ابراهیم ساوالان; قاراباغ فراموش نمیشود/ یاددان چیخماز قاراباغ
حتی اگر آذربایجان موفق به آزادسازی
هیچ یک از شهرهای اشغالی نشود باز هم برنده جنگ اخیر است که توانسته مناقشه قاراباغ را از حالت فراموش شدگی خارج کند و البته که این موفقیت باعث خوشحالی ماست. مخالفان حقوق اقلیتهای ملی ایران از شعلهورشدن آتش جنگ در قاراباغ خوشحالند. آنها با نادیده گرفتن نقش حکومتهای مرکزگرایی مانند مسکو در بحرانهای اوستیا، آبخازیا و قاراباغ سعی میکنند فعالان ملی دو طرف را مقصر این آتشافروزی قلمداد کرده و از حالا انذار دهند که فعالیت قومگرایان روزی ایران را نیز به ورطه جنگ داخلی خواهد کشاند و با همین استدلال به مخالفت با حقوق اقلیتهای ملی برخیزند.
حکومتهای مرکزگرایی مانند مسکو به سه دلیل مسبب این مناقشات هستند و تراژدی آذربایجان این نیست که شوروی ارامنه را به قاراباغ کوچانده و مدیریت منطقه را به آنها داد. بلکه آن است که شوروی در 1920، جمهوریهای مستقل و نوپای قفقاز شمالی، گرجستان، ارمنستان و آذربایجان را به زور سرنیزههای سربازان ارتش سرخ اشغال و به روسیه ملحق کرد. در روزگار آن جمهوریهای مستقل چنین اختلافاتی وجود نداشت و همگی باهم در برابر مسکو قرار گرفته بودند. پس خلع ید ساکنان یک منطقه از مدیریت، درست آن چیزی که در مناطق غیرفارس ایران دیده میشود و مدیریت مناطق توسط بیگانگان به آن منطقهها نطفه اصلی این مناقشات است.
شوروی با سرکوب فعالان ملی و فعالیتهای مسالمتآمیز جمهوریها باعث مصادره مطالبات ملی آن جمهوریها توسط افراد و گروههای مسلح شد که نطفه این آتشافروزیها هستند. فراموش نمیکنیم که ارمنیها شخصیتی مانند پارویر آیریکیان داشتند که بنیانگذار نهضت استقلال ملی ارمنستان بود. اصل 72 قانون اساسی شوروی به صراحت میگفت که «هر یک از جمهوریهای اتحاد شوروی حق خروج آزادانه از اتحاد شوروی را دارند». آیریکیان با استناد به این اصل و به روش مسالمتآمیز خواهان استقلال ارمنستان شد. سال 1969 او را به هیجده سال زندان محکوم کردند. شش سال بعد آسالا یا همان ارتش سری آزادیبخش ارمنستان اعلام وجود کرد. آسالا خیلی زود هدفش را که مبارزه با شوروی و استقلال ارمنستان بود فراموش کرده و به یک گروه تروریستی ضدترک تبدیل شد تا برای همیشه مسیر همراهی و همکاری این جمهوری مسدود شود. آسالا فعالیت رسمی خود را با ترور اوکتای سریت؛ سفیر ترکیه در بیروت آغاز کرد که توسط آکوپ تاراکچیان (نفر دوم حزب) صورت گرفت و کسی نفهمید که آزادسازی ارمنستان از اشغال شوروری چه ربطی به سفیر ترکیه در بیروت داشت؟
شوروی علاوه بر دو دلیل فوق و بدتر از آنها حتی به هشدارهای دلسوزان داخل حاکمیتی نیز گوش نداد. زمانی که وزیروف و آروتونیان (دبیران اول احزاب کمونیست آذربایجان و ارمنستان) مشترکاً اعلام کردند که اقدامات مسکو باعث ناامنی و بیثباتی منطقه شده باز مسکو برای سخنان آن خودیها نیز تره خورد نکردند.
مسبب بحرانهایی مانند اوستیا، آبخازیا و قاراباغ فقط و فقط حاکمیتهای غیر ملی مسکو و سلطه دیگران بر آن مناطق بود. نباید با نشان دادن فعالان ملی اقلیتهای ملی ایران به عنوان کسانی که تهدیدی برای آینده همزیستی هستند آدرس نادرست داد.