دکتر ضیاء صدرالاشرافی: ; دربارۀ تولّدِ عیسای ناصری معروف به مسیح ( 2)
اسناد گواهی میدهند که درتحتِ سلطۀ امپراتوریِ روم، زمانِ ظهورِمسیح وبخصوص، محیطِ پرورشِ مسیحیّت، آئین میترا درکنارِمیتولوژیِ رومی – یونانی، ودریک تسامحِ دینی، رواج داشته، وهمراه با تورات درتثبیتِ روزِ ( ٢٤ دسامبر) همچون روزِتولدِ عیسی مسیح مؤثرافتاده است. میترا در روم،
چون تَجَسُدِ ایزدمهر(درروم خورشید) درنظرگرفته می شد که هم اسم است، با: مهرِدرکتابِ (مِهریَشتِ) زردشتی، ومیترایِ کتابِ ریگ ودا-ی ودائیسم، و ایزدِ میترایِ(هیتّی ها،اردشیردوم وسوم هخامنشی)،آنتیوخوس اول سلوکی ومهردادهای دورۀ اشکانی وآخرازهمه (اردشیردوم ساسانی:سنگ نگارۀ بیستون احتمالاًتصویرمیترا: باهاله ای ازنوربه دورِسَر، که برروی نیلوفری ایستاده است). ازنظرِلغوی، این (میترا) ها باهم هم ریشه اند، اما این میتراها، که همگی ایزد بودند ونه انسان، به احتمال قوی(بدلیل اختلاف زمانی، مکانی واجتماعی و فرهنگی) هریک محتواومشخصاتِ کاملاً مختلفی دارابودند. آنچه به موضوعِ بحث مربوط است آئین ودین میتراوایزدِ جسمیّت یافتۀ میترایِ رومی بصورت انسان گاوکُش دراروپا است که تَجَسُد یعنی (جسمیّت مادی یعنی انسانی یافتۀ) یکی ازایزدِان مهر(میترا) است، وبنابراین ، روزِ تولد ومرگ دارد(برخلافِ آن ایزدهایِ هم نام، ولی باصفات مختلف، که روزِتولد ومرگ ندارند).
به تقلیدازمیترا،عیسی مسیح، نیزتجسدِ خدایِ پدر(البته از طریقِ روح القدس و بواسطۀ مریم البته باکره!)، بصورتِ انسان، است(صرفنظر ازاینکه زن حامله دیگرباکره نمی شود، وزنی که میزاید حتماً باکره نیست: اما مؤمنین اورا (مادر باکره) مینامند: شرم آوراستکه زن بودن ورفع بکارت رامترادف آلودگی بگناه درمسیحیت تلقی می کنند: کشیشان وپاپ ها زن نمیگیرند تا آلوده بگناه نشوند!) بنظرمسیحیان، پسرخدا عیسی، با کشته شدنش در صلیب، باعثِ بخشودگیِ گناهِ اولیۀ (حوّا وسپس آدم درخوردن میوۀ ممنوعه یعنی میوۀ معرفت ودانائی دربهشت) میشود(!؟) عیسایِ ناصری، همانندِ میترایِ رومی، مانندِهرانسانی، روزِتولد ومرگ دارد: (سورۀ مریم، آیۀ ٣٣: درود برروزی که زاده شدم وبمیرم وروزیکه زنده وبرانگیخته میشوم). اما خدایِ پدرِمسیحیّت، همانند ایزدِ میترایِ ودائیسم ویا ایزدِ مهرِدین زردشتی کنونی(درمهریَشت)، وایزدِمهرِ(میتر)هخامنشی یا اشکانی وساسانی، روزِ تولد ومرگ ندارند. به این نکتۀ کلیدی، عنایتِ چندانی نشده است. دربین همۀ
این ایزدهای (میترا)، تنها در(ریگ ودا) ومهریَشت است که شرح نسبتاً کاملی ازصفات آن دوایزد(میترا) دردست داریم، ازبقیۀ ایزدهای مهر(میترا) تنها اسم آنها را می شناسیم ونه صفات آنها را: مصادره به مطلوب دراین مورد، ازاحتیاط علمی بدوراست: درمورد دوایزدِ میترا یا (مهر) متفاوت وِدائی و زردشتی نگاه کنید به:
برگزیدۀ سرودهای ریگ ودا، ترجمه فارسی: سیّد محمدرضا جلالی نائینی، فهرست نام ها، صفحۀ ۲۱٤ که در۲٥ سوره از ١٣٩ سوره گزیدۀ ریگ ودا، نام میترا با رفتارو صفاتش آمده است.
