شما جا ماندید؛ زنان همین حالا هم رهبران جامعه هستند- مهدی حمیدی شفیق
واقعیت ایناست که اصلاً قصد نداشتم بعد از پایان انتخابات در مورد دولت پزشکیان چیزی در کانال شخصیام بنویسم. چون از نظر من جامعه ما مسایل بهمراتب مهمتری از ترکیب کابینه، قهر و آشتیهای ظریف و دعواهای سهمخواهان چپ و راست از این پیروز حداقلی انتخابات دارد و حداقل ما نباید فضای خودمان را با این مباحث نامرتبط اشغال کنیم. در کنار آن من از همان ابتدا هم باور داشتم که امکان تحول و اصلاح ساختاری در نظام سیاسی موجود ناممکن است و ایجاد چنین انتظاری از پزشکیان یا هر دولت دیگری در بهترین حالت یک رویافروشی دغلکارانه است که طبیعتاً میشد پیشبینی کرد که خیلی زود سر از ناامیدی و سرخوردگی درمیآورد. از اینرو با کسانی که این تصور را به وجود آوردند و یا با این تصور رای دادند که پزشکیان در کسوت ناجی به مطالبات آنها جامهی عمل خواهد پوشاند و یا اصلاحاتی اساسی و واقعی را در ساختار رقم خواهد زد، زاویه داشتم. این را بهعنوان کسی میگویم که با دو امید کوچک به پزشکیان رای داد. یک جلوگیری از عدم پیروزی جلیلی و به تبع آن بدتر شدن وضعیت کنونی و باز شدن یک فضای حداقلی، خیلی حداقلی، تنفس برای مردم، جامعه و نیروهای تحولخواه واقعی که از انسداد سیاسی و اجتماعی موجود به تنگ آمده بودند. به باور من عمر اصلاحات در سال 1388 به سر آمد و پروژه نرمالیزاسیون روحانی هم با اعتراضات دی ماه 1396به شکست انجامید. البته اتفاق مهم در بین این بازه زمانی، چرخش گفتمانی در جریان اصلاحات از گذار به دموکراسی در سال 1376 و دولت اصلاحات خاتمی به توسعه آمرانه متقدم بر دموکراسی در دولت روحانی بود.
این نکته را از این بابت گفتم که یادآوری کنم اصلاحطلبان حتی در بهترین دوران خود یعنی دولت خاتمی هم عامل اصلاحات نبودند، بهنوعی میشود گفت حامل آن بودند و حالا حتی حامل آن هم نیستند و اگرچه به ظاهر چنین ادعایی دارند. اما در عمل با عقبنشینی سنگر به سنگر و تغییر استراتژی معروفشان در مورد فشار از پایین، چانهزنی در بالا، به فشار بر پایین و چانهزنی برای بالا کل تلاششان این است که به میدان بازی قدرت برگردند. با توجه به همین واقعیت بود که فردای انتخابات در یک جمع صمیمی دوستانه نوشتم که چه رای داده باشند چه نداده باشند حالا وقت آن است که به جای واقعیمان برگردیم، به تنظیمات کارخانه. مخاطبم آن دسته از ددوستانم بودند که من آنها را نیروهای جنبشی و تحولخواه واقعی میدانم و منظورم از جای واقعیمان هم جامعه و بین مردم بود. یعنی عاملان واقعی و اصلی تغییر و تحول که هنوز هم دست از مقاومت و ایستادگی نکشیدهاند.
ترسم این بود که بعد از انتخابات دچار این اشتباه استراتژیک شویم که از سوگیری به سمت قدرت خلاصی نیابیم و نتوانیم به سمت جامعه برگردیم و درگیر بازی قدرت سهمخواهان و ادعاهای پوشالی تغییر و اصلاح شویم. از اینکه به اسم سیاستورزی از عاملان اصلی تغییر و تحول جامعه عاملیتزدایی کنیم و به اشتباه این عاملیت را به کسانی نسبت دهیم که در بهترین حالت حتی نماینده خودشان هم نیستند چه برسد به مردم، میترسیدم. حرفهای دیروز عارف که گفته: «جامعه ما از نظر روانی، آمادگی زعامت، هدایت و رهبری زنان را ندارد.» بهانهای شد تا سر سخن در این باره را باز کنم. طبیعتاً من انتظاری از عارف، ظریف، قاطبهی اصلاحطلبان ندارم و حتی یک ذره هم از این اظهارنظر شرمآور و ارتجاعیاش شوکه نشدم. آنها خیلی وقت است که مثل اصحاب کهف در خواب تشریف دارند و چشم بر جامعه واقعی بستهاند و از آن جا ماندهاند تا در مسند قدرت بمانند.
