نقش و رویكرد احزاب، تشكل ھا و جریان ھای سیاسی ایران درتحقق دموکراسی پایدار تجربه تبریز در انقلاب مشروطه ; سخنرانی مهران براتی در کنفرانس هامبورگ
نقش و رویكرد احزاب، تشكل ھا و جریان ھای سیاسی ایران درتحقق دموکراسی پایدار
تجربه تبریز در انقلاب مشروطه
اینکه اجزای دموکراسی پایدار چیست را می توان به راحتی برشمرد:
حاكميت قانون،
تجزيه قوا،
تكثرگرايى،
خودگردان محلى،
انتخابات آزاد،
بودن احزاب سياسى،
بودن جامعه مدنى کنشگر،
عرصه باز عمومى،
فرهنگ بهینه سياسى،
حكومت خوب وباورمندی به حقوق بشر،صلح و آشتی،
فرادستی اقتصاد بازار محور و عدالت اجتماعی،
بودش سودمند در اقتصاد جهانی.
اما دشواری اساسی کار ابتدا در تحقق دموکراسی است، در پی آن میتوان درچند و چون و پایدار بودن آن گفتگو داشت. مشکل کشورما در تمای مراحل حضور فعال و پیاده کردن اراده مردم بوده است، اراده مردمی که مانند پاشنه دری برای چرخش لولای قانون عمل می کند. در ایران ما از زمان انقلاب مشروطه تا کنون مشکل پاشنه در و لولای قانون برای تحقق دموکراسی پایدار باقی مانده. به خاطر بیاوریم که قیام و انقلاب مشروطه در پایان سلطنت و زندگی مظفرالدین شاه قاجار با تصویب قانون اساسی در ۱۲۸۵ شمسی، ۱۹۰۶ میلادی، به موفقیت کوتاه مدت خود رسید. می دانیم که در آذر ۱۲۸۵ مظفرالدین شاه بیمار شد و محمدعلی میرزا به تهران فراخوانده شد. مشروطه خواهان تبریزی در قالب انجمن ایالتی آذربایجان و مرکز غیبی متشکل شده و به واسطه ارتباط با گروههای سوسیال دموکرات در منطقه قفقاز با مسلح شدن و تعلیم نظامی مشروطه خواهان قبل از شروع درگیری ها تدارک رویارویی با قوای محمد علیشاه را دیده بودند. در روزهای نخست درگیری قوای حکومتی توانسته بودند که بخش عمده ای از شهر تبریز را تصرف کنند، اما مقاومت گروهی از مجاهدان به رهبری ستارخان در محله امیرخیز تبریز باعث پیوستگی نیروی مقاومت، شکست نیروهای دولتی و تصرف تمام تبریز در مهر۱۲۸۷ توسط مجاهدان مشروطه شد. البته این موفقیت ماندگار نشد و با ورود نیروهای روسی و دولتی و فشار و تعقیب آزادیخواهان نیروهای متشکل مشروطه خواه تبریز پراکنده یا متواری شدند و از مشارکت در فتح تهران بازماندند. آنچه برای ما اینجا قابل ملاحظه است پیروزی وشکست ادواری مشروطه خواهان نیست که بیش از آن تلاش های شهروندان آدربایجانی است که در پیشرفته ترین اشکال مبارزات و تشکل یابی مدنی به ادامه مبارزه برای پایداری آزادی های به دست آمده پرداختند. انجمن ایالتی آذربایجان تنها تشکل مقاومت مدنی نبود بسیاری دیگر از تشکل ها وجود داشتند، از جمله گروهی که بعداً به مجاهدان مشروطه معروف شدند. این گروه در دورانی که آذربایجان با ناامنی، هرج و مرج و مشکلات اقتصادی مواجه بود، با مجبور کردن احتکارکنندگان غلات به فروش کالاهای خود و نظارت بر فروشندگان مواد غذایی و جلوگیری از افزایش قیمتها توانست از تحمیل فشار به اقشار فقیر بکاهد. داوطلبان عضویت در این گروهها روز به روز بیشتر میشدند، واعظان شهر نیز مردم را به این امر تشویق میکردند. رهبری مجاهدان تبریز را ستارخان بر عهده داشت. اما این مقام را هیچ شخص یا سازمانی به او نسپرده بود؛ بلکه توانایی های فردی، کاریزما و رفتار شجاعانه او را در جایی قرار داد که مجاهدان از او پیروی کنند. در کنار ستارخان دیگر شهروندانی هم بودند که در رهبری مبارزات مشارکت داشتند، از جمله باقرخان، حسینخان باغبان، حاجی خان، محمدصادق خان و یارمحمد خان. در همین دوران گروهی از بازرگانان مشروطه خواه تبریزی در استانبول، انجمنی تشکیل داشتند با نام «انجمن سعادت» که اخبار آذربایجان را به گوش دیگر