مهریشت: تصحیح ابراهیم پورداوود وسپس شاگردش جلیلِ دوستخواه، با سه صفت اصلی:(پاسدارِ:راستی، پیمان، وجنگجوئی) است. میترا دارندۀ دشت های فراخ باهزارگوش وده هزارچشم!مهر،ایزدِ فروغ وروشنائی است ولی خودِ خورشید نیست: همانندِ فرقِ(آتون) و(را = راع) درمصرباستان: درنام توت آخنتون ودراسم رامسِس: را-مویزس:بمعنی مهرداد). زیرا در یَشتها، درکنارِمهریَشت، خورشید یَشت هم هست ومهرقبل ازطلوع وغروب خورشید به حرکت درمیاید (مهریَشت بندهای: ۱۳ و ۹۵)، درانتشارات سهند درپاریس، من مهریشت رانقل ونقدکردم. تنها هفت شماره باسهندهمکاری داشتم.
میترا یا ایزدِ مهر، جسمیّت یافته، بصورتِ انسان (مَرد) که هم او نیزمیترا نام داشت، سه قرن قبل ازعیسی(به تصورذبیح بهروز)، درشبِ یلدا که طولانی ترین شب سال میباشد (بیست ویکم و گاه بیست ودوم دسامبر برابراول دیماه) بنابه روایات دینی، درآغازِفصلِ زمستان،از دل سنگ یا ازمادری باکره(آناهیتا) متولد شده است که ازفردای آن روز، روزوروشنائی شروع به غلبه برشب وتاریکی میکنند، بقولِ اِرنِست رُنان: چنانچه مسیحیّت بایک حادثه غیرمترقبه نابود میشد، میترائیسم دین سراسرجهان بود. اما پس ازغلبۀ مسیحیّت برمیترائیسم، البته بکمکِ امپراتورانِ روم شرقی یعنی بیزانس: (کُنستانتین، تئودیوس، ژوستینی- یَن، و..)، آباء کلیسابامصلحت-
دیدِدولتمردان، نخواستند عادت مردم- ازجمله راجع به شب یلدا- را بهم بزنند (همچنانکه پیامبراسلام آدابِ اعراب(نمازو حجّ …) را، با تغییراتِ جزئی، دراسلام وارد کرد، ولی محتوا وتعبیرشان راعوض نمود)، پیشکسوتانِ مسیحیّت نیز، تولد میترا را از(٢١) دسامبر(اول دیماه) به، بعداز ظهرِ(٢٤) دسامبربرای عیسی تغییردادند تابه اولِ ژانویه یعنی آغازِسال نومسیحی، توجیه توراتی وانجیلی هم بتراشند. بنابه تورات:(سِفرِپیدایش، بابِ هفدهم، آیه های١٠ تا ١٤ و ٢٤ تا ٧٢) ونیز (سِفرِپیدایش، باب بیست ویکم، آیۀ: ٤) و( سِفرِخروج، بابِ چهارم آیه: ٢٥ تا ٢٧)، وانجیلِ لوقا (بابِ اول، دوآیۀ: ٥٩-٦٠ ) و( بابِ دوم، آیۀ: ٢١ )، هرنوزادپسریهودی، درروزِبعدازهفتۀ اول، یعنی روزِهشتم، امربه ختنه شده است، و گرنه بنا به (سِفرِپیدایش، بابِ هفدهم، آیۀ: ١٤): آنکس ازقوم خود{قوم یهود: قوم برگزیدۀ یهوه، خدایِ یهود}، مُنقطع{قطع وبریده} شود، زیرا که عَهدِ مرا شکسته است.
