رویین تن بودن ، در صداقت ِ ساوالان و صلابت ِ سهند است – دکتر حسن افراز
البرزی☆ که در پی رویین تنی است ، باید که چشم ، گشوده و از صلابت و صداقت ِ سهند و سبلان بیاموزد .
نوشته ی زیر ، نیم نگاهی دارد به چرائی ورود ِ مجدد ِ حزب دموکرات کردستان ایران ( حدکا ) ، مسلح به چماق ِ ادعاهای ارضی به چاله میدان ِ شلتاق هایش ، و با هدف ِ آغاز ِ دوره ای جدید از تنش آفرینی هایش در زمان کنونی ، تا شاید گِل آلود بودن ِ آب ِ اوضاع ِ آشوبی ِ کنونی ، زمینه ساز ِ صیدی برای حدکا با تور ِ قدرت های منطقه ای و فرا منطقه ای بگردد .
اخیرا کهیر ِ ادعاهای ارضی از سوی حدکا ، در نوشته ای از البرز رویین تن (نام مستعار؟) مجددا عود کرده ، و نیاز ِ به درمان ِ بیماری مزمن ِ توسعه طلبی ِ ارضی ِِ حدکا را ، بیش از پیش مبرم ساخته است . اینکه چه خونی به کدام مغز ِ البرز رویین تن دویده است تا وی گستاخانه از کردستان بودن ارومیه بنویسد ، پرسشی ست که پاسخ آن ، حکایت از نشانه های کهیر ِ توسعه طلبی حدکا ، مِن جمله از خارش ِ ادعاهای ارضی و سرخی ِ چپ گونه ی آشکار ِ این حزب ِ مسلح ِ کردی دارد .
اکنون زمان آن رسیده است که البرز ☆ ، چشم بگشاید ، و از صداقت و صلابت ِ سهند و ساوالان الگو بگیرد ، تا شاید که الفبای رویین تنی را بیاموزد !
اگر تا دیروز ، سران حدکا در برابر اعتراض ِ ما به کردستان نامیدن ِ اورمیه و طبیعت آن ، واکنشی دلجویانه داشته اند و با گفتن اینکه :
“برخی عناصر جوان و بی تجربه در کادرهای حدکا را متوجه ِ خبط شان کرده و خواسته ایم که شرارت ِ نادانسته را کنار بگذارند ” ،
و متعاقب ِ اعتراض ِ ما ، گزاره های تلقینی با داده های نادرست ، مانند ” معدن اورانیوم کردستان در خوی است ، و دریاچه ی اورمیه در کردستان قرار دارد ” را از رسانه های شان حذف می کرده اند ( ولو در بی صداقتی ِ محض حذف می کرده اند ، چرا که از یک رسانه حذف کرده ، و در رسانه ی دیگر باقی می گذاشتند ) ولی امروز ، پس ازدل دادن به واشنگتن و قلوه گرفتن از تل آویو ، شاهد ِ کنار گذاشتن ِ ماسک ِ اینگونه بهانه ها که ” من نبودم و آستین یک کادر ِ جوان ِ افراطی ِ بی تجربه ی حزبی بود ” از سوی حدکا هستیم . حدکا پس از تحولات اخیر ، دیگر نیازی به تکرار ِ بهانه ی همیشگی اش ، یعنی ” جوانک ِ بی تجربه ی افراطی ” را نمی بیند ، بلکه سیاست ِ کنونی ِ حدکا شده است ، شمشیر را از جلو بستن . اگر چه در گذشته نیز ، می شد این سیاست را کمابیش اینجا و آنجا از حدکا ، علی رغم انکارها و طفره رفتن هایش مشاهده کرد .
امروز ، حدکا ، دیگر دلیلی برای پیش بردن ِ سیاست توسعه طلبی اش زیر نقاب ِ بهانه های بنی اسرائیلی نمی بیند ! و بطور علنی به سیاست ِ الحاق طلبانه اش می پردازد ، حتی به قیمت ِ زیر پا گذاشتن ارزش های بشری ، و حقوق ِ بین المللی ، و البته دوری از وجدان ِ لازم برای کار سیاسی .
