پردههای چهارم و پنجم نمایش انتخاباتی؛ گفتن برای نگفتن و تشبث برای «موج آفرینی»! – بهزاد کریمی
این روزها، شاهد اجرای بخشهای دیگری از نمایشنامهی حکومتی «انتخابات» هستیم. از سه پردهی اول آن قبلاً گزارشگونههایی در آدرسهای زیر (*)، (**) و (***) آوردم و اکنون نوبت اشاره به دو قسمت دیگر از این مسخره است. دو پردهی اخیر، یکی به تعریف از خود کاندیداهای منصوب در مناظرات برمیگردد، و دیگری تشبث همدلانشان به انواع حیل برای «موج آفرینی» در سوق به سوی صندوق. گزارشگونهی حاضر به این دو پردهی همزمان میپردازد.
مناظره ها!
موضوع پردهی چهارم این نمایشنامه، مناظرات تلویزیونی ۶ کاندیدای گذشته از غربال شورای نگهبان است و خودنماییهای جنجالی آنان طی مراسمی که اینجا و آنجا برگزار میکنند. در این سناریوی حکومتی ۴+۱ نفر از منصوبان بر صفحهی تلویزیون، سخن در وصف «شهید رئیسی» گفتهاند و تفاوت خود با سلف خویش را در این دانستهاند که تحت عناوین «دولت خدمت» و دولت «خدمت و پیشرفت» و … میخواهند راه رفته را بهتر بروند و اعتقادات سلف کشته شده را بیشتر بجا آورند!
پزشکیان اما ضمن صلوات پشت مرده، خود را مجری «معتدلِ» «فرمایشات آقا» معرفی کرده و با گفتن اینکه مشکلات تاکنونی ناشی از اجرای بد منویات «مقام رهبری» بوده، آب پاکی روی دست «روزنهگشا»یان ریخته است! وی از همان دقایق نخست تایید صلاحیت، خود را مدیون خامنهای شناساند و با نهج البلاغه خوانی مکرر و ذکر وصایای امام علی به حکام برگمارده در شامات، رسالت خویش را پایبندی به سیاستهای کلان سید علی خامنهای اعلام داشت و خط قرمزش را هم همین دانست!
از دو مناظرۀ اول و دوم خلاصههایی را خواندهام، مناظرۀ سوم را ولی لازم دیدم ببینم چون آزمونگهی بی گریز برای متعلقین به جمهوری اسلامی در موضوع زنان بود! مناظرۀ چهارم گویا به سیاست خارجی مربوط بود که همگی اقرار دارند ملک طلق «آقا» و «میدان» است و رئیس جمهور فقط مجری آن، و مناظرۀ پنجم هم مانند دو مناظرهی اول و دوم مختص موضوع اقتصاد و نوع دولت داری، که جملگی نشان دادند جز تداوم وضعیت فلاکتبار کنونی چیزی در چنته برای عرضهکرد ندارند.
مناظرهی سوم اما در واقع مصاف جمعی هر ۶ کاندیدا بود به نمایندگی از «ارزشهای دینی» جمهوری اسلامی در برابر حقوق اولیهی زنان کشور در موضوع آزادی انتخاب پوشش و سبک زندگی. ۵ نفر معلوم الحال از ضرورت ایستادن حکومت در برابر حجاب اجباری به عنوان فتنه علیه نظام دفاع کردند و پزشکیان ظاهراً «مجهول الحال» ترجیح داد بگوید: حجاب اصل است و راه حل آن نیز، تربیت دختر از کودکی مانند دختران محجبهی خودش! حجاب باید رعایت شود منتهی چماق چندان جواب نمیدهد!
نمایش انتخاباتی نظام به ویژه در پردهی مناظراتی منصوبهایش از تندرو تا معتدل، سیمای نظام علیه جنبش «زن – زندگی – آزادی» را به تماشا گذاشت! جنبش چونان خیزش سترگ مدنی متداوم و یک انقلاب فرهنگی ماندگار، مناظرات اما نماد «از کوزه همان برون تراود که در اوست»! مهسا، نشانهی امروز جوشان ایران و دومی زوال نظامی که عمرش به سرکوب شهروندان بند است! مناظره، معرف تمام و کمال نظام در برابر «زن – زندگی – آزادی» بود و ۶ تن منصوب با صداهایی مختلف، پژواک آن!
