پشتيبانی جمعی از فعالين سياسی کورد از ‘انتقاد دموکراسیخواهان آذربايجان از بيانيه “برای ايران”‘
دوستان گرامي
ما جمعي از کردهاي فعال در جنبش آزاديخواهانه و پيشرو مردم کوردستان ايران، پشتيباني خود را از کليت نقد تحليلي و مستدل بيانيه “براي ايران” اعلام ميداريم.
از جمله دستاوردهاي خيزش ژينا، افشاي کوهي از رسوبات عقبماندگي فکري و بدانديشانه لانه کردە در ميان بخشهايي از باصطلاح اپوزيسيون جمهوري اسلامي است کە عميقا آلودە به جمود فکري و تفرقهافکني، و نماد کامل شوينيسم در همه ابعاد و اشکال شناخته شدە آن ميباشد.
با توجه به اين واقعيت تلخ، کار بزرگ ما هم اکنون و پس از پايان محتوم جمهوري اسلامي، همفکري و همگامي در راستاي دست يافتن به اهداف مشترکمان است. در تاريخ معاصر ايران ما شاهد نمونههاي موفق تبادل نظر، همکاري و مبارزات مشترک ملل آن، از جمله کردها و آذربايجانيها بودە، تداوم اين همگاميها نويدبخش آيندەاي اميدوارکنندەتر براي همگان است.
جا دارد ساير مليتهاي ايران، عرب، بلوچ، لر، ترکمن و…، به علاوە همه آزاديخواهان و آزادانديشان ايراني، با حمايت از بيانيه تحليلي و انتقادات شما جوابي شايسته به اين مدعيان ايراندوستي بدهند.
پويا و پايندە باد همبستگي و همدلي مشترک مليتهاي ايران!
امضاء:
١. طاهر برهون ٢- جميله رحيمي ٣- دکتر کامران امين آوە ٤- طاهر علييار ٥- کريم ايلخانيزادە ٦- سالار حيدري ٧- يحيي دونداري ٨- رحيم اميني ٩- محمد علييار ١٠- شورش بهروز ١١- رحمان خوش ابرو ١٢- طوبي مرادبيگي ١٣- پرشنگ فتحي ١٤- گوران لهوني ١٥- حسين کرمانج ١٦- رشيد احمدي ١٧- سعيد آقايي ١٨- گلاويژ عبدالله زادە ١٩- جميل ميرکاني ٢٠- يوسف پري ٢١- صلاح قاضي ٢٢- حمزه احمدي ٢٣- رسول مينايي ٢٤- رشيد قاضي ٢٥- گلي خرمي ٢٦- ابراهيم حسيني ٢٧- خوشناو قاضي ٢٨- رسول عزيزان ٢٩- علي پيام ٣٠- آکو الياسي ٣١- کژوان نصيري ٣٢- خليل بهرامي ٣٣- ژيوار قاضي ٣٤- کريم بابکري ٣٥- بيان نوري ٣٦- جمشيد گرجي ٣٧- زيور تابناک ٣٨- بهمن علييار ٣٩- پروانه پايان ٤٠- رضا رسولپور ٤١- افشين طاهري ٤٢-دکتر همايون شعباني ٤٣-صديق بابايي ٤٤- خليل حواري نسب ٤٥- اسعد اعظمي ٤٦- جمال زارع ٤٧-يدالله بلدي ٤٨ – دکتر عبدالله ابراهيم زادە ٤٩ – امير لطف الله نژاديان ٥٠ – آريز داراب پور ٥١- زيبا طوفانی ٥٢ – فرهاد سارائی ٥٣ -احمد حسينی ٥٤ – نجم الدين يخچالی ٥٥-علی عثمانی
ضميمه:
انتقاد دموکراسيخواهان آذربايجان از بيانيه «براي ايران»
بيانيه تحليلي جمعي از دموکراسيخواهان آذربايجان پيرامون «بيانيه براي ايران»
۳۱/۰۱/۱۴۰۲
– زن، زندگي، آزادي؛ عامليت ملّي مليتهاي ايران
از زمان آغاز خيزش «زن، زندگي، آزادي» تغيير و تحولاتي بيسابقه در سپهر سياسي و اجتماعي ايران رخ داده است. اين تغيير و تحولات که با نقشآفريني بيواسطه مردم و در رأس آن زنان، نسل جوان و مليتهاي ايران رقم خورده، موجب شده تا بسياري از جريانهاي سياسي براي همراهي با اين موج مشروع از مطالبات فراگيرِ مردمي، در پارهاي از مواضع و مباني سياسيشان تجديدنظر کنند؛ که بيانيه اخير ميرحسين موسوي از آن جمله است.