بر خواننده ی سطور زیر ، مستور نمانده است که حوزه ی سیاست ِ حزبی ، برای برخی که خود را هرگز مقید به حداقلی از اخلاق ندانسته اند ، همواره پستوی زد و بندهای شوم ، و بده و بستان های مزدورانه و مزورانه بوده است . اینکه ایالات متحده آمریکا ، با تجهیز هر چه بیشتر ِ پادگان ِ خاورمیانه ئی اش ، اسرائیل ، خواسته و توانسته است در طی یکسال نسل کشی ، چند ده هزار زن و کودک فلسطینی را به کام مرگ بفرستد ، یک طرف واقعیت ِ نیستی ساز ِ امروزی در دهکده جهانی ست .طرف دیگر این واقعیت ، چگونگی ِ هستی ِ متوهمانی ست که تصور ِ شکسته شدن ِ طغاری به مانند رخدادهای پیش ( و پس ) از سقوط ِ صدام حسین در عراق را دارند تا شاید ، ماست ِ اقلیمکی نیز ، ولو با الحاق ِ خاک ِ تاریخی ِ همسایگان شان به آنها برسد .
اینکه سرزمین ما تا زمان ِ کودتای انگلیسی رضا خان ، عملا در چهارچوب ممالک محروسه ی قاجار ، صفویه ، افشار ، و …. طبیعت ِ فدرالی داشته است ، و اینکه آینده ی این سرزمین در گروی تمرکز زدایی و بازگشت به هسته ی فدرالی ِ ممالک محروسه خواهد بود ، یعنی مدلی که در آن ، کوردها نیز ، به مانند اتنیک های دیگر ، به حقوق اتنیکی خود دست خواهند یافت ، خارج از حیطه ی هرگونه تردید می باشد . ولی اینکه هم اکنون احزاب ِ مسلح کردی با سکوت ِ انکار گرایانه شان در برابر جنایات اسرائیل و محکوم نکردن ِ عامدانه ی این نسل کشی ، برای نقشه های شوم ِ الحاق طلبانه شان از دست راستی ترین دولت در آمریکا و خونریز ترین دولت در اسرائیل استمداد ِ عاجزانه ، و به غایت حقیرانه می طلبند ، چنانچه در سال های اخیر عموما ، و در چند روز گذشته خصوصا ، شاهد آن بوده ایم ، بیش از پیش ، سیمای کریه اولترا ناسیونالیسم ِ دست راستی شان را نمایان می سازد و تردیدی به جا ، و مستدل در نیت ِ دستیابی به حقوق ِ ملت ها در سرزمین کثیرالمله ما را ، از رهگذر ِ تمرکز زدایی ، پی ریزی ِ ساختارهای فدرالی ، و دوری از توحش ِ خط کشی های مالک مآبانه ، بر جای می گذارد . نا گفته نماند که آشکار سازی این نیت ها ، و عمل میدانی ِ معطوف به آن نیات از سوی احزابی مانند حدکا ، در آتی ، و در همسنجی با گذشته ی چپ نمایان ِ راست گرا ، وزنی متفاوت در روابط ِ دیگر مولفه های سیاسی ِ فعال در سرزمین مان ، با جریانات اولترا ناسیونالیستی تحریف گر خواهد داشت .
سیاست ِ ” شریک دزد و رفیق قافله ” بودن ، و حتی بر عکس ، ” رفیق ِ دزد بودن و تلاش برای شراکت در مکنت ِ قافله داشتن ” ، یقینا یک کژکنشی ست که تبعات ِ شومی را با خود همراه دارد . از یک سوی ، همیشه با ارتجاع ِ طهران پای میز مذاکره نشستن ، و همواره آلت ِ فعل ِ قدرت های منطقه ای و فرا منطقه ای بودن ، و از سوی دیگر ، ژست ِ داد خواهی گرفتن و از آزادی و عدالت دم زدن ، واقعیت ِ وجودی برخی از احزاب مسلح کردی از جمله حدکا بوده است .
