علیرضا اردبیلی : کارزار دیگرستیزی آشکار و تلاش برای حذف دیگر نیروهای سیاسی
هر نارضایتی ولو عمیق به سرنگونی رژیم جابر منتهی نمیشود. برای چنین موفقیتی، لازم است که بخش تعیین کنندهای از جامعه، (به درست یا به غلط) معتقد باشند که تغییر رژیم، بنحوی جدی زندگی آنها را بهتر خواهد کرد.
کارزار دیگرستیزی آشکار و تلاش برای حذف دیگر نیروهای سیاسی از سوی جریان سلطنت طلب، به شیوه گروههای فشار حزب اللهی سالهای اول بعداز انقلاب، در خدمت رژیم جمهوری اسلامی ایران است. سکوت رسانهها و صاحبان تریبون و سیاسیون در برابر این ابتکارات سلطنت طلبانه، از زشتی این کارزارها چیزی کم نمیکند. این سکوت حکم یک هشدار در مورد احتمال رشد یک جریان سرکوبگر جدید از خاکستر رژیم جنایتکار فعلی است.
برای جمع شدن همزمان و نسبتا متناسب (جغرافیایی) آن حداقل لازم از بدنه جامعه (گویا 3،5 درصد) جهت تحقق سرنگونی، به نیروی بیشتر از امروز و رسیدن به آن حد نصاب ضروری است. این شعار نتیجه این تحلیل است که سرنگونی رژیم دیگر قطعی است و الان دیگر وقت حذف رقبا از میدان است.
این تحلیل خطرناک است و تبعات آن برای جنبش انقلابی مردم، میتواند سنگین باشد و این رژیم بر یکی دو نسل آینده هم مسلط کند.
ایدئولوژی کمونیستی و ایدئولوژی مجاهدین، اگر بدتر از ایدئولوژی فقاهتی حاکم نیستند، از آنها بهتر نیستند. استنباط من از شعار “مرگ بر ملا، چپی، مجاهد” مخالفت سیاسی با سیاست کمونیستی و مجاهدینی نیست. اظهار تمایل برای یکدست کردن جامعه است و این یعنی توتالیتاریسم.
توتالیتاریسم هم میتواند فاشیستی باشد، هم کمونیستی، هم دینی و هم ناسیونالیستی. اتفاقا شأن نزول این ترمینولوژی به علوم سیاسی، نیاز به پوشش اشتراکات نظامهای فاشیستی، نازیستی و کمونیستی بود. از نظر عملی، توتالیتساریسم به معنی دولت تک حزبی است که اتفاقا سلطنت پهلوی در مرحله پایان خود یک رژیم تک حزبی بود.