باایمانها و بیایمانها و شُلایمانها لطفاً بخوانند.
طبیعی است که اطلاعات خیلی از ما ایرانیان در خصوص روسیه و اوکراین بسیار بسیار محدود باشد. ارتباط چندانی نداریم و عموماً زبانشان را هم نمیدانیم. اما تردیدی هم نیست که به طور مشخص سرنوشت روسیه پس از پایان این جنگ برای همه کشورهای منطقه درست به اندازه کشورهای غربی و یا حتی بیشتر اهمیت دارد. اینکه روسیه به اهداف خود برسد یا نرسد، قطعاً در ایروان و باکو و تفلیس و دمشق و حلب و آنکارا و تهران با حساسیت فراوان دنبال میشود.
اگر روسیه شکست بخورد در باکو و تفلیس به اندازه کیف فضای شادمانی حاکم خواهد شد. در ایروان به اندازه مسکو و یا حتی بیشتر اعلام عزای عمومی خواهد شد. جنایتکار حاکم بر سوربه بیپدر خواهد شد. مردم سوریه جشن برپا خواهند کرد. همه چیز برای همه طرفین واضح و روشن است. حق و یا ناحق بودن روسیه هم چندان محل سؤال نیست. هر کشوری مسئله و منافع خود را لحاظ میکند.
البته نظر کمونیستهای بقا بر میت را هم داریم که در هر حال دشمن امریکا و عاشق پوتین هستند. آن هم پوتین ملیگرائی که همه گرفتاریهای فعلی روسیه را زیر سر بلشویکهای کمونیست میداند. اینها اساساً متوجه منافع مرام خود هم نیستند. و طبیعتاً هیج آدم عاقلی از جمله پوتین خود را درگیر سرنوشت مصیببار و غمانگیز این گروه جامانده در تاریخ نمیکند. طفلکیها بیش از آنکه به تریبون آزاد برای اظهار نظر نیاز داشته باشند به بیمارستانهای مجهز برای بستری شدن نیاز دارند. در این هنگامه هم هیچ دولتی خود را درگیر دوا و درمان میتهائی نمیکند که باریتعالی هم آنها را روی اتوماتیک گذشته است و الیالابد بقا بر میت را بر ایشان تجویز کرده است.
در خصوص رابطه روسیه و اوکراین چند نکته وجود دارد که تقریباً همه تحلیلگران بر سر آن اتفاق نظر دارند.
روسیه مهمترین جمهوری اتحاد شوروی بود. بعد از فروپاشی شوروی در محافل بینالمللی از جمله شورای امنیت سازمان ملل روسیه جایگزین اتحاد شوروی شد. حق وتو به روسیه رسید. در عین حال روسیه وارث مشکلاتی هم شد. اگر به جای خونخواری مثل پوتین یک انسان نرمال و دمکرات هم در مسکو حاکم بود، باز هم نمیتوانست از کنار این مسائل بیتفاوت بگذرد.
از یک روس دانشگاهی نکته جالبی شنیدم. میگفت بعد از فروپاشی اتحاد شوروی اغلب روسهای مقیم جمهوریهای اروپائی که متولد این جمهوریها هم بودند بلافاصله خسرالدنیا والآخره شدند. قبلاً در این جمهوریها موقعیت بالائی داشتند و بعضاً آقائی میکردند. اما بعد از فروپاشی به عنوان یک شهروند عادی هم مسئلهدار شدند. باید جوابگوی اعمال و جنایات طیف گستردهای از حاکمان روسیه از دوران ایوان مخوف تا استالین و برژنف میبودند.
بعد از فروپاشی عثمانی تُرکهای مسلمان که بعضاً صدها سال سابقه زندگی در اروپا داشتند، با وضعیتی بدتر از این هم مواجه شدند. والدین بخشی از آنها متولد اروپا بودند. خود آتاتورک تا چند نسل اروپایی بود. اما به محض فروپاشی عثمانی عموم این مسلماتان با تحقیر از اروپا اخراج شدند.
