الوداع با فرزند آزربايجان – یوسف عزیزی بنی طرف
|
بدرقه ابدى هدايت سلطان زاده. ديروز، جمعه، قبرستان “هندون” در شمال لندن گواه تجمع دوستان او بود كه براى بدرقه ابدى و خاكسپارى اش آمده بودند. از دو گروه منشعب سازمان راه كارگر – كميته اجرائي و كميته مركزى – و از حزب چپ و از هويت طلبان آزربايجان، و البته من تنها عربى بودم كه براى واپسين وداع با اين دوست ترك ام رفته بودم.در كليساى قبرستان، ابتدا همسرش، خانم ناهيد ناظمى و سپس محمد رضا شالگونى (معروف به ممى)، حسن حسام و يوسف عزيزى بنى طرف صحبت كردند. شالگونى و حسام از رهبران دو گروه انشعابى راه كارگراند. سه تن نخست در باره پيكار و زندانى شدن هدايت در دوره شاه به عنوان يك فعال پيگير چپ سخن گفتند. من – اما – چيزى را كه اين سه تن نگفتند، گفتم: “ما بايد بر نقش هدايت سلطان زاده در جنبش ملى آزربايجان نيز تاكيد كنيم كه در سخن شما سه عزيز نبود. او پس از خروج از سازمان راه كارگر در سال ٢٠٠٧ ( كه زير تاثير قيام مردم آزربايجان در اول خرداد ١٣٨٥ش صورت گرفت ) همراه با محمد آزادگر و ديگران، گروه ‘جنبش فدرال دموكرات آزربايجان’ را تشكيل دادند و همه كوشش خودرا در خدمت ملت ترك آزربايجان و ديگر ملل ايران به كار گرفتند و براى چند سال عضو كنگره مليت هاى ايران فدرال شدند”. پس از خاكسپارى هدايت سلطان زاده در سالنى جمع شديم كه براى نهار، با نان و شراب و خوراك و خرما و حلوا از حاضران پذيرايى شد. در آنجا فرصتى بيش آمد تا با رهبران و كادرهاى جنبش چپ ديدار كنم. افزون بر محمد رضا شالگونى و حسن حسام – على دماوندى، خانم حميلا نيسگيلى و ابراهيم آوخ از دو گروه راه كارگر، مريم سطوت و همسرش مهدى فتاپور از رهبران حزب چپ، نرگس كرمانشاهى، توران عيسى پور، منوچهر عيسى پور از چپ هاى مستقل، رحيم بنده اى از بلوچ ها و محمد آزادگر و بابك بخت آور و جمالى فر (همسر خواهر رضا براهنى) و علاء الدين فخر راضى و ده ها تن از تركان آزربايجان، و – حتى – فرخ نگهدار و همسرش صبا انصارى و ديگران كه اكنون به خاطرم نمانده اند. فرخ نگهدار، گويا هم بند هدايت بوده است در سال هاى دهه چهل در زندان هاى تهران. تشييع كنندگان بيش از صد نفر و برخى از اروپا آمده بودند. حسن حسام، شاعر و فعال سياسى گيلانى كه به طنزگويى و شوخ طبعى معروف است وقتى ديد من و محمد آزادگر و محمد رضا شالگونى و چند ترك ديگر در ميانه سالن خوش وبش مى كنيم و به خاطره مشترك شالگونى و هدايت در حدود شصت سال پيش گوش مى دهيم به طرفمان آمد و گفت: “قبول نيست، چرا اكثريت در اينجا از آن ترك هاست و فقط يك نفر از خلق عرب و يك نفر از خلق گيلك اينجا هستند؟” كه من گفتم، اين طبيعى است زيرا كه ترك ها اساسا در ايران اكثريت هستند. اما خاطره شالگونى مربوط به سال هايى است كه او و هدايت و محمد حنيف نژاد (كه بعدها از بنيادگزاران سازمان مجاهدين خلق شد) مذهبى بودند و در فوق برنامه هاى دبيرستانشان در تبريز كه مختص يادگيرى زبان عربى و قرآن بود شركت مى كردند. استادشان يوسف شعار بود. البته بعدها و در سال هاى آخر دبيرستان – جز حنيف نژاد – چپگرا شدند.نيز شالگونى از بحث و جدل هايش با آيت الله سبحانى در زندان تهران گفت، زمانى كه همراه هدايت سلطان زاده و شكرالله پاك نژاد و بطحايى و ناصر كاخساز و .. در زندان قزل قلعه تهران بودند.در باره شوخ طبعى حسن حسام بگويم كه سر به سر گذاشتن دوستانش- از شالگونى و مصطفى هجرى گرفته تا آزادگر و روانشاد هدايت- زبانزد همه دوستان است. اين را در سال ٢٠١٢ در پاريس ديدم.