بنابراین، سبب وعلتِ قرارندادنِ بعد ازظهرِروز(٢٤دسامبرهمچون ٢٥ دسامبر) که روزتولدِعیسی مسیح برای مسیحیان است(ظاهراً تاریخِ تولدِ را ازروزِبعدازتولدیعنی از٢٥دسامبرتا اول ژانویه محاسبه کرده اند، امّا آن زمان آغازِ روزرا ازظهرحساب می کردند ونه مثل حالاازنصف شب: بعداز ظهرِروزبیست وچهارم، روزِبیست وپنجم حساب میشد). پس قبول روزِ اول ژانویه، بعنوان آغازِسال نو(مسیحیان)، که روزِهشتم تولد ونامگزاری دینی عیسی همچون کودک یهودی است، که روزِختنه سورانِ او هم میباشد. بگفتۀ یک دوستِ روحانی ودانشمندِ مسیحی (آقای آلَن مای- یار، دولامورانده)
Alain Maillard de La MORANNDAIS
قبول اول ژانویه، همچون آغازِگاه شماریِ مسیحیان، روزختنه سوران ونام گذاری عیسی همچون فرزند یک خانوادۀ یهودی است: این سِرِّ کلیسا است!
یعنی هرسال بیش ازیک میلیارد نفر، آنرا جشن میگیرند، ولی جزکشیشانِ مَحرَمِ راز، معدودی ازمسیحیان، از رازِآن خبردارند وهرگزبدلیلی که اشاره خواهد شد، کشیشان به آن اشاره نمی کنند!
با وجودِآنکه تنها درانجیل لوقا دوبار، به موضوع ختنه، درروزهشتم تولدِ یحیی و خودِ عیسی اشاره شده است:
اول: ( باب اول، آیۀ: ٥٩-٦٠) دربارۀ ختنۀ یحیی پسرِزکریّا، که همان یحیای تعمید دهنده است که بقولِ(انجیل مَرقُس باب اول آیه ٧): پشم شترپوش وملخ وعسلِ بَری خوربوده است.
دوم: درموردِ ختنۀ عیسی ( مسیح بعدی ) درروزهشتم تولدش که در( باب دوم، آیۀ ٢١ ) چنین می خوانیم: و چون روزِهشتم، وقتِ ختنۀ طفل رسید، اوراعیسی نام نهادند، چنانکه فرشته{جبرئیل}، قبل ازقرارگرفتن او {عیسی}،{بوسیلۀ روح القدس}دررَحِم{مریم}، او، را{عیسی} نامیده بود.
رسالۀ پولس به فیلِپّیان، باب سوم، ( آیۀ ٥ ) نیزبه ختنه درروزهشتم اشاره می کند: روزهشتم مختون شده وازقبیلۀ اسرائیل، ازسِبطِ (نسل وتبار) بنیامینِ عِبرانی، ازعبرانیان ازجهتِ شریعتِ فریسی{نحله ای ازیهودیان که همانند سامری های کنونی دراسرائیل، به معاد اعتقاد نداشتند}.
اما کلیسایِ مسیحی، درموضوع با اهمیتِ ختنه درروزهشتم ازنظرِ تورات تنها ازرساله های پولس(رسول) پیروی وتبعیّت می کند که صراحتاً با دستورِختنه تورات مخالفت ورزیده است تا مسیحیان را باخته نکردن درروز هشتم، ازیهودیت منقطع ساخته وجداکند، وبه مسیحیت متصل سازد:
الف: رسالۀ پولس به رومیان، بابِ سوم،
( آیۀ ١ ): پس برتریِ یهود چیست و یا ازختنه چه فایده؟
ب: رسالۀ پولس به غلاطیان، بابِ پنجم،
( آیۀ ٢ ): پس به آن آزادی، که مسیح ما را آزاد کرد استوارباشید وباز در یوغِ بندگیِ{حاخام ها}گرفتارمَشوید!
