ناصر فکوهی، ایران گرایان، ویران گران ایران!
بخشی از گفتگوی دکتر ناصر فکوهی با مجله ژیلوان که تحت عنوان یکسان سازی و خطرات آن، در شماره ۱۰ این مجله در فروردین ۱۳۹۷ منتشر شده است. ناصر فکوهی استاد گروه انسانشناسی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران، مدیر وبگاه انسانشناسی و فرهنگ و عضو انجمن بینالمللی جامعهشناسی و ایرانشناسی می باشد. فکوهی دکترای انسانشناسی سیاسی خود را در سال ۱۳۷۳ از دانشگاه پاریس دریافت نموده و آثار متعددی در حوزه انسانشناسی دارد.
من فکر میکنم که امروز اگر کسی میآید و از اندیشه ایرانشهری دفاع میکند، از یکسانسازی دفاع میکند به نظر یا واقعا خیلی ناآگاه است یا واقعا ریگی به کفش دارد. من نمیتوانم کسانی را که امروز اینکار را میکنند مقایسه کنم با کسانی مثلا مرحوم فروغی و غیره. آنها در دورانی این کار را میکردند که مدل ساختن دولت ملی در همه جای دنیا تنها یک مدل یونیورسال بود یعنی مدل انقلاب کبیر فرانسه. این نقدهایی که الان من دارم به انقلاب کبیر فرانسه میکنم نقدهایی است که در طول سی ساله گذشته منتشر شده و خود فرانسویها و متخصصین انقلاب این کار را کردند و ما الان این ابزار را در دستمان داریم تا ببینیم انقلاب فرانسه با وجود اینکه این همه دست آورد داشته چه اشتباهاتی کرده بوده و چطور باید از این اشتباهات درس گرفت و درس گرفته شد. این کسانی که امروز خود را ایرانشهری مینامند، متاسفانه یا خیلی ناآگاهند یا ریگی به کفششان دارند. چون ناآگاهند به دلیل اینکه تجربیات تاریخی را دیدند دیگر نمیتوانند مثل دوران فروغی بگویند ما هیچی را ندیدیم. دیدند و میدانند که چنین چیزی عملی نیست. میدانند که چنین سطحی که در انقلاب فرانسه اتفاق افتاد و در اینجا هم رضاشاه با آن به جنگهایی با اقوام رفت. می دانند چنین سطحی از خشونت قابل تصور نیست، در ایران اصلا عملی نیست، اصلا کاملا به دور از ذهن است و بدون چنین سطحی از خشونت تازه با چنین سطحی از خشونت هم نمیشود اقوام را از بین برد. مگر میتوانیم میلیونها نفر که دارند مثلا روی یک پهنهی جغرافیایی که به اندازه پنج کشور اروپایی است زندگی میکنند، زبانشان را عوض کرد. این در زمان باستان هم امکان نداشت. امروز چطوری میخواهیم این کار را بکنیم؟ اصولا امروز مسئله برای کسانی که فرهنگ میشناسند با چنین اندیشههایی مخالف هستند و آنها را جزو خیالات میدانند. اینکه ما تصور کنیم مثلا پنجاه سال دیگر در آذربایجان هیچکس ترکی صحبت نخواهد کرد، همه فارسی حرف میزنند، یا در کُردستان هیچکسی کُردی صحبت نخواهد کرد و همه فارسی صحبت میکنند، اینها صرفا گروهی خیالات شووینیستی است که اصلا چنین چیزی نیست. اصلا این مدل، مدلهای بیربطی است. اما مسائل مختلفی بوده در ایران به اینها دامن زده است. ناآگاهی از جهان، ناآگاهی از سیاستهای فرهنگی جدید که الان در جهان وجود دارد. ما که الان نمیتوانیم بفهمیم تمام کشورهای پیشرفته سعی نمیکنند به طرف سیاستهای انفراد جویانه بروند، برعکس سعی میکنند روی سیاستهای تکثر فرهنگی کار کنند… ما حتی اگر مبنا را آمریکا یا فرانسه و هر جای دیگر هم بگیریم، می بینیم که اینها اتفاقا از فرهنگهای متکثر نه تنها حمایت میکنند بلکه تشویق نیز میکنند. چرا؟ برای اینکه هر زبان جدیدی یک فرهنگ جدید است.