يکي از مهّمترين اين تحولات، همگرايي خودآگاهِ مليتهاي مختلف ايران با يکديگر است که در عين تکثر، تنوع و تفاوتهاي فراوان با غلبه بر موانع تفرقهافکنانه توانسته تا بهشکلي فراگير، ملّي و حتّي بينالمللي متجلي شود. تحولي تاريخي که نشان از تحقق امر ملّي با عامليت مليتهاي ايران و بيميانجي مرکز دارد. حال روزي کردستان، روزي آذربايجان، روزي بلوچستان، روزي خوزستان و… زبان گوياي ايران است و کرد، ترک، بلوچ، عرب، گيلک، فارس، تورکمن، لر، قشقايي، بختياري و… هرکدام سهمي از پيکر زخمخورده وطن را بر دوش ميکشند.
با اينحال جريانهاي مرکزگرا و مليگراي افراطي از اين تجربه تاريخي جديد براي ايران و آينده آن برآشفتهاند؛ چرا که ملّيتهاي ايران در طي خيزش اخير عملاً نشان دادند که انحصار امر ملّي صرفاً در چنبرهي مرکز نيست؛ واقعيتي که بيش از هرچيز، مرجعيت و مشروعيت اين جريانهاي سياسي تماميتخواه را بهچالش جدي کشيده است.
– بيانيه «براي ايران» انحصارطلبي مرکز بر امر ملّي
حال در اين اثنا بيانيهاي با عنوان «بيانيه جمعي از فعالان سياسي و مدني ميهندوست و آزاديخواه ايران» منتشر شده که نهتنها در آن نشانهاي از همراهي با همخواني زيباي ابناي وطن در «از زاهدان تا تبريز/ فقر، فساد و تبعيض» به گوش نميخورد، بلکه با ادبياتي غيردموکراتيک، تبعيض و نابرابري عليه مليتهاي ايران انکار شده است و کسانيکه از اين واقعيت آشکار سخن گفتهاند، از طرف فعالان سياسي مرکز «مخالفان ضد ملّي» خوانده شدهاند!
اين بيانيه با رويکردي باستانگرايانه و ذاتانگارانه ريشههاي تاريخي دولت – ملّت نوين ايراني را به ۵۰۰ سال قبل و صفويه ارجاع ميدهد تا نشان دهد حاکميت در ايران هيچگاه بر عنصر «قوميت» متکي نبوده و ما در ايران مسئله قومي نداشتهايم؛ و در پشتِ کليگوييهايي نظير شعار «ايران براي همه ايرانيان» پنهان ميشود تا واقعيت تبعيض اتنيکي را انکار کند؛ و در نهايت طبق سناريويي آشنا ريشههاي اين مسئله را به بيگانگان ارتباط دهد.
متنِ بيانيه تقريري ناشيانه از نظريهي منسوخ يک دولت، يک ملّت، يک زبان است و از همينرو در آن، پايههاي يکپارچگي ملّي و تماميت ارضي بر دو اصل تکزباني و تمرکزگرايي استوار است. اگرچه در بيانيه از «حق آموزش زبان مادري» و احترام به زبان و فرهنگهاي بومي سخن رفته، امّا در کنار آن، موقعيت برتر و انحصاري فارسي بهعنوان زباني فراقومي و ضامن وحدت ملي تثبيت شده است. فارسي، زبان رسمي، ملّي، تاريخي و ميانجي ايرانيان نام گرفته که حذف آن نه شدني است و نه قابل قبول! «حق آموزش به زبان مادري» هم با اين استدلال که به حذف زبان فارسي و تهديد عليه يکپارچگي ملّي ميانجامد، مورد مخالفت نويسندگان بيانيه قرار گرفته است.
بيانيه، ملّت ايران را واحد و يکپارچه ميخواند و از اين يکپارچگي، نفي کثيرالملّه بودن ايران را نتيجه ميگيرد! در اين متن، اگرچه واقعيتِ توسعه نامتوازن را در ايران پذيرفتهاند امّا بلافاصله اين معضل به ضرورتهاي حکمراني، سوءمديريت حکومتهاي اخير و تبعيض مذهبي، بهخصوص در حقِّ اهل سنت، ارتباط يافته، تا تبعيض اتنيکي بهکلّي حذف شود. با اين اوصاف، تمرکزگرايي بهجاي آنکه بهعنوان يکي از عوامل اصلي اين تبعيض ردّ شود، بهعنوان مدل مطلوب حکمراني آينده ايران مطرح شده؛ جايي که در آن «دولت مرکزي» و «حکومت مرکزي يکپارچه» با رعايت حقوق شهروندي، بهزعم آنها، خواهد توانست تا بر توسعه نامتوازن فائق بيايد.
