به همت هر انسان مخلص و خوش نیتی در این راه نیاز است
بسیار جای تشکر و رضایتمندی است که اکتیویستهای ملی دمکراتیک ملت ترک چه در خارج و چه در داخل شیوه دیالوگ سازنده و و انتقاد از هم دیگر را با نیت همکاری برای پیشبرد اهداف حرکت ملی دمکراتیک به کار گرفتهاند که پدیدهی بسیار مثبت ، مدرن و مترقی با صد البته ضروری است.
صد البته در کنار این روند بسیار دمکراتیک که در پراگراف اول مقاله و مطلب نوشته شده از طرف این دو فعال ملی در مورد مزایا و حتا ضرورتهای انتقادی دینامیک از هم سخن میگوید، افرادی خواهند بود که مدتی همچنان به شیوههای ” حزب اللهی و آخوندی” فرصت را غنیمت شمرده به ترورهای تخریباتی یکی یا هردو اینها ، به نام دفاع از دیگری خواهند پرداخت.” نیش عقرب نه از راه کین است بلکه طبیعتش این است” ، شاید دیگر در مورد این “دسته “صدق کند چون اینها به انتقاد چون حمله به عزیزان و مقدساتشان مینگرند که آنها را به حالت گارد و هجوم به انتقاد کننده درمیاورد و به شکل ایمپولسیو به حرکت منفی وادرشان میکند . اینها هنوز رسوبات عادت و آداب کهن را متاسفانه یدک میکشند و نمیفهمند که اصلا نوشتههای هر سه شما محور ش بر اتحاد و دست در دست هم دادن و حمایت از هم است ضمن انتقاد سالم که به بالندگی کمک کند نه این که به کوبندگی !
به همت هر انسان مخلص و خوش نیتی در این راه نیاز است هر چند همه و همه بدون استثنا هم خطاها هم موفقیتهای خود را دارند که باید با انتقاد از خطاها در موفقیتها بهتر و بهتر شوند.
این نیاز همه ما است اگر واقعامیخواهیم سیل مردم را به حقوق ملی دمکراتیک جلب کنیم و بیشتر و قویتر شویم.
——————————————————————
Ekber Azad
8. januar kl. 22:43 · Facebook
بی تشکّلی و گروه گرایی تنگ نظرانه و خود محور
دو آفت بزرگ حرکت ملّی خلق تُرک آذربایجان
دوست عزیز و ارجمندم آقای مهندس حسن راشدی اخیراً ( 9 دی ماه 1398برابر با 2019/dekabr/31)در صفحۀ فیسبوک و کانال تلگرامی خود مطلبی منتشر کردند، تحت عنوان:
«دسته گرایی،آفت بزرگ حرکت ملّی آذربایجان!»(1)
آقای راشدی در این نوشته به زبان ساده از خطر و مضرات تشکلهایی که «در چرخه کوچک … دسته و تشکیلات خود »گرفتار شده اند و منافع ملی آذربایجان را عملاً قربانی امیال و خواسته های گروهی خود میکنند؛ بحث به میان آورده است. آقای راشدی نوشته اند:
«تا زمانیکه تشکیلات و دسته خود را در اولویت حرکت و منافع ملّی بدانیم، در چرخه کوچک همان دسته و تشکیلات خود دور خواهیم زد!»
افراد زیادی، به طرق مختلف نسبت به این نوشـته آقای راشدی، اعلام موضع کرده اند که، اکثراً در تأیید نوشتۀ آقای مهندس راشدی و دو-سه نفری هم به نوعی از موضع مخالف به آن برخورد کرده اند! یکی از این مخالفان آقای یونس شاملی از اعضای تشکیلات «اتحاد دمکراتیک آذربایجان-بیرلیک» میباشد که در نوشتۀ خود تحت عنوان:
«دو خطای ترمینولوژیک در نوشتهء جناب حسن راشدی»(2)
مبادرت به نقد نظرات آقای مهندس حسن راشدی نموده اند!
از نظر من نقد کار پسندیده و ارزشمندی میباشد! چون:
-نقد سبب میشود آستانۀ تحمّل افراد، گروهها، صاحبان قدرت و… در شنیدن نظرات متفاوت بیشتر شود!
-نقد موارد قوت و ضعف، نوشتۀ مورد نقد قرارگرفته را میتواند آشکار کند!
-نقد باعث میشود نقاط قوت و ضعفِ نظراتِ شخصِ منتقد نیز آشکار گردد!