سینه زنی حدکا زیر ِ بیرق ِ ارتجاع ِ طهران که به عنوان مرکز ، همواره از تنش ِ میان اتنیک ها در پیرامون ، سود برده و می برد ، چیزی نیست که نشود آن را جدای ِ از جوهر ِ سیاست های این حزب ِ اولترا ناسیونالیستی توسعه طلب فهمید . و گرنه چگونه می توان تلاش های مجدد ِ حدکا را برای ریختن ِ روغن ِ ادعاهای ارضی در آتش ِ توسعه طلبی کردی به تعبیر و تفسیر نشست . تببین این تلاش ها ، جدای از پرداختن به ماهیت اولترا ناسیونالیستی حدکا نمی باشد .
اگر چه ، چراغ ِ راهنمای ارابه ی سیاست را به چپ زدن ، ولی در عمل به راست پیچیدن ِ احزاب کردی که همواره آغوشی باز برای قدرت های منطقه ای و فرآ منطقه ای داشته اند ، مورد جدیدی نیست ، ولی نظر به هوچی گری ِ تبلیغاتی روبنایی که برای مترقی نشان دادن این احزاب در تبیین مشکلات ملت های تحت ستم صورت گرفته و می گیرد ، سوگلی شدن ِ برخی تشکلات مسلح برای قاتلان ِ تشنه ی خون در فاجعه ی نسل کشی ِ فلسطینیان ، و البته دم جنبانی متقابل ، سندی به غایت تاریخی ، دال بر جوهر ِ ارتجاعی ِ هسته ی غیر دموکراتیک اینگونه از تشکلات تاریخ ِ مصرف گذشته به دست می دهد . چرا که به نظر میرسد ، ملت سربلند کورد ، خود را هماره مخالف ِ اشغال ِ سرزمینی ، ستمگری و خونریزی ، و مدافع ِ آزادی ، عدالت ، و داد خواهی دیده است .
اما اینکه حدکا ، به عنوان یک حزب مسلح کردی ، در موارد بالا ، توازی ِ روحی با روح ِ ملت کورد ندارد ، چیزی جز واقعیت ِ تلخ ِ امروز ِ ما نیست .
پیشتر نیز ، حدکا در رسانه های انبوهی که در سال های اخیر از محل درآمدهایش به توسعه ی آنها پرداخته ، کژکنشی هایی در پروسه ی وارونه سازی از واقعیت ها برای پیش بردن ادعاهای ارضی اش داشته است . از منتشر کردن عکس هایی از باغات سیب اورمیه با تیتر ِ ” طبیعت ِ زیبای کردستان ” گرفته ، تا تلاش های مکرر برای تلقین اینکه خوی ، سلماس ، اورمیه و … خاک کردستان است ، همه و همه تلاش برای قلب ِ واقعیت ها بوده است . دریاچه ی ارومیه را دریاچه کردی نامیدن ، معدن اورانیوم کردستان را در خوی یافتن ، و اورمو ، مرکز آذربایجان غربی را استان نامیدن ، چند نمونه از انبوه تلاش های تحریف پیشه گان ِ حدکایی ست که با هویت زدایی از سرزمین های تاریخی که خاک کردستان نیست ، در پی برداشتن گام نخست هستند تا در گام بعدی نام دلخواه شان را بر این سرزمین ها بگذارند .
صد البته تواتر ِ ادعاهای ارضی حدکا در رسانه ها ی این احزاب ، مبنی بر اینکه تظاهرات در شهرهای آذربایجان ، لرستان ، بختیاری ، ایلام ، و …. را ، قیام در شهرهای کردستان نام داده اند ، نیز از نظرها دور نمانده است .
