کودکان ایرانی در خارج و زبان مادری غیرفارسی
دوم اسفند، روز جهانی زبان مادری است. روزی که اغلب آدمهایی که ریشههایشان را بهواسطه نظامهای سیاسی مرکزگرا، اجبار دولتها، مهاجرت و استحاله فرهنگی در کشور مقصد، از دست دادهاند، آن را پاس میدارند.
چرا زبان و فرهنگ مادری مهم است و باید آن را به نسلهای بعد منتقل کرد؟ آیا محروم ماندن کودکان از حق دسترسی به آموزش و یادگیری زبان مادری، نقض حقوق آنان است؟ به مناسبت روز جهانی زبان مادری، «ایرانوایر» با یک زبانشناس ایرانی ساکن مونترال در کانادا و «دریا هدایی»، نویسنده کتاب کودک و فعال فرهنگی ترک آذربایجانی، گفتوگو کرده تا به این پرسشها بپردازد.
چرا یادگیری زبان و فرهنگ مادری مهم است؟
بسیاری از شهروندان در ایران از یادگیری و آموزش به زبان مادری خود محرومند. جمهوری اسلامی هرگز آمار دقیقی از افرادی که نمیتوانند زبان مادری خود را بخوانند یا بنویسند، منتشر نمیکند. اما آنگونه که منابع بینالمللی، مانند «فکت بوک» سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا (سیا) و وبسایت «ورلد پاپیولیشن ریویو» میگویند، بین ۴۶ تا ۳۹ درصد از جمعیت ایران، فارس نیستند، ولی ناچارند در مدرسه، دانشگاه، محل کار و برای تمامی مناسبات رسمی از زبان فارسی استفاده کنند.
با این اوصاف، بسیاری از شهروندان ایران، از جمله ترکها، ترکمنها، کردها، لرها، بلوچها، عربها، گیلکها و مازندرانیها، زبان مادری خود را فقط در روابط اجتماعی غیررسمی خود و برای گفتوگوهای روزمره بهکار میبرند.
«مینا»، کارشناسارشد زبانشناسی از دانشگاه مکگیل در کانادا، درباره اهمیت یادگیری به زبان مادری به ایرانوایر میگوید: «آن چنانکه زبانشناسانی مانند نوام چامسکی می گویند، زبان خاصیتی ارثی و ژنتیکی دارد. به این معنا که ما توان یادگیری آن را به صورت ذاتی داریم؛ ولی در عین حال یادگیری دستورزبان مادری، برای یادگیری سایر زبانها و در نتیجه زندگی در جهان چندزبانه امروز، ضروری است.»
او همچنین ادامه میدهد: «بنابراین، اینکه ما زبان مادری را آنگونه که مادرها و پدرها و پدربزرگها و مادربزرگهایمان حرف میزنند، در همان سالهای اول کودکی یاد بگیریم، برای کاملشدن توانمندیهای زبانی و اجتماعیمان ضروری است.»
این زبانشناس ساکن کانادا، معتقد است: «عوامل اجتماعی، روانشناختی و فرهنگی بسیاری در رابطه با زبان مادری شکل میگیرند که هویت فردی و جمعی، دسترسی به ریشههای فرهنگی، اسطورهها، تاریخ شفاهی و احساس تعلق به یک گروه فقط جزیی از آن است.»
«دریا هدایی»، داروساز و نویسنده کتاب کودک به زبان انگلیسی و ترکی آذربایجانی که ساکن فلوریدای آمریکاست نیز درباره تجربه خود در یادگیری زبان مادری به ایرانوایر میگوید: «من تا زمانیکه مهاجرت نکرده بودم، فقط در تبریز زندگی کرده بودم که همه مثل هم بودیم. رابطهام با زبان فارسی هم همیشه خیلی خوب بوده، خیلی خوب آن را یاد گرفتم و در سیستم آموزشی ایران که زبان تدریس و یادگیری سایر علوم به فارسی است، همیشه دانشآموز برتر بودم.»
او ادامه میدهد: «اما، وقتی اینجا در آمریکا بچهدار شدم و تصمیم گرفتم، با زبان مادریام با فرزندانم صحبت کنم، متوجه شدم که تسلط کافی برای یاد دادن زبان مادریام به فرزندانم را ندارم. اینجا درست مثل فارسیزبانهایی بودم که در آمریکا بزرگ شدهاند و مدام از انگلیسی برای فارسی حرف زدن کمک میگیرند. این برای من مسالهساز بود که نمیتوانستم ترکی آذربایجانی را با اصالت به فرزندانم یاد بدهم.»