– آذربايجان و ملّيتهاي ايران؛ پرچمدار ايران متکثر و غيرمتمرکز
ما بهعنوان جمعي از دموکراسيخواهان آذربايجان مخالفت صريح خود را با مواضع بيانيهي «براي ايران» اعلام ميکنيم. اگرچه براي ما مشخص نيست که اين بيانيه براساس چه ضرورتي و چه احساسِ تهديدي براي تماميت ارضي صادر شده، با اينحال مفادِ آن را برخلاف اصول دموکراتيک و تبلور روحِ تماميتخواهي مرکزگرايان ميدانيم.
در اين بيانيه، مسئله تبعيض و نابرابري اتنيکي انکار شده و پارهاي از مهّمترين مطالبات آنها در زمرهي اصول و خطوط قرمز لايتغير و غيرقابلبحث قرار گرفتهاند. واقعيت اين است که ايران کشوري کثيرالملّه و متشکل از زبان، فرهنگ و مليتهاي مختلف فارس، ترک، کرد، عرب، بلوچ، ترکمن و… است. با توجه به اين واقعيت، ما ضمن ردِ خطوط قرمز بيانيه، راهکارهاي آن را هم فاقد ارزشي راهبردي براي ايران ميدانيم. از نظر ما، محوريت تکزبانگي و تمرکزگرايي در بيانيه، بهمعناي مهر تاييد بر سياستهاي کلان حکومتهاي يکصد سال اخير در ايران است؛ و در تاکيد بر روي استمرار آنها براي آينده ايران، سايهروشنهاي ظهور يک اقتدارگرايي جديد ميبينيم.
از نگاه ما، زن در شعار «زن، زندگي، آزادي» نماد تمام اقليتهاي سرکوبشده است. چه اقليت جنسي/جنسيتي و اقليتهاي ملّي، چه اقليت مذهبي و… بنابراين اين شعار مطالباتي فراتر از تبعيض مذهبي و جنسي را نمايندگي ميکند و محافظهکارانه، همچون قرائت اين ميهندوستان تماميتخواه، در سطحِ سرکوب جنسي و مذهبي پايان نمييابد. از همينرو، مطالبات مليتهاي ايران در خلالِ خيزش اخير بهشکل ملّي، دموکراتيک و متجلّي شده؛ تا جاييکه حتّي مسيرِ بيان مطالبات زنان، جوانان، اصناف و طبقات و فرودستان را هم گشوده است.
تحتتاثير اين تحول، بخش عمدهاي از جامعه ايران، حتي در مرکز هم، همدلانه با مطالبات مليتهاي ايران برخورد کردهاند تا فرصتي تاريخي براي ايجاد همگرايي ملي فراهم شود. امّا فعالان سياسي مرکز نهتنها اين فرصت را قدر ندانستهاند، بلکه آن را تهديد خواندهاند! در حاليکه همهي ما ميدانيم آنچه در طي چندماه اخير، در معرضِ تهديد جدي قرار گرفته خودکامکي در اشکال مختلف آن بوده، نه تماميت ارضي و يکپارچگي اين سرزمين!
حال که امر ملّي اينگونه فراگير شده و از انحصار مرکز و مرکزگرايان درآمده، ما از نخبگان سياسي و روشنفکران مرکز دعوت ميکنيم تا با اين واقعيت کنار بيايند و فضا را براي گفتوگو و مفاهمه در اينباره بگشايند. معتقديم که ديگر نميتوان با منطق انکار و سرکوب بر واقعيت نابرابري و تبعيض عليه مليتهاي ايران سرپوش گذاشت، چراکه مليتهاي ايران، انکارِ مرکز را پشتِ سر گذاشتهاند. اکنون نوبت مرکز است که گامي بهجلو بردارد و به اين ائتلاف فراگير از مليتهاي ايراني بپيوندد؛ نه از جايگاهي برتر و بالا، بلکه از موضع برابر، دوشادوش و کنار آنها.
ما دموکراسيخواهان آذربايجان با ارجاع به بيانيه نه مادهايمان با عنوان «پيرامون معضلات جامعه ايران و مباني گذار از آن»، پايان تکزبانگي و تمرکززدايي بهشکل فدراليسم را بخشي از ملزومات اصلي برقراري يک حاکميت دموکراتيک و عاري از تبعيض و نابرابري در ايران ميدانيم و هيچ عذر و بهانهاي، در جهت عدم اجراي اين اصول را نميپذيريم. از نگاه ما، اين دو اصل، نهتنها با تماميت ارضي ايران تنافر ندارد، بلکه اجراييسازي آنها را عاملي در جهت تقويت همگرايي ملّي و يکپارچگي سرزميني ايران ميدانيم. چنانچه حق آموزش به زبان مادري گامي مهّم است براي لغو امتيازاتي که يک مليت و فرهنگ از آن برخوردارند و مليتهاي ديگر ايران به ناحق از آن محروماند، و تا وقتيکه اين حق اساسي محقق نشود، نميتوانيم به برقراري عدالت و آزادي در ايران اميدوار باشيم.