باید از برخی سلاح به دستان ، در قد و قواره ی حدکا چی ها بر حذر بود که نه تنها اخلاق در سیاست ورزی را نمی شناسند ، چرا که اگر می شناختند ، مانند بسیاری از آزاد اندیشان در دهکده جهانی از بله-بله گویی ها به تل آویو دوری می جستند ، و دستکم کودک کشی ، زن کشی ، و تخریب زیر ساخت های فلسطینی را به توسط سلاح های آمریکایی – اسرائیلی محکوم می کردند ، بلکه حتی توانایی ِ فهم و هضم ِ سیاست ِ اخلاق مدارانه را نیز ندارند ، چرا که هم اینان هستند که پس از گذشت یک سال از کشتار فلسطینیان ، التماس ِ عاجزانه بر همراهی با قاتلان آمریکایی-اسراییلی دارند .
بنا بر گزارش سازمان ملل متحد ، و تایید منابع ِ مستقل ، آمار جانباختگان ِ حملات اسرائیل به غزه در فلسطین ، از مرز ۴۵ هزار انسان گذشته است . آیا سکوت در برابر این حجم از کشتار ، می تواند گونه ای از توجیه سیاسی داشته باشد ؟ آنهم به نزد ِ حزبی که خود را مدافع ِ مبارزه ی هویت خواهی و عدالت طلبی معرفی می کند .
آنجایی که آپارتاید ِ دولت اسرائیل در چهارچوب قوانین بین المللی زیر پرسش رفته و می رود ، آنجایی که حقوق انسانی شهروندان ِ دهکده ی جهانی ، از سوی گروه های مدافع حقوق بشر ، پزشکان بدون مرز ، سازمان های مردم بنیاد ، و یا نهادهای مستقل ِ سیاسی ، به موضوع روز تبدیل شده است ، اسرائيل با خارج شدن از مجامع بین المللی واکنشی نشان می دهد که حکایت از به بن بست رسیدن سیاست های دولت های اسرائیلی دارد . پیام ِ دنیای متمدن به اسرائيل ، رعایت حقوق بشر است . خروج ِ اسرائیل در سال ۲۰۱۸ از یونسکو نمونه ای از تلاش برای تضعیف ِ آن دسته از سازمان های بین المللی بوده است که به حقوق فلسطینیان نیز پرداخته اند .
کمتر شهروند ِ دهکده ی جهانی ست که از آرای دادگاه لاهه ، دیوان بین المللی دادگستری ، و از مصوبات و قطعنامههای سازمان ملل درباره ی سیاست های اشغالگری تل آویو مطلع نباشد . جهان چشم به اسرائیل دوخته است که آیا تل آویو به نسل کشی پایان خواهد داد ؟ آیا تل آویو رعایت حقوق بشر را آغاز خواهد کرد ؟
امروزه شاهد تلاش های مجامع بینالمللی برای پاسخگو کردن جنایتکاران هستیم . حکم دستگیری نتانیاهو ، گالانت ، و … از سوی دیوان بینالمللی دادگستری در لاهه را باید در راستای همین تلاش ها دانست . اخیر ، به تاریخ ۲۱ نوامبر ۲۰۲۴ ، طبق ماده ۱۸ و ماده ۱۹ ، مندرج در اساسنامه رم که احتمال ِ پایبندی ِ عملی ۱۲۳ کشور به آن می رود ، یعنی تصميم مقدماتي درباره ی قابليت پذيرش ِ شکايات علیه اسرائیل از سوی دادگاه لاهه ، و بررسی ِ اعتراض ِ دولت اسرائیل به صلاحیت این دیوان در ماه مه گذشته ، بيانيه ای در لازم الاجرا بودن دستگیری نتانیاهو و گالانت ، و … ، در صورت سفر به یکی از کشورهای یاد شده ، صادر شده است . متهمانی که در کیفر خواست شان ، سخن از نسل کشی ، و جنایت علیه بشریت می رود ، هرگز نمی توانند مدافع آزادی ملل دیگر باشند .