نقاط دنیا میرساند در جمع آوری کمک های مالی برای پشتیبانی از مشروطه خواهان نقش مؤثری ایفا میکرد. میدانیم که در ابتدای دوران مقاومت مشروطه خواهان ساختار و سازماندهی منظمی نداشتند. اما آرام آرام کمیته هایی با عنوان «کمیسیون عسکری» تشکیل شد که در حکم ستاد مرکزی جنگ بود و ستارخان و باقرخان بر آن نظارت داشتند. برای نظارت بر مخارج جنگ هم کمیته ای با نام «کمیسیون اعانه» تشکیل شد که نمایندگان محله های مشروطه خواه و دوازده بازرگان عضو آن بودند. مخارج گروه های مجاهد را هم سرکرده های مجاهدان از این کمیسیون دریافت میکردند. بسیار جالب است که رهبران مشروطه از ابتدا به فکر تامین مخارج زندگی کسانی بودند که زندگی خود را وقف مبارزه با استبداد کرده بودند. دستمزد روزانه مجاهدان عادی روزانه یک قران بود و در محله های امیرخیز و خیابان، نانوایی هایی هم برای آنها در نظر گرفته شده بود. این مقدار، دستمزدی حداقلی و برابر با دستمزدی بود که یک کارگر غیرماهر در آن روزگار دریافت میکرد. از مهر ۱۲۸۸ به بعد جنگ میان مشروطه خواهان و دولتی ها و خالی شدن انبارهای شهر از آذوقه حملات نیروهای ستارخان آنچنان بالا گرفت که نیروهای دولتی مجبور به عقب نشینی شدند و با این پیروزی مجالی برای ورود آذوقه و گردآوری غله از روستاهای اطراف تبریزبه شهر فراهم شد. در کتاب تاریخ انقلاب آذربایجان و بلوای تبریز گزارش شده است که نان در تبریز آنچنان ارزان شد که در بیست سال قبل از آن سابقه نداشت.
به دوران زندگی خودمان که برگردیم می بینیم که، مردم میهن ما در پی اعتراضات گسترده بهار۸۸، دی ماه ٩۶، آبان ٩٨ و دی ماه ١۴٠١ بالاخره به خانه ھایشان باز گشتند، چون نیروی جانشین و رھبری کننده مبارزات را در صحنه رودررویی با نیروهای حکومتی ندیدند. آنان که به خیابان آمدند شهروندان دموکراسی خواه بودند ولی دموکراسی سازانی که می باید در جبهه مشترک اپوزیسیون سیاسی سامان و سازمان یافته باشند در صحنه مبارزه حضوری نداشتند.
به اینجا که می رسیم باید بپذیریم که دموکراسی خواھی بدون پیوند فعال با دموکراسی سازان به بار نخواهد نشست. کوشش ھای “مطالبه محوری” با طبیعت جامعه مدنی و نھاد ھای آن سازگار است. در شرایط عادی زمینه وجود و حضور نھادھای مدنی قانونمداری است، یعنی تشکل های مدنی در چارچوب قوانین حاکم خواستار تغییرات در زمینه ھای صنفی، فرھنگی و اجتماعی میشوند. خارج از قانونیت این نھاد ھا دیگر نمی توانند نھاد مدنی باشند، گونه ای از سازمان ھای سیاسی میشوند. در تقسیم کار میان جامعه مدنی وجامعه سیاسی جامعه مدنی مطالباتش را مطرح می کند و جامعه سیاسی راه حل و برنامه برای تحقق آن مطالبات ارائه می نماید، یعنی وظیفۀ اصلی نیروھای جامعه مدنی جمع آوری و طرح مطالبات صنفی، مدنی گروه های اجتماعی و بسیج برای کسب آن مطالبات از طریق چانه زدن و فشار گذاشتن بر قدرت سیاسی، یعنی هم حاکمیت و هم احزاب سیاسی است. جامعه سیاسی اما مسئول فراهم آوردن شرایط لازم است تا امکان تحقق چنین مطالباتی مھیا شود. جامعه مدنی اھرم اصلی جنبش دموکراسی خواھی و جامعه