-نقدکمک میکند نکات گنگ و مبهم نظرات مختلف مشخص شود.
-نقد زمینه ها را برای رشد انکشاف و ارتقاء پشتوانه های فکری افراد، حرکت و جامعه را بوجود میآورد!
-و….
همان طور که از عنوان نوشتۀ آقای یونس شاملی استنباط میشود، ایشان به زعم خود «دو خطا» در نوشتۀ آقای حسن راشدی تشخیص داده و آنرا با عبارت «دو خطای ترمینولوژیک بسیار جدی» توصیف کرده و خطاهای مورد نظر خود را چنین بیان میکند:
«یک: تشکل گریزی در تعارض با پیشرفت جنبش ملی خلق تورک است»(3)
درست است تشکل گریزی خطری است که پیشرفت جنبش ملی و هویت طلبانۀ خلق تُرک آذربایجان را تهدید میکند! و این یک حُکم کلی و انکار ناپذیر است!
مفهوم دیگری که این عبارت استنباط میشود، آنست که به زعم آقای شاملی، آقای راشدی با هر گونه ایجاد «تشکّل» در «حرکت ملی ترکان آذربایجان»مخالف و از آن «گریزان» میباشند و عملاً در «تعارض با پیشرفت جنبش ملی خلق تورک» قرار گرفته است!
آقای شاملی در ادامه، ضمن استناد به عنوان نوشتۀ آقای راشدی می افزایند:
« جناب حسن راشدی نوشته شان را در تخالف با تشکل یابی و تشکل گرایی و با عنوان “دسته گرایی، آفت بزرگ حرکت ملّی آذربایجان” تزئین کرده اند و تشکل یابی یا تشکل گرایی را بطور تحقیر آمیز “دسته گرایی” نامیده، و آن را “آفت” حرکت ملی دانسته» است!
اگر ما، نوشتۀ آقای حسن راشدی و انتقاد آقای یونس شاملی به نوشتۀ ایشان را با دقت بخوانیم؛ در درجۀ اول متوجه این خواهیم شد که، آقای شاملی، نوشتۀ آقای راشدی را با دقت کافی نخوانده اند! و مفهوم دقیق آنرا دریافت نکرده اند! چون اگر دقت شود، متوجه خواهیم شد که در نوشتۀ آقای راشدی هیچ مخالفتی با تشکل گرایی و ایجاد تشکیلات به طور عام، وجود ندارد! بلکه آقای راشدی در نوشتۀ خود به«دسته گرایی» یعنی به تشکلهایی انتقاد دارد که « در چرخه کوچک … دسته و تشکیلات خود»گرفتار شده اند و سعی دارند منافع ملی آذربایجان را قربانی امیال و خواسته های گروهیِ دستۀ خود کنند! دسته، دسته است! تشکّل هم باشد، باز هم«دسته» است! این نوع گروه گرایی حقیقتاً برضد منافع ملی مردم آذربایجان میباشد! آقای راشدی به تشکلهایی که در دایرۀ تنگ محفل گرایی(حتی محفل خانواده گی)، دسته گرایی و گروه گرایی سکتاریستی گرفتار شده اند، انتقاد دارد! که آقای یونس شاملی به آن توجه ندارند ویا نمیخواهند توجه کنند!
آقای مهندس حسن راشدی به تشکلهایی انتقاد دارد که اعضای کم شمار و حتی در بعضی موارد انگشت شمار آنها، به کمتر از «لیدری» بر حرکت ملی خلق تُرک آذربایجان رضایت نمی دهند! تشکلهایی که ماهیتاً شکننده هستند و با کوچکترین بهانه ها از هم جدا شده و تشکیلات جدید خانواده گی و محفلی خود را با آب و تاب فراوان اعلام میدارند!
اکنون بیش از 30 سال است که از شکل گیری حرکت ملی خلق تُرک آذربایجان در دوران معاصر میگذرد. حرکتی که پیش آهنگِ حرکتِ ملیِ سایرِ خلقهایِ ترک در ایران میباشد!
نهضت ملی خلق تُرک آذربایجان به تدریج قدم به دوران بلوغ خود میگذارد و تشکلهایی که در دایرۀ تنگ محفل گرایی(حتی محفل خانواده گی)، دسته گرایی و گروه گرایی سکتاریستی گرفتار شده اند، نمی توانند جواب گوی نیازهای این حرکت فراگیر ملی باشند و لازم است طرحی نو در نظر گرفته شود!