(آیۀ ٣) : اینک من پولس، بشما میگویم که اگرمَختون{ختنه} شوید مسیح برایِ شما، هیچ نفع ندارد.
( آیۀ ٦ ): و در{دین} مسیح عیسی، نه ختنه فایده دارد ونه مختونی، بلکه ایمانی که به مَحبّت عمل می کند.
و( آیۀ: ١١): اما ای برادران، اگرمن تا بحال، به ختنه موعظه می کردم چراجفا میدیدم زیرا که درآنصورت، لغزشِ صلیب برداشته می شد.
پ- رسالۀ پولس به افَسُسِیان، بابِ دوم
( آیۀ: ١٢ ) لهذا بیاد آورید که شما درزمانِ سَلف، ای امّت هایِ درجسم، که آنانیکه به اهلِ ختنه نامیده میشوند امّا ختنۀ ایشان درجسم وساخته شدۀ بدست است، شما را نامختون میخوانند.
ت- رسالۀ پولس به فیلِپّیان، بابِ سوم
( آیۀ: ٣ ) زیرا مَختونان، ما هستیم که خدا را درروح عبادت می کنیم وبه مسیح عیسی فخرمی کنیم و برجسم اعتماد نداریم.
جایِ ختنه دردین یهود را، بقولِ پولس، درمسیحیّت ایمانی می گیرد که به محبت عمل می کند، اما درواقع، غسلِ تعمید گرفته است، زیرا باغسلِ تعمید استکه بدلیلِ پیوندِ فردِ مؤمن با عیسی مسیح، گناهانِ او(که ارث حوا وآدم است) بخشوده میشودوفرد، تولدی دوباره، بعداززایش (تولدِجسمیش) مییابد: تولدی دینی ومعنوی. جزدرمورمون ها: یوسف اِسمیت، کتاب مورمونی،
بابِ هشتم، شمارۀ(٥ تا٣٠)، صفحۀ (٢١٢-٢١٤) فارسی، واصل انگلیسی صفحۀ (٥٢٥).
***
اسلام، واجب بودنِ ختنه را برای پسرانِ مسلمان، ازتورات گرفته است، که قبل ازبلوغ بایستی انجام گیرد، همچنانکه تورات نیزازمصراقتباس کرده است. پسرانِ مصری درسیزده سالگی ختنه می شدند.
درمصرِفراعنه، ازسلسلۀ ششم ببعد، هرپسری مصری(آزاد: غیربرده) در سیزده سالگی می بایستی ختنه شود.(زیرنویسِ سوم، ص: 22) وبهمین سبب درتورات هم (سِفرِپیدایش، بابِ هفدهم، دوشماره یا آیۀ ٢٤ و٢٥)، درموردِ ختنۀ اسماعیل که مادرش مصری(آنهم کنیزسارا، زن وخواهرِاز پدرجدایِ ابراهیم است ) چنین می نویسد:
وابراهیم نودونُه ساله بود وقتی که گوشت قلفه ( غلفه ) اش مختون شد. و پسرش اسمعیل سیزده ساله بود.
جالب اینکه(سارا) زن وخواهرِناتنی (ابراهیم)، کنیزِمصری بنام هاجر(مادرِ اسماعیل) دارد(سفرِپیدایش، بابِ شانزده آیۀ:١)، همانندِ داستانِ(پوریم)، یک عُقده گشائیِ دینی است: چون بنوشتۀ تورات، زنان یهودکنیزومردانش غلامان خانگی مصریان بودند، درمقابل، سارا، مادراسحاق هم کنیزمصری بنام هاجردارد! ازکنیزوغلام خانگی بودنشان مکررصحبت میشود ازجمله:
– (سفرخروج، باب سیزدهم، شمارۀ ٣): وموسی بقوم گفت: این روزرا که ازمصر، ازخانۀ غلامی بیرون آمدید، یاد دارید.
– (همان، باب بیستم، شمارۀ ٢ ): من هستم یَهُوَه خدایِ تو، که تورا اززمینِ مصرو از خانۀ غلامی بیرون آوردم.