سیاسی وظیفه دار مدیریت کلان فرآیند دموکراسی سازی، جلب نظر سازمانھای مدنی و متحد کردن آنھا در وسیع ترین جبھه ها برای پیش برد پروژه ھای کلان سیاسی و کشورداری است. از این رو سازمان سیاسی از جنس قدرت و دولت است و نه از جنس سازمانھای مدنی. فشرده سخن آن که تعیین ھدف کلان جنبش، تدوین استراتژی برای رسیدن به آن و خرد کردن گام به گام استراتژی تا موفقیت کامل وظیفه و مسئولیت جریانات سیاسی است. این ها کارھا وظیفه جامعه مدنی نیستد. بر این روال طبیعی است که از نیروھای سیاسی روایت ھایشان از “گذار”، اھداف استراتژیک، راه رسیدن به آن اھداف و چگونگی تشکل عاملین و حاملین تغییر و مدیریت آن خواسته شود. جامعه مدنی مشکل گذار ندارد، آنچه میخواھد ھمین امروز میخواھد و اگر ممکن شد پس از سقوط نظام. اگر ھم خواستار رفراندم، تشکیل کنگره ملی یا مجلس موسسان شود خود در این راه مسئولیتی ندارد. اینکه گذار مسالمت آمیز باشد یا نباشد ھم دغدغه اش نیست. تعیین ھدف استراتژیک و راھبرد رسیدن به آن در خلاء انجام نمی شود. سرانجام یک نیروی جامعه و یا یک جنبش باید بار سنگین مبارزه را بر دوش گیرد و به مقصد رساند”. اگر راھبرد نیروھای سیاسی “رفراندم برای گذار” و یا “انتخابات آزاد” است، شرط پیروزی آن سازماندھی جنبشی است که بتواند موانع موجود را در ھم شکسته و بار بر دوش گرفته را به مقصد برساند.
به پرسش آغازین این سخنرانی، “نقش و رویكرد احزاب، تشكل ھا و جریان ھای سیاسی ایران درتحقق دموکراسی پایدار”، که بازگردیم می توانیم بگوییم که باید و می توان به تجربه مبارزات و ساختارهای غیر متمرکز رهبری در انقلاب مشروطه به ویژه آنچه در تبریز و محلات آن گذشت برگشت. آزادی خواهی، حاكميت قانون، تجزيه قوا،
تكثرگرايى، خودگردان محلى، انتخابات آزاد و حضورآزاد احزاب سياسى همه از خواسته های شهروندان جامعه مدرن شهروندی است. در جنبش مشروطه خواست قانون و عدالت محرک اصلی تشکل یابی شهروندان تبریز در انجمن ایالتی، انجمن فرامرزی “سعادت”، “کمیسیون اعانه”، ”مرکز غیبی” و “انجمن تدارک تسلیحات” بودند. هر چند در آن زمان احزاب سیاسی وجود نداشتد ولی انجمن های گوناگون در قامت رهبری سیاسی عمل می کردند، یعنی از جنس قدرت و دولت بودند. الان هم کار اپوزیسیون تنها اعتراض و حق طلبی نیست. پیش از آنکه احزاب، تشكل ھا و جریان ھای سیاسی ایران نقشی در تحقق دموکراسی پایدارداشته باشند می بایستی ابتدا مدعی قدرت باشند، و این ادعا زمانی زمینه مادی خود را می یابد که نشانه هایی از توانمندی خود را در نقش دموکراسی سازی نشان داده ومقبول شهروندان نیز قرارگرفته شده باشند، یعنی همانطور که شهروندان تبریزی به ندای انجمن ایالتی گوش فراداده و به مبارزان در گوشه و کنار شهر می پیوستند در ایران امروز نیز شهروندان بایستی آنچنان مشروعیتی برای جبهه مشترک اپوزیسیون و رهبری آن قائل باشند که نمونه وار در روز مشروطه در ابعاد میلیونی دموکراسی خواهی خود را با اعتصابات فراگیر را به نمایش بگذارند. دموکراسی سازان اما لازم است که پیشتر توان سازماندهی خود در اعتصابات هدفمند کوچکتری را نشان داده باشند. این ها را گفتیم تا همزمان بگوییم در زمان پیدایش مشروطه در ایران با همه کوشش و مبارزه ای که مشروطه خواهان کردند ساز و کار لازم برای موفقیت مشروطه پارلمانی وجود نداشت. در ایران آن زمان نه مجلسی در