«موج آفرینان»!
همانگونه که خود کاندیداها هم معترفند از چند مناظرهی منصوبین هیچ آبی برای ترغیب مشارکت در انتخابات گرم نشده است. وظیفۀ جبران این کسری را، «موج آفرینان»ی بر عهده گرفتهاند که باز بوی کباب «اصلاحات» شنیدهاند. راه افتادهاند تا مضحکهای را رونق دهند که خامنهای راه انداخته است. سراغ هرکسی میروند بلکه قانع به شرکت در انتخابات شود. از هیچ شگردی هم نمیگذرند: از پخش مصادرهجویانهی ترانه – سرود «برای…» شروین در ستادهای تبلیغاتی تا «همراه شو» اوان انقلاب!
به نام جامعه ولی به کام نظام عمل میکنند. در صدد پرکردن شکاف بین جمهوری اسلامی و جامعه هستند. شکافی که، از هر منفذ آن خون میچکد و فریاد رنج برمیآید و دل به درد میآورد. به گمان خود میخواهند روندی را که در اصل محصول هستیسوزیهای همین حکومت در هر عرصه و حاصل تجربهی تلخ و سنگین مردمان است، به سود نظام سمت دهند. بازیگر نمایشی هستند راه انداختهشده بمنظور پوشاندن تبهکاریهای نظام. عصای دست راس نظاماند در فروش این کالا به جامعه!
اینان دست و پا زدنهای خود را «سیاستورزی» مینامند و عدم شرکت در «انتخابات» را سوزاندن رای شهروندی در بزنگاه و فرصتی که «رهبر» اعطا فرموده است! حتی برخیشان مدعی شدهاند که شرکت در این «انتخابات» و رای به پزشکیان، ادامهی «زن – زندگی – آزادی» است! با خودفریبی و دگرفریبی عقربهی زمان را عقب میکشند تا جامعه را در دههی ۷۰ و ۸۸ و اوایل دههی ۹۰ قرار دهند. حال آنکه امروز امتناع از رای، ادامهی متعالی آن برآمدهاست! حرمت به رای شهروند هم همین.
اگر در دههی ۷۰ مردمان ناراضی از جمهوری اسلامی با مداخلهجویی هشیارانه خواستند این نظام را در ترازوی اصلاحطلبی بیازمایند و از آن سنگ محکی بسازند برای ادامهی راه و اگر بعدتر کوشیدند از شکاف در بالا برای نفس کشیدن پایین بهره برگیرند، اکنون آن را فقط از دریچهی «اصلاح طلب، اصولگرا/ دیگر تمامه ماجرا» مینگرند. این جامعه با برآمدهای اعتراضی، خیزشها و جنبشهایش به مصاف پر فراز و فرود با نظام برآمده و نه خلاف دلپروردههای «موج آفرین» به همدستی با شاطر.
اگر بر متن «نه!» نیرومند جامعه به این «انتخابات»، اینجا و آنجا هم بخشی از مردم ناراضی به هر دلیل پای صندوق بروند تا یا رای سفید و باطله در صندوق بریزند و یا حتی خوشخیالانه به کاندیدایی رای بدهند، جای شگفت نیست و نباید هم به مقابله با آنان برخاست. این بخش از مردم هنوز هم به تجربه نیازمندند و باید صبورانه به آنان وقت و فرصت داد تا بیشتر از خود بیگانگی بدرآیند. اما جریانات و افراد مدعی سیاست که بر طبل شرکت در این نمایش حکومتی میکوبند، شریک خامنهایاند.