– (سفرلاویان باب بیست وششم شمارۀ ١٣): من یَهُوَه خدای شماهستم که شما را اززمینِ مصر، بیرون آوردم تا ایشان{مصریان}راغلام{وکنیز} نباشید وبندهایِ یوغِ شما را شکستم وشما را راست وروان ساختم.
درمواردِ دیگرهم تکرارشده است: ازجمله(سفرتثنیه بابِ پنجم شمارۀ: ٦).
البته ابراهیم و(خواهر وزنش سا- را) اولین مُجریِ ختنه به روایتِ تورات، خود ابراهیم، همانندِ پسرش اسحاق ونوه اش یعقوب به نوشتۀ تورات، ازپدر و مادرِآرامی هستند: (زیرنویسِ چهارم، ص:22) یعنی یهودی یا کنعانی نمی باشند (سِفرپیدایش، بابِ بیست وچهارم آیه های ٤ و ٥ و٣٧ تا ٤٠) و (سِفرِپیدایش، بابِ بیست وهشتم آیۀ: ١و٢). اما شاید بسببِ اسارتِ یهودیان دربابل، یهودیانِ اسیروجوان، ریشۀ مصری(زیرنویسِ چهارم22) خودرا بفراموشی سپرده بودند وتوجه نکردند که:
اول:موسائی که بنوشتۀ تورات ازپدرومادرِلاوی(زیرنویسِ پنجم، ص:17) تاسه ماهگی درپیش پدرومادرش بوده:(سِفرِخروج، بابِ دوم، آیۀ:٢) بنا بدستورِتورات(سِفرپیدایش، بابِ هفدهم، آیۀ ١٤): جهت منقطع نشدن ازقوم خود( یهودیان) آنهم دریک فامیلِ لاوی(مذهبی) حتماً روزهشتم ختنه اش میکردند.
دوم: موسی پس ازتمام کردنِ دورانِ شیرخوارگی به نوشتۀ تورات (سِفرِ خروج، بابِ دوم، آیۀ:١١) وچون طفل نموّ کرد، وی{موسی} را {مادرش} نزدِدخترِفرعون بُرد، واو{دخترفرعون}را{موسی}پسرشد، و وی را {دخترفرعون}، موسی نام نهاد زیرا گفت: او{موسی} را ازآب {بیرون} کشیدم. بنابراین، منطقاً، موسایِ (دینی وغیرتاریخی) به نوشتۀ تورات، در دربارِفرعون وبزبانِ مصری بارآمده وباخطِ هیروگلیفِ مصری تحصیل کرده است: خطِ الفبائیِ درفینقیه(لبنان کنونی) در(١١٠٠ق.م) کشف شدوخط عبری ازرویِ خطِ مربعِ آرامی درقرن هشتم قبل ازمیلادساخته شد،
درحالیکه موسی در(١٣٠٠ق.م) وجود داشت. یعنی خط عبری پانصدسال بعدازموسی ابداع شده است. بقولِ درستِ زیگموندِ فروید، موسی نام مصری (ونه عبری) است(مقالۀ:موسی یک فردِمصری بود:روزگارنو-پاریس).
چنانکه اشاره شد: موسی درزبانِ مصری (مو- ایزِس) بمعنیِ(عطا کرده و داده شده) است البته (ازطرف خدا). همچنانکه (سا- را) بمعنی فرزند و پسر (را) یعنی خدایِ خورشید است که درنام فرعون هایِ مشهور(را- مسِس) هردو را می یابیم: (رامسس) درواقع (را- موایزِس): بمعنی (را- داده) یا (مهرداد) است، (به تعبیرتورات هم، چنانکه اشاره شد: ازآب یافته وبیرون کشیده شده ازآب است). درضمن موسی راهمچون عضوی ازدربارِفرعون (پسر خواندۀ دخترش) حتماً بنا به سَنّتِ اَشرافِ مصری، در سیزده سالگی، ختنه می کردند.( درجامعۀ مردسالار، تغییر(سا-را: بمعنی مهرداد) ازنام پسر درمصربه نام دختردریهود، همانندِ میترا درایران، یک اهانت دینی ویک عقده گشائی درعصرِسنت است).