به هر حال این یک هم یک واقعیت است. مردم مستعمرات آزاد شده قوم استعماگری را که فکر میکنند متعلق به فرهنگ پایینتر هستند به این راحتی تحمل نمیکنند. برعکس آن خیلی صادق نیست. مثلاً جمعیت بزرگ روس در قزاقستان بعید است همان احساس روسهای لتونی و لیتوانی را داشته باشند.
این میان اوکراین به طور خاص مسئله دارد. این موضوع از گذشته هم شناخته شده بود. هانتینگتون در کتاب برخورد تمدنها فصلی را به اوکراین اختصاص داده است و تفاوتهای مهم شرق و غرب این کشور را تشریح کرده است و میگوید اوکراین عملاً کشور دو ملت است. تفاوت مذهبی و زبانی و وجود بعضی گرایشهای شدیداً ضدروس در غرب اوکراین مسئلهای نیست که پنهان باشد.
به عبارت دیگر اوکراین هم صدرصد کشور علیهالسلامی نیست. کشور مادر روسها بعضی نگرانیهای مشروع در خصوص جمعیت روس این کشور دارد. همین اوکراین درخواست پیوستن به ناتو را هم داشت.
حال سؤال اینجاست. وقتی در اغلب محافل بانفوذ بینالمللی حرف روسیه در خصوص اوکراین شنیده میشد، و حتی کشوری مثل آلمان به وضوح مخالف عضویت اوکراین در ناتو بود، چرا ولادیمیر پوتین دست به چنین بلاهت عُظمائی زد و به اوکراین حمله کرد؟ از شرارتها و جنایتهای پوتین زیاد شنیدیم، اما کسی در هوش و ذکاوت او تردید نکرده است. چنین آدم باهوشی چطور مرتکب چنین بلاهتی شد؟
شگفت اینکه بعد از این هجوم ارتش روسیه هم لُو رفت. قبل از این جنگ کسی تردیدی در عظمت این ارتش نداشت و واقعاً تصور بر این بود که طی چند روز کیف اشغال خواهد شد. قابل پذیرش است که باند پوتین مقاومت جانانه اوکراینیها را درست ارزیابی نکرده باشند. کمااینکه سایر قدرتها هم غافلگیر شدند. اما پوتین از وضعیت ارتش خود هم اطلاع نداشت؟ چرا این تنِ لَشِ ناتوان خود را چنین لحت و عور وسط میدان فرستاد و بیآبرو کرد؟
امریکا سی سال پیش در جنگ اول خلیج و در هزاران کیلومتر دورتر از سرزمین اصلی خود با یک جنگ بسیار پیشرفته دنیا را شگفتزده کرد. برای اولین بار جهانیان شاهد پدیدهای به نام جنگ شبکهمحور شدند. نیروی زمینی قدرتمند عراق حتی فرصت فکر کردن پیدا نکرد. نیروی هوائی این کشور اصلاً به هوا نرفت، روی زمین با جنگ الکترونیک خفه شد.
حال در سال 2022 ارتش صدها هزار نفری روسیه آن هم در مرز روسیه کارشناسان نظامی را از منظری دیگر انگشت به دهان کرده است. تا این لحظه تحلیلگران نظامی حتی متوجه یک ابتکار درخور توجه نظامی از طرف این غول بیشاخ و دم نشدند. ارتش روسیه چنان به گِل نشسته است که بیشتر اسباب مضحکه شده است. دنبال استخدام نیرو از جمع جنایتکاران بشار اسد هم رفته است.
با این حساب و بعد از این دیگر کسی برای تهدیدات پوتین تره هم خورد نخواهد کرد. جایگاه روسیه گُل بود به چمن بلاهت پوتین و ناتوانی ارتش نیز آراسته شد.
کاری که پوتین با این جنگ برای روسهای بیرون از روسیه کرد، نظیر همان کاری است که رژیم ایران با شیعیان منطقه کرد. اکنون شیعه لبنانی و پاکستانی حرف حق هم برای سایر هموطنان خود بزند ابتدا از او خواهند پرسید وطن تو کجاست و بیرق تو کدام است و سرباز که هستی.
