در دفاع از مقاله هشدار دهنده دکتر ضیاء صدرالاشرافی
در نقد نوشته سلام اسماعیل پور
اخیرا مطلبی تحت عنوان “ضیا صدر الاشراقی و سراب توهمات پان ترکیسم” که گویا در نقد دکتر ضیاء صدرالاشرافی تحریر شده در مئدیای کردی منتشر شده است که از جهاتی شایان دقت است.
مهمتر جهت این نوشته که آقای سلام اسماعیل پور آن را تحریر کرده اند، محتوی آن نیست. مهمترین بخش این نوشته زبان تهمت، تحقیر و شانتاژیست که نوشته را لبریز میکند. زبانی که نه تنها با نرم سیاسی مدرن و امروزی خوانایی ندارد، حتی زبانی در ضدیت با دمکراتیسم و همسازی با زبان ارتجاع حاکم است. استفاده نویسنده از واژه پان ترکیسم در به اصطلاح نقد دکتر ضیا صدر، جز به قصد تخریب تحریر نشده است. اما نویسنده نادانسته در دام ادبیات پراتهام پان ایرانیستها گرفتار آمده است، ادبیاتی که نه تنها ترک ها، بلکه کردها و دیگر خلق های غیرفارس ساکن در ایران همواره قربانی آن بوده اند. تصور میکنم نویسنده حتی از معنی دقیق “پان” آنگونه که باید اطلاع دقیقی ندارد و حتی به روشنی میتوان عنوان کرد که مقوله مورد بحث نویسنده اساسا با پان ترکیسم از نزدیک و یا دور هیچ ارتباطی با همدیگر ندارد.
از سوی دیگر حفظ عفت کلام در نقد سیاسی، رعایت اصول دمکراتیک در قلم زنی زمینه اصلی تاثیرگذاری یک قلم است. اما آقای سلام اسماعیل پور، نه تنها این اصول اولیه را زیر پا نهاده، حتی از عواقب ناهنجار این نوع قلم در نزد ناسیونالیستهای مرکز و پان ایرانیستها بی خبر بوده است. لهن این نوشته که به تشدید بی رویه تضاد کرد- ترک کمک میکند خود خدمتی به جمهوری اسلامی است. اما وجود انتقاد دئموکراتیک، که استفاده از زبان نرماتیو سیاسی یکی از اصول اجتناب ناپذیر آنست، یکی از ضرورتها اساسی روند رو به تحول در جامعه ایران و در میان جنبش های متعلق به خلق های غیرفارس در ایران است.
موضوع بحث تغییر نامهای جغرافیایی و در اینجا آذربایجان غربی است که به تشدید غیر اصولی تضاد دو جنبش سیاسی ترک و کرد می انجامد. آقای اسماعیل پور در جایی از نوشته شان نام آذربایجان غربی را جعلی میخواند و مینویسد؛ “صرف وجود نام جعلی “آذربایجان غربی” در دفاتر وزارت کشور رژیم اشغالگر ایران منشا و مبدا هیچ حقی” نیست. اما همین نویسنده در پاراگرافی بعدی این جمله به “آذربایجان” نامیده شدن این منطقه اعتراف میکند و مینویسد؛ “اساسا نام این منطقە در طول تاریخ دستخوش دگرگونیهای فراوانی شدە کە نام آتروپاتکان یا معرب آن “آذربایجان” بە عنوان یکی از این اسامی، فاقد بار معنایی اتنیکی یا هویتی مشخصی است کە بر تعلق آن بە یک ملت خاص دلالت کن”. پایان نقل قول
گریز دیگر و بی ارتباط با موضوع آقای اسماعیل پور رجوع به تاریخ کهنه و قلمی کردن “ویرانگریهای مغولها، تاتارها، سلاجقە، غزها، آق قویونلوها، قرەقویونلوها، قزلباشان صفوی و ینی چری عثمانی” برای اثبات مدعایی است که نباید و نمیتواند مردم امروز در آذربایجان و کردستان را تحت تاثیر خود قرار دهد. اگر روابط سیاسی هزاره قبل را اساس مناسبات میان ملت ها قرار دهیم، این ملتها بایستی همچنان با همدیگر در حال جنگ باشند! اما آقای اسماعیل پور احتمالا برای اثبات مدعای خود دلیل جز تاریخ کهنه و ویرانگریهای پادشاهان ان بری نوشته خود نیافته اند.
توصیه من به آقای اسماعیل پور و هر قلم دیگری از قلم های متعلق به خلق های ساکن در ایران اینست که در نقد و نوشته ها جانب احترام را فراموش نکنند و مسئولیت قلم و تاثیرگذاری آن را در حین نوشتن به فراموشی نسپارند. بویژه در شرایط کنونی که روابط دو جنبش سیاسی ترک و کرد برای شکل دهی به چشم انداز سیاسی آتی در ایران نقش تعیین کننده ایی دارد، با استفاده از یک زبان غیردمکراتیک و مملو از اهانت و افترا آب به آسیاب جمهوری اسلامی و جریانات پان ایرانیست نریزند.
20200622
ضیا صدرالاشرافی و سراب توهمات پان ترکیسم.سلام اسماعیل پور
https://pmnews.se/?p=48301