چه کسی از آموزش چندزبانه میهراسد؟ | امیر کلان | ترجمه هیوا ویسی
کتاب چه کسی از آموزش چندزبانه میهراسد؟ شامل چهار مصاحبۀ مفصل دربارۀ مسائل دوزبانگی و چندزبانگی است که امیر کلان از دانشگاه تورنتو آنها را تنظیم کرده است. مصاحبهشوندهها زبانشناسانی هستند که تمرکز پژوهشی آنها مسائل اجتماعی و آموزشی دوزبانگی است.
جاذبۀ این کتاب در این است که تقریباً همۀ استدلالهای مخالفت با آموزش چندزبانه یا مخالفت با حقوق زبانی اقلیتهای ایران در آن به بحث گذاشته شده است و رد یا قبول این استدلالها از زبان پژوهشگران بیان شده است. در این مسیر به اشتباهات یا مدلهای غیرکارآمد در کشورهای مختلف، اشاره شده است تا مشخص شود کدام نگرانیها بهجا و قابل درک است و کدام نگرانیها درواقع از ذهنیتی حاصل میشود که دوزبانگی را وضعیتی خاص و بحرانی میبیند. پژوهشگران در این کتاب استدلال میکنند که دوزبانگی و چند زبانگی وضعیت غالب افراد در همۀ دنیاست و درواقع تکزبانه بودن وضعیتی استثنایی محسوب میشود.
افراد و گروههایی که در ایران طرفدار نظام «یکزبان ـ یکملت» هستند و تنها زبان فارسی را شایستۀ نظام آموزشی میدانند استدلالهای گوناگونی برای این عقیدۀ خود دارند. بعضی استدلالها به مسائل حساس سیاسی و مقابله با تجزیهطلبان مربوط میشود و بعضی استدلالهای دیگر به مشکلات مربوط به امکانات آموزشی کشور و یا نگرانی از افت تحصیلی دانشآموزان.
پاسخدهندگان به این استدلالها با مثالهای متنوعی از کشورهای مختلف جهان ـ بعضی شبیه به ایران و بعضی بیشباهت به ایران ـ تلاش میکنند بهانههای واهی را از نگرانیهای واقعی و بهحق متمایز کنند.
یکی از مقایسهها، مقایسۀ وضعیت اقوام و زبانهای گوناگون در ایران با آمریکا و کانادا است. وضعیت سرکوب زبانهای اقلیت در ایران شبیه آنچه در تاریخ امریکا و کانادا رخ داد، نیست. در آمریکا و کانادا کودکانِ بومیان مناطق مختلف به اجبار از خانواده و محیط اجتماعی خود به مناطق انگلیسینشین کوچانده و در مدارس شبانهروزی که بیشتر به پادگان و زندان شباهت داشت، اسکان داده شدند. این روند به از دست رفتن بسیاری از زبانها و فرهنگها در قرن گذشته منجر شد. اما چنین سابقۀ سرکوبی در ایران وجود ندارد. با این حال نباید گمان کرد که وضعیت زبانی-آموزشی کودکان در مناطق غیر فارسی زبان ایران وضعیت مطلوبی است.
یکی دیگر از مقایسههای کتاب مقایسۀ وضعیت زبانی ایران و هندوستان است. ایران و هند، شباهتهای فرهنگی بسیاری با هم دارند. این تمدنها همواره جوامعی چندزبانه، چندقومیتی و چندفرهنگی بودهاند. همچنین هر دوی این کشورها، باید با میراث مدلهای آموزشی وارد شده از غرب دست و پنجه نرم میکردند. در گفتگو با «آجیت موهانتی»، محقق هندی سیاستهای آموزشی چندزبانه در هند بررسی شده است.
کتاب برای کسانی که علاقمندند موضوع آموزش چندزبانه را در افق بینالمللی آن بررسی کنند و از تجربههای مثبت و منفی کشورهای مختلف آگاه شوند، کتابی بسیار خواندنی است. حفظ تنوع زبانی از وظایف عمومی سیاستگذاران است و ممنوعیتها یا محرومیتها علاوه بر آنکه باعث از دست رفتن این تنوع میشود، نوعی سلب مالکیت سرمایۀ فرهنگی از انسانهاست.