اخیراً هم این بالماسکه راه افتاده که: اینجانب بعد تفکر بسیار و علیرغم ناراحتی از دست نظام و حتی نه امید چندان به نتیجهی کار، سرانجام به این رسیدم که رای دادن بهتر از قهر با صندوق است! شگردی که چنین فرموله شده است: در بین عقل و دلم، بالاخره به خرد گوش دادم که میگوید باید شرکت کرد! حال آنکه رهنمای رفتاری اینان نه عقل، بلکه و در اساس دارند درست ته دل خود را پاسخ میدهند. در عمق وجود اینان، بقایای عاطفه به نظام است که در سطوح متفاوت و به اشکال پیچیده عمل میکند.
این چرخشهای سیاسی از سوی پارهای از کسانی که هم ناراضی از وضع هستند و هم بی باور به افق، ویژگی معمول مقاطعی از زمان است که در آن تکلیف مصاف جامعه و حکومت در چشم انداز بلاواسطه قرار ندارد. جامعه دارد تجدید قوا برای ادامهی مبارزه میکند و حکومت اگرچه رسیده به افلاس اما هنوز قادر به فروش فریب به مرددهاست! در چنین مختصاتی گاه صدای انتقاد از سیاستها و رفتارهای نظام بالا میرود و گاه هم، همین سابقهی منتقد بودن، پشتوانهای میشود برای بزک کردن نظام!
در این چرخشها دو عنصر نقش محوری دارند. هراس از تحول اساسی در جامعه و ترساندن مردم از رفتن سوی تحول بنیادین. اولی آنان را وا میدارد تا مانوور حکومت برای خروج از انزوا را عقب نشینی معرفی کنند و پدیدایی فرصت برای مردم. مانند همین حالا که میدان دادن به پزشکیان را ظرفیت در حاکمیت برای پذیرش اصلاحات میپندارد و تبلیغ میکنند. دومی اما ترساندن مردم از «فرصت سوزی» که اگر نخواهند پشت کاندیدای «وفاق» را بگیرند، ترامپ که سرکار بیاید ایران برباد میرود!
جالب اینکه، برخیشان استدلال میآورند چون از مشی عبور از نظام خیری ندیدهاند، انتخاب اصلح را در برگشت به درون سیستم یافتهاند! بی آنکه البته توضیح دهند کی اصلاً در موضع عملی گذر از این نظام بودهاند؟! اما جالبتر اینکه از حالا هم خط و نشان میکشند که اگر ناکام شوند و یکی از دو نفر قالیباف یا جلیلی به ریاست برسد تقصیر بر گردن طیف ناهمساز با جمهوری اسلامی است که رای ندادند! این تیپ که به کنایه از عدم پاسخگویی خامنهای مینالند، خود همیشه طلبکاری بی توضیحاند!
تغییر و تعدیل موضع در سیاست مقتضی تغییر شرایط، هیچ چیز غیر طبیعی در ساحهی سیاسی به حساب نمیآید و صحبت هم ابداً از راهکاری ثابت برای همیشه نیست، اما فرار از پذیرش مسئولیت سیاسی در قبال رفتار و مواضع و تغییر رنگ دادنهای متوالی، بی اعتباری است و جای هیچ اعتمادی باقی نمیگذارد. حالا بفرمایند و پردهی پنجم از نمایش «انتخاباتی» را با «موج آفرینی» به اجرا بگذارند؛ اما از یاد مدارند که در آیندهی بسیار نزدیک و اندکی دورتر پاسخگوی انتخابشان هستند.
تشویق به مشارکت در این «انتخابات»، شراکت در برنامهی نقشهکش اصلی خامنهای است. سود «موج آفرینی» توهم پراکنهای «روزنهگشا» چه جواب بدهد و چه ندهد، به جیب ولایت فقیه میرود و بس. دعوت به شرکت در این «انتخابات» چون هیچگونه توجیه برنامهای ندارد، فاقد هرگونه منطق سیاسی به سود جنبش دمکراتیک مردم ایران است. سردی بیش از حد «انتخابات» اخیر نظام اگر دستاورد جنبش «زن – زندگی – آزادی» بود، دعوت به گرم کردن تنور این انتخابات، پشت کردن است به آن.
بهزاد کریمی ۵ تیرماه ۱۴۰۳ برابر با ۲۵ ژوئن ۲۰۲۴
(*)https://www.akhbar-rooz.com/242612/1403/03/12/