تشکلهای مدعی که گرفتار افراط و تفریط هستند، یا با شعارهای تند غیرعملی و توخالی ویا با شعارهای تسلیم طلبانه میخواهند ضعفهای خود بپوشانند! این گونه تشکّلها دیگر نمیتوانند و قادر نیستند پا به پای نهضت مردمی خلق تُرک آذربایجان پیش بروند!
متأسفانه در داخل کشور به خاطر وجود قوانین سفت و سخت در رابطه با ایجاد هرگونه تشکّل و تحمیل هزینه¬های سنگین به ایجاد کنندگان کوچکترین تشکل و حتی برگزارکنندگان مراسم و شرکت کنندگان در مراسم و…، میتوان گفت ایجاد تشکّل به طورکلی و خاصه ایجاد تشکّل در رابطه با آذربایجان تقریباً غیر ممکن شده است!
اما در خارج از کشور، بعضی از کسانی که به دلایل مختلف، از کشور مهاجرت کرده اند؛ در کشور محل اقامت خود، به نام تُرک آذربایجانی ویا جهت تلاش برای احقاق حقوق ملی– مدنی خلق تُرک آذربایجان، تشکلهایی ایجاد کرده و فعالیت میکنند! نَفس این عمل مثبت و قابل تحسین میباشد! اما در عین حال ما مُجاز هستیم عملکرد و رفتارهای آنها را بررسی و ارزیابی کنیم!
طبق اخبار و اطلاعاتی که در رسانه¬های مختلف منتشر میشود! بسیاری این تشکلها درزمینه های :
1-فعالیت با موضوع دفاع از حقوق بشر
2- فعالیت سیاسی و فرهنگی
3-فعالیت فرهنگی و معیشتی
و… فعالیت میکنند؛ اعضای بعضی از این تشکلها از تعداد انگشتان دست نیز کمتر هستند! به طوری که آذربایجانیهای ساکن در شهر محل استقرار خود را نیز در بر نمیگرند! ویا نمیخواهند کس دیگری را به جمع خود راه دهند، مگر حلقه به گوش آنها باشد! این گونه تشکلها که نامشان بزرگتر از موجودیتشان میباشد، عمدتاً در پی منافع محدود و ناچیز خود، درها را به روی دیگران بسته اند! و اجازه ورود به افراد جدید را نمیدهند! و مانع متشکل شدن گستردۀ فعالین ملی-مدنی ترکان آذربایجانی خارج از کشور هستند! و آقای راشدی به چنین تشکلهای شخص محور ویا خانواده محور که در دایرۀ تنگ محفل کوچک خود سر درگم هستند، انتقاد میکند! چنین تشکلهایی واقعاً گرفتار بیماری ”دسته گرایی“ هستند و ”دسته گرایی“ آفت بزرگی برای حرکت ملّی خلق تُرک آذربایجان میباشند! این ارزیابی تحقیر تشکّل یابی ویا تشکّل گرایی نیست؛ بلکه آسیب شناسی تشکّل گرایی در حرکت ملی خلق تُرک آذربایجان میباشد! و لازم است، هرکس که میتواند با این بیماری”دسته گرایی“ به طرز اصولی مقابله کرده و افکار محفل گرایی را طَرد کند؛ چون حقیتاً ”آفت“ است!
آقای راشدی در ادامۀ نوشتۀ خود و در رابطه باحرکت ملی تُرکان آذربایجان مینویسند:
«حرکت ملّی آذربایجان وابسته به حزب و تشکیلات خاصی نیست، چرا که این حرکت و خود آگاهی ملّی از بطن جامعه از هر قشری از استاد دانشگاه گرفته تا پزشک، مهندس، دانشجو، شاعر، نویسنده ، روحانی تاجر، کارگر،کشاورز و دانش آموز و …برخاسته و همه طبقات اجتماعی را در بر می گیرد.»
اینکه حرکت ملی خلق تُرک آذربایجان و خود آگاهی ملّی از بطن جامعه تُرک آذربایجا برخاسته و اکثریت طبقات و اقشار اجتماعی را در احاطۀ خود دارد، امری واضح و آشکار میباشد! فقط تشکیلاتی میتواند این حرکت ملی خلق تُرک آذربایجان را تمثیل کند که براساس برنامۀ مدون خود قادر به جذب اکثریت افراد طبقات و اقشار اجتماعی آذربایجان در صفوف تشکیلات خود باشد!