دیوان بین المللی دادگستری مستقر در لاهه ، هر دو کشور فلسطین و اسرائیل را ملزم به رعایت کنوانسیون ژنو از سال ۱۹۴۹ دانسته و تحت اشغال بودن ِ دستکم بخشی از فلسطین را توسط اسرائیل محرز می داند . این نهاد ، از حمله ی اسرائیل به فلسطین به مانند حمله ای سیستماتیک برای کشتار غیر نظامیان می نویسد ، و از بکارگیری ِ ابزارهای فشار مانند ایجاد قحطی ، و بیماری که تاثیر ِ مستقیم ِ جلوگیری از ارسال کمک های دارویی ِ حیاتی به فلسطین ، توسط دولت آپارتاید اسرائیلی بوده است . در بیانیه ی دیوان بین المللی دادگستری سخن از جنایت علیه بشریت و نسل کشی ست .
فراموش نکنیم که تل آویو در زمان حاضر یک سخنگوی پارسی زبان ِ پادو منش مانند حسرت السطنه را دارد که مدتی نیز “اتوبوس مجانی” راه انداخته بود .
البته در تنش های میان احزاب کردی ، شاهد ِ “من بمیرم ، تو بمیری ” هایی نیز بوده ایم . اگر چه حسرت السطنه ی ، آب (نا)پاکی روی پنجه ی حزب رقیب و عبدالله اش ریخته ، و سودای سواری در اتوبوس مجانی را ، دستکم برای یک حزب کردی به فنا داده است !
باید دید آمریکا – اسرائیل این بار چه اتوبوسی ، با رانندگی چه کسانی ، و با کدام دست فرمان راه خواهد انداخت ! و صد البته نطفه ی کدام جنگ ها را ، برای فروش تسلیحات خواهد بست !
بدینگونه ، در زمانی بسر می بریم که احزاب کردی نه تنها از محکوم کردن نسل کشی در فلسطین توسط دولت آپارتاید اسرائیلی ، طفره رفته ، و حتی عامدانه سرباز زده اند ، بلكه در ارتباط مستقیم با کودک کشان اسرائیلی هستند تا شاید شریکی برای نقشه های اشغال ِ خاک ِ همسایگان شان از تورک و عرب گرفته تا بختیاری و لر داشته باشند .
امر واقع در سیاست های اشغالگری دولت های اسرائیلی از بدو تشکیل کشور اسرائیل ، چیزی نیست که از نگر ِ افکار عمومی در سرتاسر جهان مکتوم مانده باشد . وهمچنین بر کسی پوشیده نیست که بدون پایان دادن به اشغال ِ سرزمینی توسط اسرائیل ، آرامش هرگز به خاورمیانه باز نخواهد گشت . خاورمیانه ، بدون حل مسئله فلسطین از گذر ِ عملی شدن قطعنامههای پر شمار ِ سازمان ملل ، هرگز روی آرامش را نخواهد دید . چنانچه در هشتاد سال گذشته ، این منطقه ، هیچگاه بدون خونریزی نبوده است . با نظر به حقیقت عنوان شده ، می توان مشروعیت ِ پرسش زیر را ، در ترازوی خرد اندیشی خویش سنجید :
حال بر فرض اینکه ایالات متحده امریکا و متحد اش اسرائیل ، بتوانند از کردستان هایی عینی و یا ذهنی ، آنجا و یا اینجا ، پادگانی دیگر ، عملا اسرائیلی دوم برای خودشان دست و پا بکنند ، تصور اینکه آنها بتوانند در دراز مدت به نگاهبانی از این ساخلو بپردازند ، بی آنکه شعله ی جنگ هایی نه تنها داخلی ، طومار زیاده خواهی ِ مدعیان ِ ارضی را در هم بپیچد ، محتمل نبوده ، و راهی به واقع گرایی ندارد . به دیگر سخن ، می توان به درستی فهمید که مسئولیت ِ تاریخی خون های ِ جانباختگان این تنش های نظامی بر گردن کدام سیاست چی های سلاح به دست خواهد بود که تجربه جنگ داخلی و کشتار ِ هم حزبی های انشعابی شان را نیز در کارنامه شان دارند . پرسش این است که اصرار حدکا بر برنامه ریزی برای خونریزی و انسان کشی از کجا ناشی می شود ؟ مگر نه اینکه حقوق ِ کوردهای ساکن ِ خاک ِ همسایگان شان ، بارها مورد تضمین قرار گرفته است . و صد البته نه تنها ضروری ، بلکه حیاتی ست که به همینگونه ، حقوق اتنیک های غیر کورد ِ ساکن در کوردستان نیز ، باید علنا ، سریعا و صریحا ، مورد ضمانت قرار بگیرد . پس تمهیدات اینچنینی از سوی حدکا با هدف ِ برنامه ریزی برای خونریزی ، در خدمت کدام اربابان حزبی ست ؟
فراموش نکنیم سخن ظریف ِ اندیشوری را که پیشتر گزاره ای داشت در خصوص اینکه چگونه واژه ی زیاده خواهی ناسیونالیستی که امروز بر زبان حدکا جاری ست ، فردا گلوله ای خواهد شد که سینه ی شما و من را خواهد شکافت .
