یونس شاملی : در نقد نوشته ای تحت عنوان” کلاهی که غرب بر سر اپوزیسیون گذشت !”
چندی پیش در در مجله “ژورنال هفته ” که ظاهر در کانادا چاپ میشود , (ارسال در 2023/05/10 – 10:38,(تحلیلی از آقای محسن خیمه دوز به چاپ رسید تته عنوانه ” کلاهی که غرب بر سراپوزیسیون ایران گذشت” . ( لینک در زیرنویس)
از آنجا که هر از چند گاهی چنین نظرهایی که بدون تردید خود ” قدرتهای خارجی بزرگ” از نظریه پردازان و اشاعه دهندگان ان هستند منتشر میشود , جای لازم را دیدم که نه نقدی هر چند کوتاه به این نوشته داشته باشم.
تئوری مستتر در این نوشته بر بنیاد ملغمههایی از بی دانشی سیاسی و تئوری توطئه است. این یک تئوری پوپولیستی برای توجیه شکست سیاسی در اذهان عمومی است. این تئوری همچنین همواره مورد استفاده نظامهای دیکتاتوری برای توجیه ناکارآمدی آنهاست. جمهوری اسلامی تمام مشکلات کشور را در حیات آمریکا و اسرائیل میداند. گویا اگر آمریکا و اسرائیل از کره زمین محو شوند همه دنیا و بویژه ایران بهشت خواهد شد. یعنی علت ناهنجاری را در خارج از خود جستجو کردن. بنیاد تماما خطای این تئوری در آنست که گویا خارجی ها و در اینجا غرب مسئول ایجاد تغییر در ایران است.
این اصل را تنها عمه کلثوم شاید نمیداند که دولتها بر بنیاد منافع ملی عمل میکنند. لذا همراهی یا عدم همراهی و یا همراهی تا نیمه راه این دولتها را منافع ملی آنها تعیین میکند. نکته و تمام. این را باید هر عنصر سیاسی بداند… اگر نمیداند این مشکل دولتهای خارجی نیست.
مفاهیم موجود دراین نوشته تنها میتواند از قلم یک جهان سومی تراوش کند که فکر میکند همهدان است حال اینکه هر چه میداند نیز کج و کوله و ناقص است… این یکی از علل عقب ماندگی یک جامعه درمانده است. به جای اینکه دردش را بیابد، دیگری را مسئول دردهای بی درمان خودش می انگارد و مینشیند و با قلم خودش به خود ارضایی مشغول میشود… نتیجه اش هم میشود بی عملی و نق زدن به دیگران … چاره کار مسلح شدن به فلسفه انتقادی است. انتقادی که نوک تیزش اول خود و درون را هدف میگیرد و دیگران را از آن زاویه مورد نقد قرار میدهد… در فرهنگ سیاسی ایران تفکر انتقادی هنوز جا نیافتاده و اغلب سرگردان یافتن مشکل نزد دیگری (بیرون) هستند تا در نزد خود (درون).
https://hafteh.ca/news/3072/کلاه-برداری-غرب-اپوزیسیون-