عربهای شیعه عراق با هوشمندی متوجه این موضوع شدهاند و حساب خود را به تدریج جدا میکنند و دستپرورههای رژیم دیگر مثل سابق اختیار اکثریت شیعه را ندارند. شاید روسهای اوکراین هم در آینده همین راه شیعیان عراق را در پیش گرفتند و سر روسیه اینجا هم بیکلاه ماند. خاصه اگر روند پیوستن اوکراین به اتحادیه تسریع شود، اوضاع تماشائیتر هم خواهد شد. ممکن است بخشهای جدائیخواه این کشور و حتی روسهای کریمه به کلی قید مافیای حاکم بر مسکو را بزنند.
هیچ کس روسیه را چنین ضعیف و خوار نمیپنداشت. رئیسجمهور فرانسه پشت میز چند متری خدمت تزار گازی رسید تا بلکه رضایت دهد و جنگ نکند. صدراعظم آلمان و کل اروپا به هر وسیلهای متوسل شدند تا پوتین از خرس شیطان پایین بیاید و نیامد.
اکنون پروسه جهانی اتحاد علیه روسیه با اتحاد علیه داعش قابل مقایسه است. پوتین از بنلادن هم وضعیت بدتری دارد. در حالی که قدرتهای دیگر آماده امتیاز دادن به روسیه بودند، چرا پوتین خود و روسیه را چنین رسوای عالم کرد؟
جواب خیلی ساده است. این همه صغری و کبری چیدم تا بگویم جواب نه تنها ساده است، بلکه از ابتدا هم معلوم بود. متاسفانه یکی از بزرگترین کوتاهیهای مراکز تحقیقانی جهان این بود که قبل از شروع جنگ این سؤال را با ناحیه مقدسه طب تا نجوم در میان نگذاشتند. اگر سؤال میکردند این همه آواره جواب نمیماندند. با ضرس قاطع جوابی را دریافت میکردند که مو لای درز آن نرود : خدای مردم سوریه و خدای مردم حلب و خدای آن کودکان شیمیائی شده و خدای نگاه آن کودک در آمبولانس مگر اجازه میداد پوتین این قصاب سوریه درسته بمیرد و قبل از نفله شدن خود و ارتش جنایت پیشهاش چنین تحقیر و رسوا نشود؟
سرنوشتی بدتر از این در انتظار پیادهنظام پوتین هم هست که شهر باشکوه حلب را برای سرپا نگهداشتن خاندان خونریز اسد به خاک و خون کشیدند. آن کف بر دهان لبنانی هم عنقریب با حقارت نفله خواهد شد. عدالت دیر یا زود اجرا خواهد شد. فعلاً رئیس جنایتکاران اسیر بلاهت خودساخته است.
تردیدی ندارم که دوستان باایمان حتماً جواب من را میپذیرند. مشکل با برادران و خواهران بیایمان و شُلایمان است که ماشاالله کم هم نیستند و طبق معمول آزار دارند و مقدسات را به هیچ میگیرند و مدام ایجاد شبهه میکنند.
این بار هم خواهند پرسید : وقتی پوتین و نوکر او بشار اسد بمب بشکهای بر سر مردم سوریه میریخت، پس این خدا کجا بود؟ چرا همان موقع به داد بیپناهان نرسید؟ چرا این همه صبر کرد و به خرج ملت دیگری داد این مردم را ستاند؟
الجواب! والله چه عرض کنم. پیامبر اولوالعزم حضرت عیسی هم این سؤال را داشت. بالای صلیب ناله میکرد و از باریعتالی میپرسید ای الهی! پس چی شد قول و قرارهایمان؟ چرا من را ترک کردی؟
کلیسای نهنگ کاتولیک دو هزار سال است برای همین چند دقیقه آه و ناله مدام فلسفه میبافد. اما حتی یک حرف محکمهپسند هم برای این مرخصیهای گاه و بیگاه الهی ندارد. گویا تعطیلات فقط برای مخلوقات نیست. جنایت در سوریه هم خورد به همین تعطیلات.