خيز اختاپوس ملت ها (با نگاه به مرحله دوم چهاردهمين دوره انتخابات رياست جمهورى ايران) يوسف عزيزى بنى طرف
مصطفى وزيرى در اثر وزين خود “ايران يك ملت تخيلى” ، پيروزى انقلاب بهمن ٥٧ را بازتابى از بحران هويت در ايران مى داند. بحرانى كه در دوره پهلوى پديد آمد. ملت هاى درون ايران طى اين چهل و پنج سال كوشيده اند نه تنها در اين درياى متلاطم بحران نابود نشوند بلكه براى حفظ هويت خود بجنگند. در دوره رياست جمهورى خاتمى، گوشه هايى از اختاپوس ملت ها، از ژرفا به سطح آمد و هراس مارهاى مركزى را برانگيخت ، از جمله جبهه ملى ايران به رهبرى پرويز ورجاوند. اصلاح طلبان پس از اخذ راى ملت ها به سود خويش حتى اصل پانزده قانون اساسى خودشان – يعنى آموزش نا پارسيان به زبان مادرى شان در مدارس – را هم اجرا نكردند. احمدى نژاد مساله اتنيكى را به پوشيدن دشداشه و لباس كردى و تركمنى تنزل داد و مبتذل اش كرد اما اختاپوس ملت ها همچنان در عمق و سطح در كمين بود و منتظر فرصت تا زهر افعى تاريخى دولت ملت را بى اثر كند. حسن روحانى طرحى براى آموزش به زبان مادرى ملت ها و تاسيس فرهنگستان تركى ارائه داد كه با مخالفت پارسى گرايان تند مزاج فرهنگستان زبان ايران و ديگر همگنان شان در مراكز مختلف فرهنگى رو به رو شد و ناكام ماند و البته او همانند خاتمى تمايلى براى پيگيرى نداشت. اما رد پاى اختاپوس منحصر به انتخابات نبود. پس از نااميدى از هر دو جناح رژيم، مهر سرخ و خونين عرب و بلوچ و كرد و ترك را در همه خيزش هاى سراسرى توده اى دى ٩٦، آبان ٩٨ و ١٤٠١ مى بينيم. ابراهيم رئيسى نيز كه بر گزيده رهبر بود و نياز چندانى به گفتمان مليت محور نداشت، به مسافرت به اهواز و زاهدان و آزربايجان بسنده كرد. در انتخابات دوره چهاردهم – اما – نامزدى شخصى كه خودرا ‘ترك’ مى خواند و از تبعيض و ستم عليه عرب و كرد و بلوچ و سنى سخن مى گويد، ذهن برخى از جريان هاى سياسى ناسيوناليست را مضطرب كرده است. از جبهه ملى تا پادشاهى خواهان، و از عليرضا نورى زاده و حسين دهباشى تا هوشنگ امير احمدى و رائفى پور، زنگ خطر پزشكيان ‘ترك’ را به صدا در آورده اند. نيز برخى از اينان اعلام مى كنند كه انتخاب او به رياست جمهورى باعث تجزيه ايران خواهد شد. اما به گمان من حتى اگر سعيد جليلى – كه اين روزها بخشى از ملى گرايان سكولار و اسلامگرايان ناسيوناليست به دفاع از او برخاسته اند – رئيس جمهور ايران شود، باز هم ساختار پوسيده دولت ملى تك ساحتى جان سالم به در نخواهد برد زيرا در اين حالت ، تحولات خارجى همراه با بحران هاى ژرف هويتى و اجتماعى، ساختار كشور ملت كنونى را از هم خواهد گسست. اما آن كس كه ايران را تجزيه مى كند نه مسعود پزشكيان است و نه سعيد جليلى بلكه همين ساختار معيوب صد ساله است كه بر بنياد خون ها، استخوان ها، درد ها و رنج هاى بلوچان ، كردان، تركان ، تركمنان و عرب ها به زندگى انگلى خود ادامه داده است. در حالت پيروزى سعيد جليلى به دليلى كه گفتم، تقسيم ايران محتمل تر است اما پيروزى پزشكيان ترك آزربايجانى پتانسيل بيشترى به جنبش ملى آزربايجان (و به تبع آن، ديگر ملت هاى ستمكش) خواهد داد و پيامدهايش در آينده، احتمالا تغيير موازنه قوا به سود اين ملت ها خواهد بود، نه چيزى بيشتر . لذا با توجه به دو حالت ياد شده، بر نخبگان و كنشگران ملت چيره است كه يا دست از صيانت ساختمان كلنگى دست ساز شاهنشاهى-اسلامى بر دارند و نقشه نوين بناى ساختمان نا متمركز را بر اساس تجربه چند قرنى مملكت هاى هم پيمان – محروسه – بپذيرند يا گواه فرو ريزى اين ساختمان قناس باشند . ناسيوناليست ها و اسلاميست هاى افراطى بدانند كه اين ساختمان اگر نو نشود بر سر همگان آوار خواهد شد اما اگر همه باشندگان آن توافق كنند شايد بتوان از فروپاشى كامل آن جلوگيرى و ساختمانى جديد و وسيع و عادلانه براى ملت هاى ساكن اش ايجاد شود.
خیز اختاپوس ملت ها (با نگاه به مرحله دوم چهاردهمین دوره انتخابات ریاست جمهورى ایران)