آذربايجان در تاريخ معاصر ايران، پيشرو تمرکززدايي از ساختار حکومتي است که اولين بار در دوران مشروطه، در قالب طرح انجمنهاي ايالتي و ولايتي در متمم قانون اساسي مشروطه جا گرفت. شکست مشروطه بهيک معنا شکست ايده و ايدهآل ايران متکثر و غيرمتمرکزي بود که آذربايجان سردمدار آن بود. پس از آن، الگوي ايرانِ غيرمتکثر و متمرکز در استبداد رضاخاني متبلور شد که يکي از ميراثهاي شوم آن براي ايران، دولت يکپارچه و اقتدارگراي مرکزي است. با اين حال، آذربايجان کماکان بر سرِ آرمانِ حاکميت ملّي دموکراتيک پابرجا ايستاده و با توجه به ظرفيتهاي سياسياش هنوز هم ميتواند در تبلور ايران متکثر و غيرمتمرکز نقش بسزايي داشته باشد.
دموکراسي تلاش براي تغيير مناسبات جهت رفع هرگونه نابرابري و تبعيض جنسيتي، ديني، مذهبي، طبقاتي، قومي – اتنيکي و… و برقراري حقوق برابر انساني براي افراد جامعه فارغ از دين، مذهب، مليت، جنسيت و طبقات و… است.
در پايان يادآور ميشويم انديشه دموکراسيخواهي آذربايجان خود را منفک از دموکراسيخواهي ديگر مليتهاي ايران نميداند و ازينرو همهي دموکراسيخواهان ايران را براي تحقق آيندهاي بهتر به همگرايي بيشتر دعوت ميکند.
امضاءکنندگان:
اکبر آزاد – عباسعلي آزادي – مهدي آقازاده – صمد آواي خوش قشقايي – مهديه آهني – حسين احمدزاده هرگلي – عليرضا ارشاديفرد – حسن ارک – چنگيز اروجزاده – اصغر اسدي – محمد الفت – پوريا امجدي – نويد امنزاده قپچاق – مسعود اورنگ – يوسف ايمانپور – ميراحمد براري – رضا بشارتي – دلدار بناب – صفيه بهاري – عباس پوراظهري – محمد پورحسن – اسفنديار پيفون – ناصر تيموري – حسن ثمودي – الياس جبرائيلزاده – بهرام جوادي – سيدجلال چاوشي – محمد چاوشيان – سعيد چلبياني – رضوان حاجيقاسملو (جاناي) – فواد حسن حسين – عظيم حسنزاده – شاهين حسني – سيدمرتضي حسيني – مهدي حميدي شفيق – حجت حيدري (ائليار پولاد) – رضا داديزاد – محمد داورنيا – تقي داوري – سعيد دژمپور – سعيد دلاکي (اودمان) – ذکيه ذوالفقاري – حسن راشدي – سکينه رستمپور (سحر خياوي) – حسين رسولي – جعفر رضواني مولان – محمد رمضاني – محمد زيدي – موسي ساکت – فرزاد سيفي – ناصر شاطري – جليل شربيانلو – محمد شريفپور – وحيد شيخبگلو – نسرين صارمي – مائده صالحينژاد (آينار تبريزلي) – صمد صباغ – عليرضا صرافي – صحرا صفري – مژگان صيامي – محمد طهماسبپور – رضا عباسي – علي اصغر عزيزپور – اللهوردي عظيمي – توکل غني لو – جليل غنيلو – سعيد فراغنه – حسين فرخيفر – فرانک فريد – ياسين فريد – ناهيد قاسميپور – اسد قرباني – حميد قرهباغيزاده – شهزاد قريشي – امير قمي – بهنام کياني – جعفر کيوانچهر – صالح گراميفر – توحيد لطفيپور – روزبه محمدخاني – امير مختارزاده ماکويي – کمال مرادي – توفيق مرتضيپور – عسل ممدوح – وحيد منادي – مرجان منافزاده – سيد کاظم موسوي – هادي موسيزاده – امير نبيزاده – امين نجفيان – بختيار نظامي – عيسي نظري – سعيد نعيمي – طاهر نقوي – افراسياب نوراللهي – مرتضي نورمحمدي – قاسم نومي – امين وندنوروز – حبيب يزداني – مجيد يعقوبزاده – بهرام يعقوبي – ميرمحمود يکانلي.