راز ماندگاری، پویایی و قدرت نمایی حرکت ملی آذربایجان
پس از کودتای سیاه سیاسی، نظامی، فرهنگی، ائتنیکی و اجتماعی رضاخانی و انقراض حکومت قاجاریه در جغرافیای سیاسی و اجتماعی ایران و به قدرت رسیدن رژیم غیرقانونی پهلوی، جریان غالب و جاری حاکم بر ارکان، اجزاء و سطوح مختلف این کشور از تورانس و انتخاب طبیعی جامعه به شوونیسم و مهندسی تحمیلی تغییر پیدا نمود.! این دگرگونی تحمیلی، خشونت وار، غیرمشروع، ناعادلانه و خسارت بار، موجب هژمونی و سلطهی مطلقه یک فرهنگ، یک ملت و یک تفکر بر جامعهی کثیرالمله ایران و تضعیف سازمان یافته، هدفمند و خشن سایر فرهنگ ها، ملل و افکار اجتماعی شد.
از دل تقابل این ستم (حاکمیت) و مقاومت (ملل)، جریان مشروع، قانونی و به حق هویت خواهی، حق طلبی و مطالبه گری ملل سرکوب شده متولد گشت که با گذشت نزدیک به یک قرن از آن اتفاق نامیمون، این جریان هر چند گاهی با شتاب و گاهی آرام و گاهی موفق و گاهی ناموفق ادامه پیدا کرده و بیش از پیش به تکامل، تحول و بلوغ خود ادامه داده است. آذربایجان به عنوان مرکز ثقل سیاسی، اجتماعی و فرهنگی ایران بیشترین سهم را از ستم و مقاومت ملی به خود اختصاص داده است.
به عبارتی دیگر به جرات میتوان استارت حرکت و مطالبه گری ملی در ایران را مترادف با مطالبه گری و حرکت ملی آذربایجان در نظر گرفت. در طول صد سال اخیر، حاکمیت های سیاسی این سرزمین، هرچه در آستین شوونیستی و در ذهن پلید پدرخوانده های خود داشته اند را برای نابودی سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و تکنیکی آذربایجان بکار گرفته اند لیکن هر چه بیشتر کوشیده اند، کمتر حاصل نموده اند و این حرکت ملی با قدرتی بیشتر و شتابی فزاینده تر به حیات سیاسی خود ادامه داده است و خواهد داد.
ریشه های این شکست حاکمیتی و موفقیت مردمی را باید در ویژگی های این جنبش مدنی، مشروعیت در حقیقت وجودی و قدرت ذاتی و درونی آن جستجو نمود. حرکت ملی آذربایجان یا جنبش ملی تورک قائم به فرد، حزب و یا دولت خاص نیست. این درخت تنومند ریشه در خاک قهرمان پرور، تاریخ و فرهنگ ملتی دارد که بیش از ده هزار سال سابقهی حیات و حکومت داری دارد. به همین دلیل است که هر وقت تقدیر فرد، حزب و یا دولتی از این ملت با سقوط و افول رقم خورده است، به حکم قضاء پرچم در گوشه ای دیگر، توسط اشخاص دیگر و به نمایندگی حزبی دیگر دگربار برافراشته شده و دولتی نو پا به عرصهی سیاست گذارده است.
ویژگی مهم حرکت ملی آذربایجان استقلال آن از افراد، تشکلها، احزاب و دولت هاست. به عبارتی هیچ شخصیت حقیقی و حقوقی نمیتواند مدعی #بنیانگذاری، #رهبری و یا #انحصار_طلبی در آن باشد. در واقع هر وقت فرد، حزب و یا دولتی با این جریان ملی – مردمی هم سو و هم راه شده است، پله های موفقیت را با افتخار طی نموده و هر وقت از آرمان های آن فاصله گرفته ، از اریکهی قدرت و موفقیت به زیر کشیده شده است.! یعنی افرد، احزاب و دولتها، مشروعیت وجودی، حیات، قدرت و هویت خود را از این حرکتهای ملی و مردمی اخذ نموده اند نه حرکت ملی از آنها.
حرفها، فکرها و ایده های نو از دل مردم، جامعه و از بطن اجتماعی آن متولد میشوند. اگر فرد، حزب و دولتی که مفتخر به همراهی حرکت ملی است بازتاب دهندهی اراده آن ملت نباشد، محکوم به نابودی و رسوایی است. و در این صورت حرکت ملی، همچون سیلی خروشان، بی پایان و بی کران، نخالهها، خودخواندهها و کوتوله ها را با خود برده و به کنار خواهد زد.!
راز ماندگاری حرکت ملی آذربایجان نیز در همین نکته نهفته است که ریشه در دلها، دردها و ارادهی ملت تورک آذربایجان دارد نه خواست ها، توهمات و رویاهای افراد خاص. به عقیده این حقیر، بایسته و شایسته است که همه ما مدعیان فعالیت ملی، احزاب و گروههای ملی خود را با جریان طبیعی حرکت ملی هم راه، هماهنگ و هم سو کنیم و از تلاش بی ثمر، تکراری و بیهوده برای به #انحصار_کشیدن، #مصادره_نمودن و محدود کردن آن بپرهیزیم.
نویسنده: سعید مینایی