يوسف عزيزى بنى طرف : شما نيز آلوده ايد به آنچه انتقادش مى كنيد؟
کانون نویسندگان ایران «در تبعید»و انجمن قلم ایران «در تبعید» در روز ١٢ آوريل ٢٠٢٢ به مناسبت تعرض هاى نژاد پرستانه كنونى عليه افغانستانى هاى مقيم ايران بيانيه اى صادر كرده اند كه چنين آغاز مى شود:”همسایه های همزبان افغانستانى ما:
ریشه های قومی، فرهنگی، تاریخی ما از ژرفای تاریخ تا به امروز به هم پیوسته و جدایی ناپذیرند. ما بیش از هر همسایهٔ دیگر در هر کجای این جهان، اشتراک فرهنگی- تاریخی و نیز، زبانی داریم.”
هيات دبيران صادر كننده اين بيانيه كه نام ايران را به دنبال نام سازمان هايشان مى آورند ظاهرا خودرا ايرانى مى خوانند در اينجا از ضمير ‘ما’ استفاده كرده اند كه اساسا از ‘من’ هاى متنوع فارِس و ترك و كورد و عرب و بلوچ و تركمن و.. تشكيل شده است و آن ‘اشتراك فرهنگى-تاريخى و نيز زبانى’ با افغانستانى ها در اينجا فقط خاص ‘من’ اول يعنى مليت فارِس است و ربطى به ديگر مليت ها ندارد و استفاده از ضمير ‘ما’ تعميم چيزى است كه اساسا وجود خارجى ندارد و صرفا نشانگر نوعى تماميت خواهى قومى است كه نود و اندى سال است گريبانگير حاكمان و نخبگان مليت مسلط شده است.آيا مسوولان اين دو سازمان يك بار هم شده است كه اصطلاح اشتراك فرهنگى و تاريخى و همزبانى و همتبارى را در باره عرب ها، كردها، آزربايجانى ها، تركمن ها و بلوچ هاى آن سوى مرزهاى ايران به كار گيرند؟ تا آنجايى كه من مى دانم، خير زيرا اين نخبگان فرهنگى خودرا فقط فارِس مى دانند كه آن را معادل ايران مى گيرند و مليت هايى را كه نام بردم انيرانى و غير خودى و احتمالا دشمن به شمار مى آورند.اين خطاى اساسى با ذكر دو باره ‘همزبانان و همسایه های افغانستانی ما’، باز هم در اين بيانيه تكرار شده است. بيانيه نويسان در ادامه نوشته اند:”نژاد پرستی، آزار و تحقیر افغانستانیانی که به برادران همزبان و همتباران خود، پناه آورده اند، به هر بهانه ای که صورت بگیرد، نکوهیده است و باید روشن، شفاف و به شدت محکوم شود.”
در اينجا نيز خطا تكرار شده است زيرا كه افغانستانى ها نه تنها به برادران همزبان و همتباران خود پناه آورده اند” بلكه به ساير مناطق ناهمزبانان فارس نيز رفته اند، گيرم كه تحقير و توهين به آنان در ميان همزبانان و همتباران شان بيشتر است. در اين گزاره ‘نژاد پرستى، آزار و تحقير افغانستانى ها” توسط ‘همزبانان و همتباران را به هر بهانه اى نكوهش و محكوم’ كرده اند كه امرى نيكوست اما كانون نويسندگان در تبعيد و انجمن قلم ايران در تبعيد، نه در اين بيانيه و نه در هيچ مكان و زمان ديگر از نژادپرستى و تحقير و توهين عليه عرب ها و ترك ها – كه ظاهرا هموطنان آنان اند- سخنى نگفته و هيچ گاه بيانيه اى صادر نكرده اند. هيچ اهل قلمى از اينان نكوشيده است تعفن برخاسته از نژادپرستى و عرب ستيزى موجود در بخشى از ادبيات فارسى را نقد كند! آنان حتى از كانون نويسندگان ايران در داخل هم ياد نمى گيرند كه گاه به گاه چنين برخوردهاى نژادپرستانه درون ايران را محكوم مى كند.
آن چه گفته شد نشانگر ژرفاى تفكر تنگ تك مليتى و تك زبانى چيره بر اين گونه سازمان ها و تاثير دولت-ملت تك زبانه تك مليتى پهلوى ساخته بر آنان است. گفتمان اين نظام معيوب، نه تنها راهنماى معرفتى حاكمان صد سال گذشته ايران بلكه راهنماى معرفتى اغلب نخبگان مخالف دو رژيم هم بوده است. در پايان نگارنده نيز راسيسم ضد افغانستانى هاى مقيم ايران را محكوم مى كند و خواهان ريشه كنى همه انواع نژاد پرستى در ايران است.