آقای یونس شاملی در رابطه با مطالب فوقِ آقای راشدی نوشته اند:
«آقای حسن راشدی در نوشته خود اقشار و طبقات اجتماعی را در قالب افراد (استاد دانشگاه، پزشک، مهندس، شاعر، نویسنده، تاجر، کارگر و کشاورز و…) نشان داده اند و تشکل یابی این اقشار و طبقات را نکوهش وار مردود دانسته…»
اولاً بر خلاف استنباط آقای یونس شاملی آقای راشدی هرگز تشکّل یابی را نکوهش نکرده اند که در ادامه بحث خواهد شد!
در ثانی میدانیم جامعۀ امروزین آذربایجان، متشکّل است از طبقات:
-طبقۀ سرمایه دار با اقشار مختلف خود از جمله سرمایه داری دولتی، سرمایه دارصنعتی، سرمایه دار تجاری، سرمایه دار کشاورزی و… البته هرکدام از این اقشار نیز لایه های خاص خود را نیز دارند و یا میتوانند داشته باشند!
-طبقۀخرده سرمایه دار با اقشارمتنوع سنتی و مدرن؛ صنعتی، تجاری، خدماتی، شهری و روستایی و…
-طبقۀ کارگر که این طبقه هم اقشار خاص خود را دارد!
آقای شاملی میگویند که:
« آقای حسن راشدی در نوشته خود اقشار و طبقات اجتماعی را در قالب افراد… نشان داده اند!»
در صورتی که چنین نیست؛ آقای راشدی به اقتضای بیان سادۀ نوشتۀ خود، بیشتر بر اصناف و اقشار تأکید داشته اند و نه افراد! تفسیر ویا تقلیل «اصناف و اقشار» نامبرده شده در نوشتۀ آقای راشدی به افراد، بیانگر آنست که ایشان(آقای شاملی) نوشتۀ آقای راشدی را با دقت کافی نخوانده اند!خصوصاً که آقای راشدی بعداز نام بردن ازبعضی اصناف و اقشار اجتماعی، در آخر همان نقل قول تأکید دارند که حرکت ملی خلق تُرک آذربایجان« همه طبقات اجتماعی را در بر می گیرد.»
آقای راشدی در ادامۀ مینویسند:
« برای رسیدن به حقوق انسانی این قشر عظیم و اکثریت[تُرکان] محروم از حقوق اقلیت در ایران، باید از قالب و چهارچوب دسته و تشکیلاتی که منسوب بر آن هستیم بیرون بیاییم و اولویت را نه بر دسته و تشکیلات خودی، بل در منافعی که در حرکت ملی تعریف می شود قرار دهیم!»
به چند مطلب مهم در نقل قول فوق تأکید شده است:
-ترکان که اکثریت نسبی جمعیت ایران را تشکیل میدهند؛ محروم از حقوق یک اقلیت هستند! در ادامه بیشتر دراین باره بحث خواهیم کرد!
-تأکید دارد که دسته و تشکلها منافع حرکت ملی و خلق تُرک آذربایجان را در اولویت اوّل خود قرار دهد! یعنی خود را از دسته گرایی و رفتارهای سکتاریستی رها سازند!
به نظر میرسد دسته گرایی در بهترین حالت، میتواند به یک گروه مافیایی تبدیل شود!
آقای شاملی استنباط خود را دربارۀ بخشی از مطلب فوق چنین نوشته اند که گویا آقای راشدی:
«تشکل یابی این اقشار و طبقات را نکوهش وار مردود دانسته» است! در صورتی که چنین نیست و در فوق به طور مختصر دربارۀ آن توضیح داده شد و در ادامه هم دربارۀ آن بحث خواهد شد!
آقای شاملی در بخش دیگری از نوشتۀ خود آورده است:
«…تجربه تاریخ و دانش سیاسی و اجتماعی به ما تاکید دارد که بدون تشکل یابی، بدون مدیریت فکری و ایدئولوژیک تشکل های سیاسی، اجتماعی و فرهنگی امکان دستیابی به آرمانهای ملی و انسانی خلق تورک در آینده ناممکن و حتی محال است. بدون احزاب و تشکل های سیاسی، نه میتوان اقشار و طبقات مختلف را در راستای جنبش ملی تورک سازماندهی کرد و نه به گسترش این جنبش کمک کرد.»