پیروانِ موسی، بنا به سُنت ابراهیم، درهشتمین روزتولد می بایستی ختنه می شدند. لذا آنچه درسِفرخروج، آمده است ضمن باقی ماندن سُنتِ مصریِ ختنه، آنهم نه درسیزده سالگی،باسنگ تیز(چخماق) بیانگراین عدم توجهِ نویسندگانِ تورات، به این تناقض هایِ آشکارومنطقی درنوشته هایشان می باشد.
درسِفرِخروج( باب چهارم آیۀ: ٢٥ تا ٢٧ ) چنین نوشته اند: واقع شد دربینِ راه، که خداوند درمنزل، بد{موسی}برخورده، قصدِ قتل وی نمود. آنگاه صِفّورَه{زن موسی}سنگی تیزگرفته، غفلۀ پسرخود را ختنه کرد ونزدِپای وی{یهوه خدایِ یهود}انداخته،{به موسی} گفت: تو مرا شوهرِ خون هستی. پس او{یهوه خدا}، وی{موسی} را رها کرد، آنگاه (صِفّورَه) گفت: شوهرِخون هستی، بسببِ ختنه.
اما نویسندگان تورات(ومؤمنان یهودی ومسیحی) توجه ندارند که:
اول: موسی ختنه نشده باقی ماند وچرا خدا با ختنۀ پسرموسی (که میبایستی اوهم روزهشتم ختنه شود نه قبل وبعدازآن) پدرش موسی را رها کرد، بعلاوه دوم: موسی تا سه ماهگی پیش پدرومادرش بود باید روزهشتم همچون فرزند یک لاوی ختنه می شد.
سوم: دردربارفرعون هم، چنانکه اشاره شد درسیزده سالگی ختنه میکردند حال چراموسی ختنه نشده،تاصاحب فرزندشدن باقی مانده بود، حاخام ها و مومنین شان میدانند که همانندِ مؤمنانِ تمام ادیان،بهنرفکرنکردن آراسته اند.
دراستناد به تورات بنظرمیرسد درزمان اردشیراول هخامنشی (٤٢٤ تا ٤٦٥ ق.م.) بوسیلۀ عزرایِ کاهن تنظیم نهائی شده است: کتابِ عزرا، بابِ هفتم ( آیه های: ٦ و١٢ و٢٢): عزرا، کاهن وکاتبِ ماهرِشریعتِ خدایِ آسمان، وکلماتِ وصایایِ خداوند و فرایض او بر{بنی} اسرائیل بود.
البته منطقِ نویسندگان، مبهم واستدلالشان مخدوش است، تقصیری هم نداشتند چون تألیفِ تورات، پیش ازارسطو( ٣٨٤ تا ٣٢٢ ق.م. ) وتدوین استدلالِ منطقی است. پیامبران بعدی هم (عیسی، مانی ومحمد و…) ازفهم منطق (قیاس، استقراء) بی بهره بودند. آنها به بیان تمثیلات پرداخته ودراشاره به نشانه های (آیات) خدای شان به معجزه اعتقاد داشتند.
سئوالاتِ فراوانی علاوه براشتباهاتِ معرفتشناسیِ فوق، مطرح است، از جمله:
أول: چرا وچگونه خدا تا آنزمان، متوجه ختنه نشدنِ پیغمبرِبرگزیده اش موسی، که با اومستقیماً سخن می گفت نشده بود(که دربین مسلمین مُلقب به کلیم الله است یعنی کسی که الله با او بی واسطه سخن میگفت).
دوم: چگونه وبه چه دلیل، ختنۀ فرزندِ موسی و نه خود او، بوسیلۀ زنش (صِفّورَه)، باعثِ بخشیدن ودرگذشتن خدا ازکُشتنِ موسی میشود ولی موسی همچنان ختنه نشده باقی میماند، وغیره.