اگر چه احزابی با برنامه های توسعه طلبانه ی ارضی در راستای تضعیف جنبش دادخواهی اخیر ، متفاوت با دیگر دست راستی ها و مانور ِ منحرف سازی قیام مردم ِ سرزمین مان با شعار ِ انحرافی ” مرد ، میهن ، آبادی ” عمل کردند ، ولی علی رغم ِ کنش ِ به ظاهر متفاوت شان ، با تلاش برای مصادره به مطلوب اتنیکی ، عملا سرخوردگی ، و کنار کشیدن ِ بسیاری از مبارزان ِ حاضر در آوردگاه ِ آزادی خواهی را سبب شدند ، و بدین طریق ، فرو کاستن ِ دامنه ی اعتراضات را رقم زدند . مصادره به مطلوب ِ اتنیکی با این انگاره ی تمامیت خواهانه که مثلا هر خون ِ ریخته شده توسط بازوی سرکوب ِ خلافت خامنه ای در کوچه و خیابان، خون هواداران ِ احزاب ِ توسعه طلب ِ کردی بوده است ، عملا سبب ِ انفعالی در خور توجه ، و کنار کشیدن ِ شماری از معترضانی شد که مصادره به مطلوب ِ جنبش ، جانباختگان و آرمان هایش از سوی احزاب کردی را مغایر با مشی مبارزه ی مدنی و دموکراتیک دانسته و می دانند .
از این روی ، مصادره به مطلوب ِ اتنیکی که گونه ای از خود محوری ناسیونالیستی را به نمایش می گذارد ، باید در آسیب شناسی ناکامی جنبش دادخواهی ، مورد بررسی قرار بگیرد . و تجربیات حاصل از این بررسی ها ، واکاوی ها و پژوهش ها در روند تبدیل ِ تجربه ی میدانی به شعور ِ مبارزاتی ، زنگ خطری را برای مدعیان ِ مالکیت ِ قیام ِ دادخواهی در سرزمین مان به صدا در آورد .
مدعیان مالکیت بر خاک همسایگان به خوبی می دانند که با ادعاهای ارضی شان ، عملا به آرمان ِ تمرکز زدایی ، فدرالیسم ، و احقاق حقوق ملیت های ساکن در سرزمین مان ، تیر خلاص شلیک می کنند . چرا که اگر واقعا نیتی برای همزیستی با همسایگان مد نظر اینان می باشد ، باید که از مانورهای محتوم به شکست مبنی بر ادعاهای ارضی صریحا سریعا و علنا دست بکشند . طبیعی ست که حضور نظامی یک حزب مسلح کردی ، مانند حمله ی حزب دموکرات کردستان به شهرهای آذربایجان و تعیین ضرب الاجل برای خروج تورک ها از سرزمین شان در سال ۱۳۵۸ ، به مانند سناریویی که همچنان پتانسیل ِ تکرار را دارد ، نمی تواند و نباید از نگر ما دور بماند .
