آذربایجان , پشتیبان دموکراسی در ایران؛ سخنرانی حسن افراز در کنفرانس هامبورگ
سلام و احترام به حضور ِ دنبال کنندگان ِ گرامی ِ این کنفرانس ،
نام من حسن ، نام خانوادگی ام افراز ، به عنوان یک کنشگر ِ ملی – مدنی – سیاسی از زیبا سرزمین ِ سر افراز آذربایجان ، و از صمیم قلب مراتب مسرت خود را ، از فرصت پیش آمده اعلام می دارم تا در چهارچوب کنفرانس کنونی در دانشگاه بندر هامبورگ ، سخنی چند با شما ، هموطنان ، درباره ی چگونگی دستیابی به حقوق ِ ملت های ساکن در کشور ِ ایران نام ، داشته باشم .
هم اندیشان گرامی ،
هم تباران محترم ،
هم زبانان و هم سفران ِ ژرف اندیش ِ من :
البته ، نقش ِ وضعیت ِ احیای ِ حقوق ملت ها ، و در این راستا ، توسعه سیاسی ، پیشرفت اقتصادی ، و برقراری دموکراسی ، به لحاظ اهمیتی که دارد ، موضوع ِ سخنرانی دیگر سخنرانان نیز در گردهمایی امروز خواهد بود .
و همانگونه که مستحضرید ، نشست ِ نخست ِ فعالان جامعه ی مدنی آذربایجان ، روز شنبه مورخ چهارم ماه مه در دانشگاه هومبولت برلین ، در پایتخت آلمان برگزار شده است .
کنفرانس کنونی ، به تاریخ ِ امروز ، نهم نوامبر ، ادامه ی تلاش برای پاسخ گویی به پرسش ِ چگونگی نقش ِ آذربایجان در روند ِ دستیابی به دموکراسی می باشد .
این نشست ، دومین گردهمآیی از همان سلسله گفتگوها بوده ، و در سال آینده ۲۰۲۵ ، ۱۴۰۴ ، سومین و چهارمین همایش ها را نیز در پی خواهد داشت .
من به عنوان هموطن شما ، به شما خوش آمد گفته ، و پس از یک پیش سخن ِ کوتاه به موضوع سخنرانی خواهم پرداخت .
و آن پیشگفتار چنین است :
ما همگی در باره ی تاریخ سرزمین ایران نام می دانیم که در وابستگی به اینکه چه سلسله ای در حکومت بوده است ، می توان کمابیش ، تفاوت هایی در نامگذاری برای این سرزمین را سراغ گرفت .
به عنوان نمونه می توان اینگونه گفت که مثلا در دوره ی حاکمیت ِ افشارها ، نام این سرزمین ، ممالک ِ محروسه ی افشار بوده است . و ممالک محروسه ی صفوی ، نامی ست که آن را از زمان حکومت صفویان بر این سرزمین می شناسیم . به دوران قاجار نیز به همین منوال . و البته مثال های اینچنینی فراوان هستند .
به گونه ای که : تا آغاز کمک ِ انگستان به قدرت گرفتن پهلوی اول ، در چهارچوب کودتای انگلیسی ِ رضا خان ، واژگان ” ممالک محروسه ” ، همواره جایگاه ِ ویژه ای در نام این سرزمین داشته است .
پس از سرقت انقلاب مشروطه توسط رضاخان ، خطاهایی چند از وی را می بینیم .
از جمله :
پهلوی اول پس از تغییر نام خانوادگی خویش از پالانی ( نام منطقه ای در مازندران ؟ ) به پهلوی ، تغییر دادن نام هاي ديگر را نیز آغازیده است .
بدین ترتیب بوده است که :
●عربستان ( الاحواز ) شده است خوزستان .
●عبادان ( که یک واژه ی عربی ست ) شده است آباد-ان .
●سویوق بولاق تغییر داده شده است به مه آباد ( مهاباد ).
●سولدوز به نقده تحریف شده است .
●نام اورمو ( ارومیه ) را کرده اند رضائیه .
حقیقت ِ سخن اینکه ، مثال های اینچنینی ، پر شمار هستند .
به سال ۱۹۳۵ ، به منظور از بین بردن نام ِ ممالک محروسه ، تلاش هایی از سوی رضاخان ، با رسمیت دادن به نام ایران صورت گرفته است .
از جمله اینکه نامه ای از سوی وزارت امورخارجه سیستم رضاخانی به وزارت امورخارجه دولت وقت در آلمان هيتلری فرستاده می شود . نامه با این جمله آغاز می شود :
” از امپراطوری پارس به امپراطوری ژرمن … “
رضاخان طی آن مکتوب از دولت آلمان درخواست ِ به رسمیت شناختن نام ” ایران “( سرزمین آریایی ها ! ) را دارد .