مطلب فوق به خودی خود کاملاً صحیح میباشد! و هیچ مخالفتی بر آن متصوّر نمیتواند باشد! اما وقتی در انتقاد به نوشتۀ آقای راشدی مطرح میشود؛ آقای یونس شاملی مطلبی صحیح را، بر بنیادِ استنباطی نادرست بیان، و در واقع خلط مبحث میکند! چون همان طور که در فوق توضیح داده شد، نوشتۀ آقای راشدی نه در ردّ متشکل شدن ونه برعلیه تشکیلات؛ بلکه ناظر بر انتقاد از تشکلهایی است که در دایرۀ تنگ محفل گرایی(حتی محفل خانواده گی)، دسته گرایی و گروه گرایی سکتاریستی گرفتار شده اند و البته از جواب گویی به نیازهای امروزین حرکت فراگیر و ملّی خلق ترک آذربایجان ناتوان هستند!
حرکت فراگیر و ملّی خلق ترک آذربایجان، نیازبه تشکلی درخور دارد، که: بتواند فراگیر عمل کند و تشکّلی وحدت آفرین باشد!
بتواند حداکثر فعالین ملی مدنی آذربایجانی را در صفوف خود متشکل کند!
بتواند از منافع حداکثر طبقات، اقشار و اصناف اجتماعی دفاع کند!
اقای یونس شاملی در ادامه با طرح سئوالی، چنین مینویسند:
«پرسش بسیار مهم از جناب حسن راشد اینست که، آیا جنبش آزادیبخش در الجزایر، مبارزاتی ضد استعماری در هندوستان، جنبش آزادیبخش در فلسطین، تشکیل جمهوری اول در آذربایجان (شمال) و حتی جمهوری دوم در آن کشور در سال 1991 و در نهایت تاسیس حکومت ملی آذربایجان در 1324 بدون تشکل و یا تشکلهای سیاسی میتوانست به منصه ظهور برسد؟»
همانطور که پیش از گفته شد، آقای شاملی چون به اساس و مقصد اصلیِ نوشتۀِ آقای حسن راشدی دقت نکرده اند و دچار استنباط سهو شده اند؛ لذا همان طور که پیش از این گفته شد، مطلب فوق به خودی خود و فی نفسه کاملاً صحیح میباشد! نقل تجارب تاریخی است! اما وقتی در انتقاد به نوشتۀ آقای راشدی مطرح میشود؛ بیان مطلبی صحیح، بر بنیادِ استنباطی نادرست میباشد!
آقای یونس شاملی در ادامه به مسئلۀ ایدئولوژی و تشکیلات پرداخته و مینویسند:
«بدون وجود دیدگاههای ایدئولوژیک و بدون سازمانیابی سیاسی حول نگرش های مختلف فلسفی امکان گسترش تشکل در زمینه سیاسی تقریبا غیرممکن است.»
با این نظر کلی آقای یونس شاملی که در فوق آمده موافق هستم! اما اگر بخواهیم آنرا به حرکت ملی و هویت طلبانۀ خلق تُرک آذربایجان تعمیم دهیم؛ لازم است، هرتشکّل منتسب به مردم تُرک آذربایجان، پرنسیپها و خواستهای نهضت ملی این خلق را در تدوین برنامۀ ها و سیاستهای خود لحاظ کند! به عبارت دیگر تشکل منتسب به خلق تُرک آذربایجان، باید دارای فلسفه، سیاست، مشی و برنامه ای باشد که منافع ملی خلق تُرک آذربایجان را لحاظ و دفاع کند! برنامه¬هایش باید حداکثر طبقات و اقشار و آحاد ملت تُرک آذربایجان را مدّ نظر داشته باشد!
آقای یونس شاملی دربارۀ تشکّل و تشکّل یابی در بخش دیگری از نوشتۀ خود آورده اند:
«… بایستی تاکید کنم که این تشکل یابی صرف در زمینه فعالیت سیاسی نیست که ضروری و مهم است. بلکه سازمانیابی اجتماعی و از آن جمله تشکل یابی زنان، تشکل های کارگری، تشکل های صنفی، تشکل هنرمندان و … نیز از ضرورتهای حیاتی جامعه تورک در آذربایجان جنوبی و ایران است. چه بدون این تشکل ها فعالین سیاسی چپ به جای حضور در یک تشکل چپ تورک به یک تشکل چپ مرکز/فارس خواهد پیوست و یک فعال زن تورک در نبود تشکل فمنیستی زنان تورک به تشکل های زنان در مرکز/فارس خواهند پیوست و عملا در خدمت گرایشات فکری مرکز قرار خواهند گرفت.»