نفیر ِ تجربه های تلخ ِ ملل ِ ساکن در سرزمین مان با غرض ورزی ها ، و زیاده خواهی های تشکیلات ِ مسلح ، هنوز در گوش ِ بسیاری از شهروندان ، پژواک دارد . اینکه چنین طنین ِ شومی می تواند تکرار شود ، سناریوی غرض ورزی سلاح به دستان است که از فهم ِ مبارزه ی مدنی ناتوان مانده اند .
برخی از منتقدان حدکا که تشکیلات حدکا را ، همواره در روند ِ همدستی با ارتجاع طهران ، فعال ما یشا دانسته اند ، چرا که کمتر زمانی بوده که حدکا در تفاهم با برخی از احزاب مسلح ِ کردی ِ دیگر ، بر سر میز مذاکره با طهران ننشسته باشد ، به باوری متقن از تاکتیک های فریبکارانه حدکا رسیده اند : از جمله ، زیر پا گذاشتن مصوبات و قطعنامههای احزاب و تشکلات سیاسی در برخی ائتلاف ها ، مثلا در “کنگره ملیت های ایران فدرال” و مشابه آن . در بطن این انتقادات ، سخن از یافتن ِ سرسوزنی صداقت در سیاست های حدکا بوده است .
سیاست های توسعه طلبانه حدکا ، اگر چه شاید کارکردی در گرد آوری سیاهی لشگر برای آن حزب داشته باشد ، و شمار ِ پای منبر نشینان ِ این حزب کردی را بالا ببرد ، ولی در اساس ، سیاست هایی در جهت تفرقه افکنی در صفوف خلق های به جان آمده از ستم رژیم آخوندی می باشد .
همگی می دانیم که اتحاد میان ِ اتنیک ها ، لازمه ی پیشبرد ِ جنبش دادخواهی می باشد . آنچه می بینیم اين است که این اتحاد با سیاست های نابخردانه از سوی حدکا ( و همگنان اش در سوریه و تورکیه ) یعنی از سوی تشکیلاتی که جوهری الحاق طلبانه و اولترا ناسیونالیستی دارد ، همواره زیر پرسش رفته است . سیاست های توسعه طلبانه جز برای جلوگیری از شکلگیری این اتحاد به عنوان ضرورتی حیاتی برای استمرار مبارزه صورت نمی گیرد که همانا بازی حزب مسلح ِ توسعه طلب کردی در زمین ِ ارتجاع ِ طهران است .
آیا ارمغان ِ توسعه طلبی های ارضی ِ یک حزب مسلح کردی برای اتنیک کورد ، چیزی جز جنگ با همسایگان ، و در پی آن ، چیزی جز خونریزی خواهد بود ؟
همان خونریزی هایی که بار دیگر برای مرکز ، نقش ِ حلال ِ ! مشکلات را فراهم خواهد ساخت . و به شدت در تقویت ِ مرکز گرایان از شاهی گرفته تا شیخی موثر خواهد افتاد .
راستی ، آیا می توان از نقش آفرینی ِ حدکا در بکار گرفتن مجدد ِ چماق ِ سرکوب ِ مرکز ، چشم پوشید !
زمان آن فرارسیده است که کردستان ، زایش احزابی را شاهد باشد که مبارزه مدنی را می فهمند . احزابی که به زبان سلاح سخن نمی گویند ، و سعادت ملت ها را در همزیستی ملل می یابند و نه در اشغالگری سرزمینی و در زد و بند با دولت هایی که وقعی به حقوق بشر نمی نهند . اسرائیل مثال بارزی ست که تجربه ی تلخ اش را باید دید و عبرت گرفت . و نه اینکه از آن الگو برداری کرد ، و شوم تر اینکه در پی اتحاد با آن ، خوش رقصی کرد .