همانگونه که می دانید ، اِران ( بعدها ایران ؟ ) و انیران ( ان اِران = غیر اِران ) واژگانی هستند که مفهوم آریایی را حمل نمی کنند . می دانیم که تاریخ ِ آن نامه نگاری ، دو سال پس از به قدرت رسیدن آدولف هیتلر بوده است . همان هيتلری که اهمیت ویژه ای به وهم ِ ” نژاد آریایی ” می داد .
رضاخان نیز که با کمک انگستان ، خود را به شاهی رسانده بود ، تلاش در کپی کردن مفهوم مجعول آریایی از هیتلر داشت.
یعنی اینکه :
واژگانی چون ممالک محروسه در نام هاي اين دیار ، همواره مفهوم ِ تکثر ِ ملت ها را در این سرزمین با خود داشته اند ( تا کودتای رضاخان !)
با روی کار آمدن رضاخان ، یک پروژه ی فاشیستی , با انکار هویت ِ دیگر ملت ها آغاز شده است .
همانگونه که می دانید ، پروژه ی فاشیستی ” یک ملت – یک دولت – یک زبان ” ( تنها و فقط یک زبان ! ) که در اساس یک پروژه ی تمامیت خواه است ، در طول ۵۳ سال استبداد پهلوی ها ، و ۴۶ سال خلافت خمینی- خامنه ای ، نه تنها هیچ اعتباری( در سرزمین کثیر المله ما ) نیافته است ، بلکه امروزه روز ، فاقد هر مشروعیتی نیز می باشد .
بدینگونه است که نقش ِ اتنیک ها ، ملیت ها ، ملت های این سرزمین در برقراری دموکراسی ، با چند فاکتور مهم در ارتباط است :
نخستین فاکتور ، ترکیب جمعیتی چند اتنیکی و چگونگی نمایندگی شدن آن است
علاوه بر اتنیک فارس در سرزمین ِ کثیر المله ما ، تورک ها ( قشقایی ها ، تورکمن ها ، آذربایجانی ها ، …. ) کوردها ، عرب ها ، بلوچ ها ، و سایر اتنیک ها نیز زندگی می کنند . اینگونه از تنوع ملیتی با فرهنگ ها ، زبان ها ، سنت های مختلف ، نیاز به وجود ِ گستره ای از سیاست هایی را ضروری کرده و می کند که بتواند آنها را نمایندگی بکند .
اگر هدف ِ برقراری ِ دموکراسی ، مد نظر باشد ، تامین حقوق ِ برابر برای اتنیک ها ، و نگاهبانی از این حقوق ، خواه فرهنگی و یا سیاسی ، یک امر بزرگ ِ ضروری ، و نیازمند ِ تضمین است .
و این می تواند سبب ِ ثبات در جامعه ، و توسعه ی جامعه بشود .
نکته دوم مطالبه ی آزادی ها و حقوق می باشد .
امر واقع ِ مبتنی بر کیستی ِ کمابیش پارسی ِ حکومت مرکزی ( رنگ و بوی فارسی ِ مرکز ) ، برای اتنیک ها ، ملیت ها ، و ملت های ( به حاشیه رانده شده ی ) دیگر ، عملا با نظر به فرهنگ ، و زبان شان ، محدودیت هایی را پدید آورده و می آورد .
اعمال این محدودیت ها سبب شده است که مطالبات اتنیک ها برای آزادی ، خود گردانی ، و احقاق حقوق شان ، بیش از پیش به گوش برسد .
بر آورده شدن ِ این مطالبات در چهارچوب ِ اعمال ِ قانون ( های برابری میان اتنیک ها ) ، در صورت برقراری دموکراسی ، ضرورتی ست که منتج به تنش زدایی در این سرزمین خواهد شد . و البته پرداختن به این مطالبات از هم اکنون ، ضروری است .
فاکتور سوم ، فدرالیسم و خود گردانی های سرزمینی می باشد :
در صورت ِ شکل گیری ِ ساختارهای دموکراتیک که بطور متداول بر پایه ی اصول فدرالیستی بنا می شوند ، می توان دستگاه های اداره گر ِ خود گردانی را پایه گذاری کرد که تعیینات حقوقی خود را داراست .
در سرزمینی به تنوع ِ ملیتی ، و گستردگی جغرافیایی ِ سرزمین ما ، وجود فدرالیسم و خودگردانی سرزمینی ، شرط ِ بهینه تر شدن دستگاه اداری ، و عمیق تر شدن همکاری میان پیرامون و مرکز خواهد بود .