آقای شاملی در نقل قول فوق چنین القاء میکنند که گویا«تشکل یابی زنان، تشکل های کارگری، تشکل های صنفی، تشکل هنرمندان و…» در آذربایجان صرفا در قالب و در تحت لوای تفکر چپ ممکن است و در غیر این صورت « … فعالین سیاسی چپ به جای حضور در یک تشکل چپ تورک به یک تشکل چپ مرکز/فارس خواهد پیوست»
اولاً- آذربایجانیهای دارندۀ تفکر چپ، میتوانند تشکّل خاص خود را داشته باشند و کسی نمیتواند و نباید مانع آن بشود! اما این تشکلها زمانی ارزشمند خواهند بود که منافع ملی مردم تُرک آذربایجان را در برنامه های خود به عنوان خط محور در نظر داشته باشد!
دوم- از این نوشتۀ آقای شاملی چنین استنباط میگردد که گویا ایجاد «تشکل… زنان، تشکل های کارگری، تشکل های صنفی، تشکل هنرمندان و…» صرفاً مخصوص صاحبان تفکر چپ میباشد ویا تمام کسانی که تشکلهای زنان، کارگری، صنفی، هنرمندان و… را تشکیل میدهند. افراد دارای تفکر چپ هستند! اما برخلاف تصوّر و القاء آقای شاملی باید گفت، تفکرات مختلف در میان اقشار مختلف اجتماعی رایج میباشد! و باورمندان این تفکرات هرکدام میتواند با تکیه بر تفکرات خود تشکلهای مذکور را ایجاد کند! و نیز باورمندان تشکلهای مختلف میتوانند به طریق ائتلاف همان تشکلها را ایجاد کنند!
به بیان دیگر صاحبان تفکر دمکرات ملی، دمکرات چپ، لیبرال دمکرات، مذهبی و… هرکدام به طور جداگانه میتوانند در تمام موارد فوق همفکران خود را متشکل کنند! وی تشکلهای ائتلافی بوجود بیاورند!
آقای یونس شاملی در ادامه از آقای راشدی درخواست میکند به جوانان توصیه کند که به تشکیلاتهای احزاب پیشرو و مترقی بپوندند:
«به همین جهت بایستی از جناب حسن راشدی بخواهیم که به جای نفی تشکل یابی در جنبش ملی تورک/آذربایجان، جوانان را برای پیوستن به احزاب پیشرو جامعه تورک در ایران که مناسب و مترقی می یابند معرفی کنند و بدینوسیله به گسترش دامنه مبارزات ملی دمکراتیک خلق مان کمک کنند.»
از نظر اینجانب تشکلی پیشرو و مترقی تلقی میشود که منافع استراتئژیک خلق ترک آذربایجان را در برنامه های خود لحاظ کرده ومدافع منافع حداکثر اقشار، طبقات و آحاد خلق تُرک آذربایجان باشد!
آقای یو نس شاملی دربارۀ دومین مورد که به عنوان «خطای ترمینولوژیک» به آقای راشدی نسبت میدهد، مینویسد:
«دو- ملت تورک ساکن در ایران؛ گروه اتنیکی/ملی یا اقلیت اتنیکی/ملی، کدامین؟
جناب حسن راشدی خلق تورک در ایران را نه یک گروه ملی بلکه اقلیتی ملی می نامد و مینویسد: “علاوه بر پایمالی حقوق اولیه تورکان در طول این صد سال و پس از کودتا و حاکمیت غیر قانونی رضاخان بر کشور، دیگر اقلیتهای غیر فارس نیز از این حقوق محرومند.” پایان نقل قول»
در این مورد هم قبل از هر چیز کم دقتی آقای یونس شاملی در خواندن نوشتۀ آقای حسن راشدی مشهود و بارز است! آقای حسن راشدی قبل از پاراگراف فوق که آقای شاملی نقل کرده اند، نوشته اند:
«نزدیک به صد سال است که ابتداییترین حقوق انسانی همه اقشار جامعه آذربایجان تاریخی و دیگر تورکان ایران در اقصا نقاط کشور که اکثریت نسبی جمعیت ایران را تشکیل میدهند زیر پا گذاشته می شود.»