هدایی این موضوع را فقط منحصر به خود ندانسته و میگوید: «این موضوع بین دوستانم هم رایج بود و بعضی بهخاطر این مشکل، اساسا آموزش زبان مادری را به فرزندانشان متوقف کرده بودند. مشخص است که وقتی سیستم مرکزگرا اجازه یاد گرفتن به زبان مادری و دانستن فرهنگ را به گروههای اتنیکی نمیدهد، افراد هم نمیتوانند آن را به بچههایشان منتقل کنند.»
این نویسنده کتاب کودک و موسس وبسایت «انگلیش آذربایجانی» که در زمینه آموزش زبان ترکی با لهجه آذربایجانی و معرفی فرهنگ آذربایجان به والدین مهاجر و کودکان آنها، فعالیت میکند، همچنین میگوید: «من تازه در آمریکا متوجه شدم که درباره فرهنگ و زبان مادریام، چیز زیادی نمیدانم.»
آیا محروم ماندن کودکان از آموزش زبان و فرهنگ مادری، نقض حقوق آنان است؟
دریا هدایی، به احساس خود در مواجهه با انتقال ریشههای فرهنگی و زبانی خود به فرزندانش اشاره کرده و میگوید: «بعد از اینکه بچههایم به دنیا آمدند، مشکل هویتی پیدا کردم و وقت و انرژی زیادی از من گرفته شد تا راهی برای انتقال آنچه که هستم و بودم به فرزندانم پیدا کنم.»
این فعال فرهنگی ترکی آذربایجانی همچنین آموزش زبان مادری را یکی از حقوق کودکان خوانده و توضیح میدهد: «این از حقوق کودکان است که هویتی را که برای آنها است، با آن بزرگ میشوند و زبانی که والدین آنها با آن صحبت میکنند را، یاد بگیرند.»
هدایی ادامه میدهد: «در نظامهای سیاسی و فرهنگی مشابه ایران، همیشه یک هویت متفاوت به کودکان القا میشود. همینکه کودکان به این دلیل که سیستم سیاسی و فرهنگی مرکزگرا اجازه نمیدهد، فرهنگ و ریشههای خود را بشناسند، اصولا نقض حقوق کودکان است. پذیرفته شدن از سوی جامعه به آن شکلی که کودک با آن راحت است و از والدین خود یاد گرفته، حق اوست.»
به باور این نویسنده کتاب کودک، عدم پذیرفتهشدن کودکان در جامعه با زبان و فرهنگی که از آن میآیند، مانند تجربهای است که اقلیتهای جنسی و جنسیتی آن را تجربه میکنند و باید جدی گرفته شود.
او در ادامه نیز توضیح میدهد: «این حس به حاشیه رانده شدن به این دلیل که هویت واقعی شما از سوی سیستم پذیرفته نمیشود، نقض حقوق کودکان و نقض حقوق همه افراد بشر است.»
چرا و چطور باید زبان و فرهنگ مادری را به کودکان آموخت؟
«مینا»، کارشناس ارشد زبانشناسی از دانشگاه مکگیل کانادا معتقد است که در مورد ضرورت آموزش زبان مادری به کودکان شکی نیست. با اینحال، او میگوید که اگر بزرگسال هستیم و بهخاطر شرایط اجتماعی و سیاسی از یادگیری زبان مادری خود محروم ماندهایم هم، نباید از تلاش برای یادگیری آن دست برداریم.
او درباره نحوه آموزش زبان مادری به کودکان میگوید: «در کنار التزام والدین و اطرافیان به مراوده به زبان مادری، حتی برای کودکانی که معلولیتهای مربوط به یادگیری دارند، منابع تصویری و صوتی بهترین روشهای آموزش زبان مادری به کودکان هستند.»
این زبانشناس ایرانی-کانادایی با اشاره به تجربه خود در کانادا، بهعنوان کشوری چندزبانه میگوید: «در کانادا، علاوه بر دو زبان اروپایی که استعمارگران فرانسوی و انگلیسی با خود به این کشور آوردند، زبانهای بومی، مانند زبان اینوئیت یا اینوکتوت هم مثلا در مدارس قلمروی نوناووت در شمالشرق کانادا تدریس میشود. در بقیه قلمروهای ملتهای بومی هم زبان خود را به بچهها یاد میدهند.»
او در ادامه توضیح میدهد: «حتی شبکه اینترنتی نتفلیکس، اینجا اغلب کارتنها را به دو زبان انگلیسی و فرانسوی که اکثریت جمعیت کانادا به آن صحبت میکنند، پخش میکند. تلویزیونهای اصلی و دولتی که جای خود دارند.»