نکته ی چهارم :
چگونگی ِ کاهش ِ تنش میان اتنیک ها ، و در توازی با آن ، افزایش ِ همزیستی میان آنها :
پاسخ به این پرسش حیاتی را می توان در شناسایی حقوق اتنیک ها ، ملت ها یافت .
بگذارید از واقعیت ِ دنیای امروز سخن بگوییم :
عدم به رسمیت شناختن حقوقی که بطور طبیعی متعلق به ساکنان متکثر ِ این سرزمین کثیر المله است ، عملا رو درویی ِ میان آنها را سبب شده است .
نارضایتی های ساکنان این سرزمین از تورک گرفته تا بلوچ ، عرب ، و سایر گروه های انسانی ، نظر به محدودیت های اعمال شده ی سیستماتیک بر حقوق و آزادیهای آنان ، در روندی افزایشی ، قابل تامل است !
همانگونه که گفته شد : در سیستم های دموکراتیک ، خروج از وضعیت ِ نارضایتی های عصیان ساز ، به واسطه ی به رسمیت شناختن حقوق و ایجاد نهادهایی که عملا اتنیک ها را نمایندگی بکنند ، عملی می شود . همانی که مثبت ترین تاثیر بر افزایش ِ ثبات داخلی را دارد .
به عامل پنجم باید در قالب یک پرسش که ” عدالت سیاسی و برابری حقوق شهروندی چیست ؟” پرداخت .
این خود پرسشی ، ما را راهنمون نگرش به مسئله ی ناسیونالیسم ، از زاویه ای دیگر می کند :
اجازه بدهید نکته ای را گوشزد کنم : در برخی از سیستم های دموکراتیک فدرالیستی ، عملا کانسپت شهروندی ، اهمیت ِ بالاتری از مشابه ِ ناسیونالیستی آن یافته است . اگر چه این واقعیت ، در اینجا مثالی بیش نیست ، ولی راه گشای توجه عمیق تر ما به اهمیت حقوق برابر شهروندی خواهد بود .
گام نخست برای ايجاد ِ احساس شهروندی در یک سرزمین ، برخورداری از حقوق برابر است . کاری که باید از هم اکنون روی آن کانونی شد .
چرا که این گام هدیه ای فاخر به سرزمین مان خواهد بود .
نکته ی ششم ، ثبات منطقه ای و مسئولیت میان ملت ها را شامل می شود .
دموکراتیزاسیون ِ سرزمین ما ، حتی در منطقه نیز در کاهش ِ تنش های اتنیکی موثر خواهد بود و البته می تواند پدید آورنده ی تصویری به غایت مثبت از ما در عرصه ی بین المللی باشد .
این مهم ، به واسطه ی شناسایی قانونی حقوق ِ همه اتنیک ها ، ملیت ها ، و ملت های دخیل در روند دموکراتیزه کردن مناسبات ممکن خواهد شد ، و نه فقط با پرداختن به زبان و فرهنگ یک ( و فقط یک ) اتنیک غالب ! ( در اینجا اتنیک پارس ).
دلایل ِ بر شمرده ، فقط اشاره ای فهرست وار به اهمیت اتنیک ها در برقراری دموکراسی ست . نادیده گرفتن اتنیک ها ، جز جلوگیری از پیدایش ِ یک تعادل با ثبات را در پی نخواهد داشت .
سخن پایانی من :
ملت تورک بیش از هزار سال در این سرزمین ، بیرق دار ِ پرچم ِ حاکمیت بوده است . اینکه این ملت به پرسش ِ کیستی ِ خویش ، و علاوه بر این پرسش ِ هویتی ، به زبان و فرهنگ خویش بپردازد ( که البته آن نیز بخشی از هویت ماست ) ، امری بدیهی ست .
در کنار این امر مسلم ، باید که نیم نگاهی نیز به عدم امکان دستیابی به آزادی و برقراری دموکراسی در سرزمین ایران نام را ، بدون آذربایجان داشت .
…
در رخدادهای تاریخ معاصر ، آذربایجان همواره نقش کلیدی داشته است و دارد .
سخن من به پایان رسید . سپاس از اینکه گوش فرآ دادید . شما ملتی سر بلند هستید .
پایدار باد تفاهم میان ملت ها .
زنده باد ملت سر بلند تورک .
و زبان ِ زیبای مادری مان .
زمان ِ اختصاص داده شده به من ، به پایان رسید . و البته سخنان من نیز .
زنده باد آذربایجان عزیز !
پایان سخن