عارف دارد از خانواده، زنان و جامعه آماری خود حرف میزند و در این معنا اصلاً دروغ نمیگوید! جامعه مدنظر او یعنی جریان اصلاحات آمادگی پذیرش هدایت و رهبری زنان را ندارد، همچنانکه آمادگی پذیرش دموکراسی، توسعه، تکثر و تنوع، جوانگرایی، فسادستیزی، شفافیت، تخصصگرایی و شایستهسالاری، تمرکززدایی، چندزبانگی و سیاستهای هویتی جدید و متناسب با جامعه ایران را ندارد. جامعه او آمادگی پذیرش مطالبات مردم و جامعه را ندارد، چون از جامعهای که ما از آن حرف میزنیم و دفاع میکنیم عقب مانده است. در جامعه ما همین حالا هم زنان رهبری و هدایت جامعه را با شایستگی برعهده گرفتهاند. ما از جامعهای حرف میزنیم و از آن دفاع میکنیم که بزرگترین و متفاوتترین خیزش تاریخ معاصر خود را به رهبری زنان از سر گذرانده، از زن، زندگی و آزادی، از جامعهای که پربسامدترین نامهای چندسال آن ژینا، حدیث، نیکا، آیلار، سارینا، اسرا و… بودهاند، از جامعهای که بهرغم آنچه گذشته، نشان داده خواست، زن، زندگی و آزادی را فراموش نکرده و هنوز هم مقاومت و ایستادگی بر سر حجاب اجباری از خیابانهای ایران رخت برنبسته است. مسئله این نیست که عارف اینها را نمیداند یا خبر ندارد که حتی رهبری گذار به دموکراسی در ایران در مرکز را هم زنانی چون نرگس محمدی، نسرین ستوده و… دیگر زنان سرشناس و گمنانی دارند که با مقاومت و ایستادگیشان امیدهای بربادرفته را زنده کردهاند. مسئله اینست که آنها بر جامعه چشم بستهاند و جا ماندهاند که اگر غیر از این بود کل تغییر و تحولات آنها بعد از خیزش زن، زندگی و آزادی محدود نمیشد به انتصاب آذر منصوری به عنوان رییس جبهه اصلاحات وقتیکه میدانیم در پشت صحنه شیوخ اصلاحطلب تصمیمگیر اصلیاند. قصدم این نیست که عارف را از این خواب غفلت بیدار کنم، ممکن هم نیست و یا دیدگاه قیممابانه و نخبهگرایی منحط جماعت اصلاحطلب را به نقد بکشم، عارفی که آقازادهاش با پررویی تمام خود را ژن خوب نامید را چه حاجت به نقد؟! مطمئنم عارف و پزشکیان خط به خط واقعیتهایی را که در بالا نوشتم بهتر از من میدانند، قصدم این بود که بگویم اینها نشانههایی هستند برای آن بخش از نیروهای جنبشی و تحولخواه واقعی که تا دیر نشده برگردند بهسمت سیاست جامعهمحور و مردمی و این بازی قدرت را به اهلش واگذار کنند.
در این دولت قرار بود بنا به گفتهی ظریف جوانان و زنان سهم ویژهای داشته باشند و البته از سهم ویژه اقوام و اهل سنت هم سخن میرفت. حال دولت پزشکیان پیرترین دولت تاریخ جمهوری اسلامی است و مدافعان هم حضور یک زن را یک قدم رو به جلو میدانند و معاون اول 73 سالهاش اینگونه درباره نقش اجتماعی زنان سخن میگوید. در جامعه واقعی اما نسل جوان از پیرسالاری نظام سیاسی از اینکه صدایش شنیده نمیشود به تنگ آمده و اساساً این یکی از مولفههای خیزش زن، زندگی، آزادی بود که با سیاستهای جوانی گره خورده بود.در جامعه واقعی زنان هنوز هم نقش اصلی را در رهبری و هدایت تغییر و تحول اجتماعی و واقعی برعهده دارند و یکی از نشانههای آن در انتخابات اخیر این بود که درصد مشارکت آنها نسبت به مردان بسیار کمتر بود.
حرفم اینست که رویابافی نکنیم و چشم امید به قدرت نداشته باشیم. پزشکیان قرار نبود و نیست که صدای بیصدایان باشد. آخر چطور میتوان نه از پزشکیان از یک دولت در ساحت نظام سیاسی موجود ایران انتظار داشت که صدای بیصدایان باشد. از چنین کسانی که بهترینشان عارف و ظریفاند. صدای بیصدایان در جامعه است در حاشیه است یعنی جایی که تعبیر بل هوکس محل امکانهای رادیکال و فضایی برای مقاومت است جاییکه پاد زبان (زبان علیه اقتدار و سلطه) و گفتمان ضدهژمونیک بهوجود میآید، جایی که امید ما آنجاست. برگردیم به آن جایی که تعلق داریم و عاملیت وجود دارد، بر جامعه واقعیمان چشم نبدیم، از آن جا نمانیم.
پ.ن1: حتی بر فرض حضور چند نفر از زنان و جوانان در کابینه پزشکیان نمیشد این را نشانهای از تحول ساختاری قلمداد کرد. در عرصه سیاسی ایران زنان زیادی را سراغ داریم که شدیدترین سیاستهای موجود علیه زنان را آنها پیش بردهاند. مسئله پذیرش عاملیت مستقل و مطالباتی است که زنان و جوانان آنرا نمایندگی میکنند.
پ.ن2: پزشکیان که در ایام اعتراضات زن، زندگی، آزادی چند موضع انتقادی در این باره داشت در ایام انتخابات در صحبت پیرامون مسئله حجاب دیدگاه ترتبیتی خود را آشکار کرد گفت که اگر دختران بیحجاب هستند این تقصیر ماست که آنها را درست تربیت و هدایت نکردهایم. دیدگاههای پزشکیان عموماً برآمده از نهجالبلاغه وجه تربیتی و اخلاقی برجستهای دارد در حالیکه مسئله جامعه ما پذیرش حق، تکثر و تنوع موجود است.