یکی از استدلالهای جالب توجه در این کتاب از زبان «تووه اسکوتناب کانگاس» بیان شده است. او معتقد است کاهش تنش و دشمنی میان افراد زبانهای اقلیت با جامعۀ زبانیِ زبان غالب (فارسی) به استحکام بیشتر کشور در مقابل نیروهای خارجی و استعماری کمک میکند. آموزش به زبان اقلیتها و احترام به چنین حقی باعث اتحاد اقوام علیه زبانهای استعماری و قدرتمند چون انگلیسی میشود. زیرا که اقوام غیرفارسیزبان زبان فارسی را تهدیدی برای زبان و فرهنگ خود نمیدانند. به این ترتیب با ایجاد برابری بیشتر، دشمنیهای درونی فروکش میکند و اتحاد علیه تهدید خارجی پررنگتر میشود.
یکی دیگر از استدلالهای مخالف همواره این بوده است که به فرض موافقت به استفاده از زبان مادری، اجرای یک برنامۀ آموزشی دوزبانه کاری بسیار سخت و ناممکن است. چه برنامۀ آموزشی مدونی میتوان طراحی کرد که در طی آن برنامه، از زبان اول کودکان برای رشد ذهنی و شناختی استفاده شده و از سویی زبان ملی یعنی فارسی هم در آن به خوبی تقویت شود؟ یکی از بخشهای جالب کتاب صفحات ۸۵ تا ۸۸ است. در این قسمت دربارۀ ارائۀ برنامۀ عملی برای مدارس چندزبانه بحث شده است که در آن از زبان مادری به خصوص در سنین پایینتر برای آموزش دروس مختلف استفاده شود؛ و زبان دوم – یا زبان ملی- هم به موازات آن پیش برود.
ترجمۀ کتاب به فارسی، در بعضی قسمتها روان و دقیق و مشخص است ولی متأسفانه در بعضی قسمتها بیان مفهوم به فارسی نیاز به ویرایش دارد. با این حال در درک کلی مطالب – به خصوص برای کسانی که به حوزۀ زبان و جامعه آشنا هستند- اختلال قابل توجهی ایجاد نمیکند.
این معرفی را با دو نقل قول از کتاب به پایان میبریم:
«اگر کودکان سواد خواندن و نوشتن در زبان خانگی خود را گسترش دهند، قطعاً هیچ تأثیر منفی بر دانش آنها در زبان غالب ندارد و در حقیقت تأثیری مثبت بر آن دارد، چرا که نتایج تحقیقات بسیاری حاکی از آن است که دوزبانه بودن نیروی مثبت در جهت رشد فکری کودکان است. بنابراین زبان مادری تنها در صورتی تبدیل به مشکل میشود که سعی کنید آن را سرکوب کنید.» (ص ۱۴۸)
«شواهدی مبنی بر اینکه کمک به دانشآموزان برای پیشرفت سواد خواندن و نوشتن در زبان اولشان، توانایی زبان غالب را کم کند، وجود ندارد. این یک وضعیت «یا این یا آن» نیست. بنابراین از نقطه نظر عدالت اجتماعی، و از نقطه نظر به حداکثر رساندن منابع زبانی و فکری یک جامعه، هر پژوهشگری که اثر بخشی اجتماعی و آکادمیک دوزبانگی و تحصیل دو زبانه را مورد بررسی قرار داده باشد، از رویکرد فعالانه در ترغیب چندزبانگی و سواد خواندن و نوشتن به چند زبان به عنوان اهداف واضح تحصیلی، حمایت میکند» (ص ۱۵۱).
این کتاب به صورت آزاد بر روی اینترنت منتشر شده است و آن را میتوانید از این آدرس دانلود کنید.
https://ecommons.udayton.edu/cgi/viewcontent.cgi?article=1000&context=books