انگلیش آذربایجانی و هالووین جیردتان
آنگونه که دریا هدایی میگوید، تا پیش از اینکه او و دوستانش مجموعه «انگلیش آذربایجانی» را راه نینداخته بودند، هیچ منبعِ بهروزی برای آموزش زبان و فرهنگ ترکهای ایران به کودکان آنها وجود نداشته است.
دریا هدایی در توضیح این موضوع میگوید: «ما حتی یک پلتفرم ساده هم نداشتیم که به دور از حاشیههای سیاسی، فقط روی زبان و فرهنگ ترکی آذربایجانی تمرکز کند. محتوا و انیمیشنهایی که بچهها بتوانند ببینند و یاد بگیرند، تقریبا وجود نداشت.»
بنا به گفته این فعال فرهنگی، بسیاری از والدین آذربایجانی برای آموزش زبان و فرهنگ خود، ناچارند به انیمیشنهای ساخت جمهوری آذربایجان یا ترکیه مراجعه کنند که بعضا کمکیفیت و فاقد محتوای متناسب با معیارهای امروز هستند؛ یا لهجه ترکی ترکیه را دارند که میتواند برای کودکان با ریشههای آذربایجانی دشوار باشد. هدایی در توضیح این موضوع نیز میگوید: «من در خانه تنها منبع زبان ترکی فرزندانم بودم و بنابراین وقتی در کارتنهای ساخت ترکیه، لهجهای دیگر را میشنیدند، متوجه محتوای آنها نمیشدند. بنابراین، به این نتیجه رسیدم که حالا که چنین امکاناتی نیست، شاید من بتوانم آن را ایجاد کنم.»
هدایی که تابهحال چهار کتاب به زبانهای انگلیسی و ترکی آذربایجانی و با تلفیق فرهنگ مردم آذربایجان و آمریکای شمالی نوشته است، درباره فعالیتهای خود در سایت «انگلیش آذربایجانی» و کتابهایی که منتشر کرده به ایرانوایر میگوید: «زیر لوگوی وبسایت ما نوشته شده که ریشههایت را محکم نگهدار. من و دوستانم در این وبسایت، بخشهایی را برای یادگیری زبان ترکی با لهجه آذربایجانی، فرهنگ و رسوم ترکهای آذربایجان و البته انیمیشنهایی برای کودکان به زبان ترکی آذربایجانی و فرهنگ مردم آذربایجان اختصاص دادهایم.»
او درباره یکی از کتابهایش که با نام «هالووینِ جیرتدان» منتشر شده و مدتی را بهعنوان یکی از پرفروشترین کتابهای آمازون بوده، نیز میگوید: «کتابم از طرف دیاسپورای ترکهای جمهوری آذربایجان و هم از طرف جامعه ترکهای ایران، مورد استقبال زیاد قرار گرفت. نزدیک هالووین بود و اینکه شخصیت اصلی این کتاب، جیرتدان یا همان بچه شیطان و باهوش آذربایجانی که خیلی از ما در قصههای دوران کودکیمان درباره آن شنیدهایم، به دنیای غرب و دیزنیلند میآید و آنجا برایش اتفاقاتی میافتد. به گمانم این تلفیق چند فرهنگ برای مردم جذاب بوده است.»
این فعال فرهنگی آذربایجانی در ادامه به از یاد برده شدن و به حاشیه رانده شدن فرهنگ گروههای اتنیکی در ایران اشاره کرده و میگوید: «من مجبور شدم برای اینکه فرهنگ و زبان مادریام را به فرزندانم آموزش دهم، اول خودم یاد بگیرم. مثلا من نمیدانستم که مراسمی مانند سونای یا همان روز عشق آذربایجانی وجود دارد که در آخر شهریورماه است و هنوز هم بسیاری از مردم ترک آذربایجانی در ایران آن را جشن میگیرند.»
او در پایان نیز میگوید: «این که کودکان ما بتوانند به دور از حاشیههای سیاسی و تبعیض در جامعه ایرانیان آمریکا درباره فرهنگ و زبان مادری خود یاد بگیرند، یک ضرورت است. متاسفانه اینجا، من به عنوان یک ترک آذربایجانی ایران، از سوی دیاسپورای ایرانی همان برخورد مرکزگرایی را میبینم که حکومت در ایران آن را در پیش گرفته است. وقتی به دیاسپورای مردم جمهوری آذربایجان هم میرویم، سعی دارند آن بخش از هویت ما که ایرانی بودن است را، نادیده بگیرند. این دو برای من یکی است و من میخواهم در جهانی که اینگونه تبعیضها دیگر توجیهی ندارند، زبان و فرهنگ خودمان را به کودکانمان آموزش دهیم و بچههای ما هم از آن امکاناتی که در اختیار بچههای فارسزبان است، بهرهمند شوند.»