کاربود و نه ارتشی. دولت تنها روی کاغذ بود، قحطی و بیماری فراگیر، تنها نیم در جمعیت کشور با سواد و ۱۵ در صد شهرنشین، آشوب و دزدی و راهزنی در سراسر کشور جاری، پادشاه مشروطه با خزانه خالی دنبال حراج کشور برای دریافت قرضه از دولت های خارجی، گندم خود را به گرانترین بها به به مردم در حال مرگ کشورش می فروخت. در آن شرایط بی دلیل نبود که عبدالرحیم طالبوف به علی اکبر دهخدا نوشته بود، ”کدام دیوانه در دنیا بی بنا عمارت می سازد”. به اکنون که می رسیم باید بپرسیم که آيا اپوزیسیون ایران در نبود حاكميت قانون،
تجزيه قوا و انتخابات آزاد می تواند بنای عمارتی باشد که طالبوف گفته بود؟
دیده های ما از حکومت جمهوری اسلامی تا کنون نشان می دهد که جنبش های سیاسی برای دستیابی به دموکراسی وجود دارند. جنبش های سیاسی به این معنی سیاسی هستند که نیروی محرکه اشان خواست تغییر است. این جنبش ها زمانی دراز مدت دوام خواهند داشت که در شبکه ای از افراد و سازمان ها بر اساس یک هویت مشترک جمعی حضور اجتماعی داشته باشند. کار احزاب سیاسی این است که ساختارهای لازم را برای تحقق خواسته های اجتماعی و مدنی به وجود آورند. زمینه تحقق دموکراسی خواهی شهروندان اما زمانی پیدا می شود که جامعه سیاسی در پیکر احزاب سیاسی بتواند آنچه را که می خواهد به هویت جمعی، به روایتی ملی ترجمه کند. رای من کو در بهار ۸۸ یک روایت از این هویت جمعی بود، زن زندگی آزادی روایتی دیگر. اما جامعه سیاسی که بخواهد از جنس قدرت و دولت باشد نه از جنس پادشاهی خواهی است و نه از جنس جمهوریخواهی، نه از جنس فدرالیسم خواهی است و نه خودمختاری خواهی. احزاب سیاسی با رویکرهای متفاوتشان به نوع حکومت و تقسیم قدرت بخشی از جامعه سیاسی هستند و نه همه آن. پهنای حضور و وزنه های قدرت آور احزاب سیاسی ابتدا در قوانین دوران گذار نشان گذاری شده و سپس در انتخابات آزاد طبق قوانین مصوب مجلس ملی قانونگذار قابل سنجش می شوند. اپوزیسیون سیاسی اگر بخواهد در قامت جامعه سیاسی ترجمان اراده مردمان میهنمان باشند باید میان همه قدرت های موجود سیاسی امکان چرخش آزاد اراده مردم را به وجود آورند. دموکراسی پایدار یعنی پیوند تكثرگرايى با انتخابات آزاد، حاکمیت قانون، امکان حضورآزاد افراد و افکاردر عرصه عمومى و ارتقای فرهنگ و اخلاق سياسى. حال به اپوزیسیون مدعی قدرت که برگردیم باید بپذیریم که هیچ جریانی نمی تواند به تنهایس از مردمان کشورمان نمایندگی برای ادعای خود بگیرد، نمایندگی برای مدعی قدرت جانشین بودن را نمی توان گرفت، مردم چنین نمایندگی را در اشکال گوناگون می دهند، از جمله از طریق شرکت در اعتراضات و اعتصاباتی که قرار است به دعوت این یا آن جریان و گروه سیاسی انجام گیرد. این شاید مهمترین اصل در گذار از دموکراسی خواهی به دموکراسی سازی باشد. به اینجا که رسیدیم باید بگوییم که جامعه سیاسی ایران هنوز از توان و کیفیت لازم برای گذار از دموکراسی خواهی به دموکراسی سازی نیست. شای اکنون دیرترین زمان باشد برای ایجاد مجمعی برای رایزنی ملی و تحقق الزامات جامعه سیاسی متعهد به دمکراسی سازی. از هم میهنان آذربایجانی انتظار داریم که در تداوم پیشتازی مشروطه خواهانه این بوم و بر دعوت کننده چنین مجمعی برای تشکیل جبهه مشترک اپوزیسیون آزادیخواه ایران برای برپایی دموکراسی پایدار در ایران باشند.
ویدئوی سخنرانی: