اجازه تشکیل سازمان های کارگری به تصویب رساندند و موجودیت و فعالیت آنها را به رسمیت شناختند به نحوی که اتحادیه کارگری بتوانند به عنوان نماینده کارگران و از سوی آنان به مذاکره و چانه زنی با کارفرمایان بپردازند.
با اینهمه، قدرت مالی، همراه با نفوذ سیاسی سرمایه داران در اکثر کشورها در حدی بود که در بسیاری موارد، کارفرمایان به سادگی قادر به مقاومت در برابر خواست کارگران بودند و در این زمینه، از حمایت دولت ها برخوردار می شدند.
از جمله، در اوایل دهه ۱۸۸۰، تلاش تشکل های کارگری ایالات متحده برای تصویب قوانینی به منظور کاهش ساعات کار بدون کاهش دستمزد با مخالفت کارفرمایان و دولت مواجه شده و به نتیجه نرسید.
در واکنش به تعلل قانونگذاران در تصویب قانون هشت ساعت کار در روز، فدراسیون اتحادیه های صنفی و کارگری آمریکا در جلسه ای در سال ۱۸۸۴ دو سال به دولت و کارفرمایان مهلت داد تا قانون هشت ساعت کار را به تصویب برسانند و به اجرا بگذارند.
با خودداری مقامات از پذیرش این درخواست، در روز اول ماه سال ۱۸۸۶، تظاهرات گسترده ای در شماری از شهرهای آمریکا برگزار شد و به خصوص در شهر شیکاگو، چند ده هزار نفر در حمایت از این خواست دست به اعتصاب و راهپیمایی زدند که چند روز ادامه داشت.
ادامه تظاهرات سرانجام در شامگاه ۴ مه به خشونت گرایید و در جریان برخورد تظاهرکنندگان و پلیس در ناحیه هی مارکت شیکاگو، وقوع انفجار در میان نیروهای پلیس، باعث تیراندازی ماموران به سوی تظاهرکنندگان شد که در اثر آن، تعدادی از کارگران کشته شدند.
در مورد جزئیات این واقعه، که محاکمه و اعدام چند نفر به اتهام شورش و قتل ماموران پلیس را در پی داشت، ادعاهای متقابل دو طرف و نظرات متفاوتی ابراز شده، اما آنچه که مسلم است اینکه مبارزه برای تصویب قانون هشت ساعت کار در روز برای چند سال با وقفه مواجه شد.
با اینهمه، به دعوت تشکل های کارگری آمریکا در روز اول ماه مه سال ۱۸۹۰، تظاهرات گسترده دیگری صورت گرفت و در سال بعد هم، در همین روز مراسمی را به عنوان بزرگداشت روز کارگر برگزار کردند.
در سال های بعد و با قدرت گرفتن جنبش های سوسیالیستی در شماری از کشورهای جهان از اوایل قرن بیستم، روز اول ماه مه به عنوان روز جهانی کارگر مورد توجه خاص قرارگرفت.
روز جهانی کارگر در ایران
روز اول ماه مه – روز جهانی کارگر – در بسیاری از کشورها به عنوان روز بزرگداشت کارگران و دستاورد تشکل های کارگری در حمایت از حقوق آنان، به رسمیت شناخته شده و مراسمی به همین مناسبت برگزار می شود و کشورهای متعددی هم این روز را تعطیل عمومی یا کارگری اعلام کرده اند.
در ایران، نخستین مراسم بزرگداشت روز جهانی کارگر در سال ۱۹۲۱ (۱۳۰۰ شمسی) و به ابتکار یک تشکل چپگرا به نام “شورای مرکزی فدراسیون سندیکای کارگری” و در حالی برگزار شد که شمار کارگران شاغل در واحدهای نوین تولیدی، به استثنای صنعت نفت، بسیار محدود بود و عمدتا به کارگران واحدهای کوچکی مانند چاپخانه ها، کارگاه های تولیدی و البته کارکنان بخش دولتی منحصر می شد.
با اینهمه، نفوذ افکار غربی در ایران از زمان انقلاب مشروطه، که به ویژه تحت تاثیر بازگشت کارگران مهاجر ایرانی از شهرهای روسیه، به خصوص باکو و عشق آباد، قرار داشت، باعث آغاز نهضت سندیکایی پس از پیروزی انقلاب مشروطه شده بود که در سال های بعد هم ادامه یافت.
فعالیت آزاد سندیکایی و بزرگداشت روز اول ماه مه، در مواردی با برپایی راهپیمایی هایی، تا سال ۱۳۱۰ و تصویب قانون مقابله با مرام اشتراکی (کمونیسم) ادامه داشت اما پس از آن، با تحت فشار قرار گرفتن گروه های چپگرا، کمابیش به دست فراموشی سپرده شد.
این وضعیت تا زمان استعفای رضاشاه در سال ۱۳۲۰ تغییری نیافت اما ظهور مجدد گروه های چپ و احزاب سوسیالیست، به ویژه با برخورداری از حمایت نیروهای ارتش شوروی در ایران، فعالیت های سندیکایی و بزرگداشت روز اول ماه مه بار دیگر از سر گرفته شد و تا سقوط دولت محمد مصدق در سال ۱۳۳۲، کمابیش مشهود بود.
پس از سقوط دولت دکتر مصدق، تشکیل و فعالیت اتحادیه های مستقل کارگری با محدودیت هایی مواجه شد و همراه با آن، مراسم روز اول ماه مه، که به نظر بسیاری، با گروه ها و کشورهای کمونیست ارتباط نزدیک داشت، کمابیش نادیده گرفته شد.
اگرچه در دهه ۱۹۶۰، نهادی با عنوان “سازمان کارگران ایران” پایه گذاری شد اما منتقدان دولت وقت آن را یک تشکل دولتی توصیف کردند که از استقلال برخوردار نبود و نمی توانست نماینده واقعی کارگران محسوب شود.
پس از انقلاب اسلامی سال ۱۹۷۹، و با توجه به نقش اعتصاب های کارگری در جریان انقلاب، تلاش هایی برای احیای جنبش های کارگری و تشکیل اتحادیه های مستقل آغاز شد اما این اقدامات، بدون حمایت قانونی دولت، نتیجه چندانی به دنبال نیاورد.
در واقع، تا سال۱۹۹۰ و تصویب قانون کار جمهوری اسلامی در مجمع تشخیص مصلحت، هیچ چارچوب قانونی برای تشکیل اتحادیه های کارگری وجود نداشت و با تصویب این قانون نیز، زمینه مساعدی برای فعالیت های سندیکایی، به شکل رایج در سایر کشورها، فراهم نیامد.
BBC