دکان داران همۀادیان(حاخامها، کشیشان، آخوندها، برهمنان، لاماها، مؤبدان ، شَمَن ها وسایرِکاهنانِ ادیانِ زنده ومرده)، بررویِ عدم تعقل وتفکرِمؤمنان -شان، بدرستی، حساب مادام العمربازکرده ومی کنند.
سی ویکم دسامبر ٢٠١٠
بازبینی: سی ویکم دسامبر ٢٠٢٠
============================
زیرنویسِ ها:
زیرنویسِ یک،(ص: 8) – در این مورد نگاه کنید به پاسکال پیک، کتاب (لوسی و تاریک اندیشی بفرانسه) صفحه 143
PASCAL PICQ, « LUCY ET L’OBSCURANTISME » 2008,
EDITIONS : ODILE JACOB , PARIS, PAGE : 143(USHER)
کتاب آرشوک اوشر: تاریخ عمومی، از آغازعالم تا حال حاضر، چاپ آخرین جلدش:١٧٨٤ ، پاریس بوده است.
—————–
(ص 9) زیرنویس دوم
Sanhédrin http://www.iranjewish.com/binesh/Binesh3-4.htm
انجمن کلیمیان تهران
———————————————-
زیرنویسِ سوم(ص:71) – دراین مورد نگاه کنید به کتاب جرج سارتُن-، تاریخ علم ترجمۀ احمد آرام، صفحات ٢٥٩ و٢٦٠: عکس مقبرۀ ( ساقّا- را ) ختنۀ پسرانِ سیزده سالۀ مصری.
———————————————-
– زیرنویسِ چهارم (81)- دراین موردنگاه کنید به کتاب تحقیقی وعلمی
MESSOD ET ROGER SABBAH مسعود و رُژِه صبّاح
« LES SECRETS DE L’EXODE » سِرِّ خروج
یا
« L’ORIGINE EGYPTIENNE DES HEBREUX »,
ریشۀ مصری یهودیان
2000
EDITIONS : JEAN – CYRILLE GODEFROY, PARIS
مولف دانشمند(رُژه صَبّاح) که نوۀ یک حاخام بزرگ است دوکتاب دیگربه نام:( سِرِّبیبل:درمعنایِ فقط تورات) و(سِرّیهود) هم، بفرانسه دارد.
———————————————-
زیرنویسِ پنجم(ص:81):(لاوی): نام سومین فرزندِ یعقوب از(لِیَه) اولین دخترِ(لابانِ) آرامی است:(سِفرِپیدایش، بابِ بیست ونهم، آیۀ ٣٤).
نامِ سومین سِفرِ(کتابِ) توراتِ، ازسفرهایِ پنجگانۀ آن، (سِفرِلاویان) است درآن، موسی به امرخدایِ تورات(یهوه)، شغلِ کاهنی رابه برادرش هارون و پسران اومنحصرمیسازد، بخصوص در(سِفرلاویان، باب هشتم، آیۀ ١٢
تا٣٦). درضمن شغل سلاخی (ذبحِ شرعی) ازجمله قربانی کردن، وشغل قصابی (فروشِ گوشت) نیزبه عهدۀ پسرانِ هارون است. اما ذبح کننده (سلاخ) حق فروش یعنی (قصابی) را ندارد. بسبب این سُنتِ درست(که گوشت حیوان بیماررا به مردم نفروشند)، حادثۀ مُلامَردخایِ لاری درعهدِ شاه عباسِ اول اتفاق افتاد وباعثِ مسلمان شدنِ اجباریِ بخشی ازیهودیان، بوسیلۀ همان (ملامردخای):(ملاابوالحسن) جَدیدُ اِلاسلام لاری شد که شرح آن درکتاب(تاریخ یهوددرایران)، جلد سوم، تألیفِ دکترحبیبِ لِوی آمده است.
====================================
MihanTV کُپی وتکمیل ازسایتِ میهن تی.وی.
Address: P.O.Box 2822, Mission Viejo, CA 92690 USA (Saeed Behbahani)
Tel: 001 (310) 929-5929 Cell Phone (Mobile): 001 (949) 774-9944
E-Mail: mihan@mihantv.com