زیارت ِ کدخدا برای چاپیدن ِ روستا ، شاید که توهم ِ دستیابی به نتیجه ای ولو نیم بند ، به نزد برخی از مالک پنداران را تولید کند ، ولی یقینا توسل به هر وسیله ی مشمئز کننده ای ، رسیدن به هدفی شوم را توجیه نمی کند . و صد البته از سوی آزادی خواهان بی پاسخ نمی ماند !
اینکه ساختاری ملوک الطوایفی پس از ورود آمریکا به عراق با مرکزیت هایی ( مانند اربیل و سلیمانیه ) فراهم شده است ، و نان این و آن طایفه را در روغن کرده است ، شوربختانه برخی را بر آن داشته که روح شان را به هر ابلیسی بفروشند .
خوانندگانی که تورقی در فاوست ، از یوهان ولفگانگ گوته را داشته اند ، به نیکی خواهند توانست به این پرسش پاسخ بدهند که چرا نباید روح خویش را به ابلیس فروخت ؟
اگر که پیشتر نوشته بودیم : ” جو زدگی احزاب کوردی ، پس از کشتار نظامیان و غیر نظامیان توسط حماس در هفتم اکتبر سال گذشته ، و درپی آن نسل کشی که دولت اشغالگر اسرائیل و متحدان اش براه انداختند ، توانستیم به عین در خودداری ِ این احزاب از محکوم کردن ، و یا حتی ابراز تاسف از کودک کشی ، و قتل فلسطینی ها ببینیم . راستی ، در پشت پرده ی توافق با آمریکا و اسرائیل که آخری از تغییر نقشه ی خاورمیانه با دهانی کف کرده در پی اجیر کردن مجدد نیروهای نیابتی کورد اش بود و هست ، چه می گذرد ؟”
در زمان کنونی می دانیم که پشت و جلوی پرده ، زد و بندهایی به غایت شوم در شرف تکوین است . نیازی به پرداختن ِ به این پرسش نیست که مراحل ِ لقاح چه خواهد بود ، چنانچه مشابه آن را در ناهنجاری های حسرت السطنه شاهد بوده ایم . در هر صورت نمی توان زایمانی بدون خونریزی را متصور شد ، چرا که خود باوری برخی از سلاح به دستان ، چهارچوب ِ واقعیت ها را ترک کرده است .
اکنون پاسخ به پرسش ِ آغازین را می توان در تلاش های گسترده ی احزاب کردی ِ عمدتا سوری ، و تورکیه ای در تلاش برای عرضه ی خویش در بازار مکاره ی یارگیری میان قدرت ها ، از جمله ایالات متحده امریکا و پادگان اش در تل آویو یافت .
برخی بی اخلاقی ها در میدان سیاست ، به ویژه بی اخلاقی ها از سوی آنهایی که کژاندیشی ِ ” هدف ، وسیله را توجیه می کند ” را با خود دارند ، و از هر آب ِ گِل آلودی ( شما بخوانید : دریای ِ خونی با خون ِ ۴۵ هزار زن و کودک فلسطینی ) در پی یافتن ِ صیدی برای حزب شان هستند ، کادرهایی حزبی را بر آن داشته است که بار دیگر روح شان را به ابلیس بفروشند .
میدان ِ سیاست ، نیازمند ِ بازگشت ِ اخلاق است .
————————————————————————————————————————————-
پی نوشت :
☆ البرز رویین تن از صلابت ِ سهند و ساوالان غافل مانده ، و چشم ِ خود را بر واقعیت ها بسته است ( چشم ِ اسفندیار : اسفندیار ِ افسانه ای به هنگام غسل ِ رویین تنی ، چشم اش را بست . آب چشمه ، دیده ی وی را طهارت نداد ، و چشم ِ بسته ی او شد پاشنه ی آشیل وی !)
چشمان تان را بر واقعیت ها نبندید !
در پایین ، لینک چماق گردانی حدکا در تلاش برای تنش آفرینی ، نوشته ای در صفحه ی رسمی حدکا از البرز رویین تن (نام مستعار؟) :
https://kurdistanmedia.com/fa/news/2024/11/44
آبان ماه ۱۴۰۳