آقای شاملی به این توجه ندارند که آقای راشدی نوشته اند:«…جامعه آذربایجان…و دیگر تورکان ایران …. اکثریت نسبی جمعیت ایران را تشکیل میدهند….» بلکه عبارت «دیگر اقلیتهای غیر فارس نیز از این حقوق محرومند» به این معنا تعبیر میکند که گویا آقای راشدی، ترکان ساکن در ایران را «اقلیت» نامیده است! حال از آقای یونس شاملی باید سئوال شود وقتی آقای راشدی مینویسند:«تورکان ایران….اکثریت نسبی جمعیت ایران را تشکیل میدهند» چگونه میتوانید به این ایشان نسبت بدهید که ترکان را «اقلیت»فرض کرده است؟! آقای شاملی مینویسند:«جناب حسن راشدی خلق تورک در ایران را نه یک گروه ملی بلکه اقلیتی ملی می نامد»
آیا غیر از کم دقتی نام دیگری بر این میتوان گذاشت؟! خصوصاً که آقای راشدی بعداز پارگراف مورد استناد آقای شاملی در توصیف ترکان ایران عبارت «اکثریت محروم از حقوق اقلیت در ایران» را به کار برده و مینویسند:
«برای رسیدن به حقوق انسانی این قشر عظیم و اکثریتِ[تُرکان] محروم از حقوق اقلیت در ایران، باید از قالب و چهارچوب دسته و تشکیلاتی که منسوب بر آن هستیم بیرون بیاییم و اولویت را نه بر دسته و تشکیلات خودی، بل در منافعی که در حرکت ملی تعریف می شود قرار دهیم!»
همان طور پیش از این نیز تأکید شد؛ وقتی آقای راشدی مینویسند« باید از قالب و چهارچوب دسته و تشکیلاتی که منسوب بر آن هستیم بیرون بیاییم…» یعنی اسیر محفل گرایی و گروه گرایی تنگ نظرانه نباشیم! تعلق خاطرمان در درجۀ اول به ملت ترک آذربایجان و منافع استراتژیک آن باشد!
یعنی«اولویت را نه بر دسته و تشکیلات خودی، بل در منافعی که در حرکت ملی تعریف می شود قرار دهیم!» این یعنی هر تشکیلات و گروه آذربایجانی به جای آنکه ملت تورک آذربایجان را با منافع خود تطبیق دهد، اهداف و برنامه های تشکیلات خود را با منافع استراتژیک ملت تُرک آذربایجان تطبیق دهد!
آقای شاملی به جای دقت در کل اجزای نوشتۀ آقای حسن راشدی، پاراگرافی را از آقای راشدی نقل میکند که به خودی خود مبهم میباشد و شرح و توضیح آن در پاراگراف پیش و پس از آن آمده است! که آقای شاملی به آنها توجهی ندارد!
خلاصه آنکه آقای شاملی:
-در خواندن نوشتۀ آقای حسن راشدی کم توجهی کرده وبه دلیل عجله و شتابزده گی در خواندن، دچار استنباط اشتباه شده اند!
-ویا آقای یونس شاملی مطالب را آن طور که دوست دارند، می فهمند و به مفاهیم نوشته شده توجه نمیکنند!
_____________
توضیحات:
1-آدرس نوشتۀ آقای مهندس حسن راشدی:
http://gadtb.com/…/%D8%AD%D8%B3%D9%86-%D8%B1%D8%A7%D8%B4%D…/
FacebookTwitter
2-آدرس نوشتۀ آقای یونس شاملی:
https://www.birlik.se/%D8%AF%D9%88-%D8%AE%D8%B7%D8%A7%DB%…/…
3-آقای یونس شاملی معتقد هستند در ایران یک ملت تُرک وجود دارد. برای همین هم تعبیر «جنبش ملی خلق ترک» را به کار برده اند که از نظر من جای بحث دارد! زیر اینجانب بر این باور هستم که در ایران «خلقهای ترک» زندگی میکنند و باید از تعبیر «جنبش ملی خلق تُرک آذربایجان» و نیزدر جای خود، تعبیر «جنبش ملی خلقهای تُرک ایران» به کاربرده شود! من در نوشتۀ دیگری نظرات آقای شاملی در این باره را مورد بررسی و سنجش قرار داده ام که به زودی منتشر خواهدشد.