… ساده بگویم: ما این را نمیفهمیم. ما نمیفهمیم اینکه ما دارای زبانهای متعدد قومی هستیم مثل کُردی ،ترکی ، عربی و غیره و این زبانها در جای دیگر دنیا وجود دارند. یک کُرد ایرانی میتواند هم فارسی را خوب صحبت کند هم کُردی را هم انگلیسی را، این فوقالعاده ارزش دارد، این قابلیت میتواند ما را با چند ده میلیون کُرد دیگر که در دنیا وجود دارد در ارتباط قرار بدهد. یک عرب ایرانی میتواند ما را با تمام کشورهای عربی دیگر در ارتباط قرار بدهد. ما نگاهمان به این آدم ها خائن است، چون مثلا عرب تبارند یا عربی صحبت میکنند! که این هم با فرهنگ ایرانی و هم با تاریخ ایران و هم با عقل سلیم در تضاد است. در ارتش آمریکا الان یکی از فرماندههای عالی نظامیشان فارسی را خیلی خوب صحبت میکند چون بزرگ شده تهران است، تا بیست سالگی در تهران بوده ولی همان آدم در جنگی که در اینجا در خلیج فارس بود آمد و فرمانده شد وفاداریش با آمریکاست. نمیخواهم بگویم آن کسی که آنجاست نهایتا به یک کشور وفادار خواهد بود علیه یک کشور دیگر ولی به هرحال این وفا داری به کشورش است. باید روابطمان با کشورهای دیگر طوری باشد که کسی را برای نمونه به طرف مناسبات خصومت آمیز نبریم و لازم نباشد همه چیز را از دریچه منفی نگاه کنیم. ما میتوانیم از دریچه مثبت نگاه کنیم.
همه کسانی که دو فرهنگ دارند این امکان را ایجاد میکنند که ما بتوانیم با فرهنگهای دیگر ارتباط پیدا کنیم. این هم تنها مسئله کسانی که زبان مادریشان متفاوت است نیست. فرض کنید تمام تحصیل کردههایی که ما در خارج داریم. خود من سالهای سال در اروپا بودم، فرانسه بودم، انگلیس بودم. یک آدمی مثل من نه خود من حالا میتواند پل ارتباطی باشد با آنها. حالا آمدیم یک آدمی مثل من به عنوان یک خائن یا خائن بالقوه نگاه شد، کاری که میشود اغلب، این حماقت ماست که به جای اینکه بیایم استفاده کنیم از این پتاسیل ارتباط، این پتانسیل را برای خودمان تبدیل به یک تهدید میکنیم. وقتی به من به چشم خائن نگاه میشود دیگر اهمیتی برای سیستم قائل نیستم، اعتماد سلب میشود. بنابراین؛ این ایدئولوژیها، ایدئولوژیهای فوق العاده خطرناکی هستند. به نظر من درونشان صداقت نیست، ناآگاهی هست. آدمهایی که درونشان هستند در اغلب موارد ناآگاهند ولی در اغلب موارد اینها آدم های صادقی هم نیستند. اینها آدم هایی هستند به نظر من یک پروژه سیاسی را دنبال میکنند که این پروژه سیاسی تخریب ایران است. بعضی وقت ها هم ممکن است به این هم آگاه نباشند که دارند ایران را تخریب میکنند. در ذهن خودشان این باشد که دارند اقوام را تخریب میکنند و اگر اقوام را تخریب کنند ایران را آباد خواهند کرد اصلا چنین چیزی نیست. در اینجاست میگویم ناآگاهند. برای اینکه تاریخ ایران را نمیشناسند. ناآگاهند چون هیچ تصوری از مسئله قومیت در ایران ندارند.
نمیفهمند حتی در آن فرانسه که ما داریم درموردش صحبت میکنیم مسئله قومیت در موردش مطرح شد نمیشناسند انقلاب فرانسه را که نمیدانند در چینن ابعادی نبود. یک وقتهایی از انقلاب فرانسه حرف میزنند ولی اینقدر شعور ندارند که بروند بخوانند که ببینند ابعادی که در فرانسه بود چه اندازه بود. دو تا سه تا شهرستان بودند با چند هزار نفر جمعیت. اصلا چنین وضعیتی نبود، ثبات درونش نبود، اینها زبانهای شفاهی بودند که فقط در زندگی روزمره کاربرد داشتند. ادبیاتی وجود نداشت، تحصیل کردهای وجود نداشت. چیزی وجود نداشت. زبان «پاتوا» بودند. اینا توانستند از بین ببرند. ولی الان کسی میتواند بگوید میلیونها آدم را از فرهنگشان محروم کند؟ حالا شما خودتان در مدرسه بهشان درس یاد ندهید خب بیرون یاد میگیرند. مگر الان در مدرسه درس دادند هیچ وقت در مدرسه درس ندادند. چطوری یاد گرفتند افراد زبان خودشان را بشناسند، بنویسند کار کنند و غیره. زبان فارسی هم یاد گرفتند و غیره. همه اینها به نظر من آدمهای سودجویی هستند که به شدت اپورتیونیست و ناآگاهند.
… این تفکر که ما باید تکزبان باشیم، باید تکفرهنگ باشیم، باید تک سبک زندگی باشیم، تفکر خطرناکی است که ما متاسفانه در این گرایشها میبینیم. این گرایشها از حوزههای سیاسی کسانی هستند که به آن دامن میزنند. این گروهها کسانی هستند یا قصد تخریب دارند واقعا و کشور را بهم بریزند یا حداکثر میتوانم بگویم ناآگاهند.