معروف ترین حماسه ادبیات ترکی به صحنه می رود : نمایش حماسی کوراوغلو در تبریز
نمایش «کوراوغلو» به کارگردانی یعقوب صدیق جمالی توسط معلم نمونه کشوری که در سختترین شرایط زیستی و با کمترین امکانات در روستاهای محروم تدریس میکند، در تبریز رونمایی شد.
داستان «کوراوغلو»، تمثیل حماسی و زیبایی از مبارزات طولانی مردم خطه آذربایجان در زمان های قدیم است که به دلیل داشتن غنای ادبی و موسیقیایی خود، به یکی از آثار مهم فولکلور تبدیل شده است.
نمایش حماسی کوراوغلو با حضور بیش از ١٠٠ هنرمند و به مدت ۱۲۰ دقیقه در گروههای بازیگری، هنروری، موسیقی آذربایجانی و عاشیقی و پس از ٢۵٠ ساعت تمرین طی هفت ماه گذشته، آماده اجرا شده است.
مهجوری هنر در فرهنگشهر تبریز
کارگردان نمایش «کوراوغلو» در آیین رونمایی از پوستر آن با انتقاد شدید از مسوولان فرهنگی و شهرداری تبریز مبنی بر عدم همکاری و اختصاص ندادن بیلبوردهای تبلیغاتی برای این نمایش، گفت: برای اجرای هر شب ازز این نمایش در مجتمع هنری یک میلیون و ۸۰۰ هزار تومان اجاره می دهیم در حالی که قرار بود مجتمع های هنری برای اصحاب هنر رایگان باشد.
یعقوب صدیق جمالی با اشاره به اینکه این نمایش با حضور بزرگان هنرهای نمایشی، سال ۱۳۷۹ در تبریز به روی صحنه رفت و با استقبال کم نظیری مواجه شد،اظهار کرد: استقبال از نمایش کوراوغلو به حدی بود که این اثر ۷۶ نوبت در تالار تربیت اجرا شد.
نویسنده و کارگردان این نمایش فاخر ترکی «یعقوب صدیق جمالی» است. روز شنبه این کارگردان آذربایجانی در واکنش به اظهارات فاشیستی «امیر فرض الهی» در خصوص فیلم ترکی «آتابای»، او را برای دیدن عظمت ترک ها به تماشای این تئاتر به تبریز دعوت کرد و خطاب به او گفته بود: «لطفا خفه شو!»
صدیق جمالی با اشاره به اجرای این اثر در جمهوری خودمختار نخجوان و ترکیه گفت: نمایش کوراوغلو در آن سال موجب شد که تبریز به عنوان پرمخاطب ترین شهر کشور در حوزه تئاتر معرفی شود.
وی اظهار کرد: پس از سال ها احساس کردیم که فضا برای اجرای دوباره این نمایش محیا شده و می توانیم آن را به صحنه ببریم، اما با کارشکنی مسوولان می بینیم که گول خورده ایم.
وی با بیان اینکه این نمایش با همان سبک قبلی اجرا خواهد شد، افزود: اظهار داشت: احساس می کنم امروز با تجربه بیشتر و امکانات به روزتر، اثری متفاوت تر از قبل برای مخاطبان ارائه خواهیم داد.
پژوهشگر ادبیات ترکی آذربایجانی نیز در این آیین گفت: به طور حتم، کوراوغلو یکی از معروف ترین حماسه های ادبیات ترکی آذربایجانی به شمار می آید.
خسرو سرتیپی ادامه داد: این حماسه به قدری در تاریخ و فرهنگ آذربایجان نفوذ داشته است که بیش از ۱۰ فرم موسیقی عاشقی به آن اختصاص دارد.
به اعتقاد سرتیپی، حماسه کوراوغلو به یکی از ویژگی های بارز ادبیات، موسیقی و فرهنگ فولکلور آذربایجان تبدیل شده است.
محمد صادقی، معلم فداکار و نمونه کشوری نیز که به قول کارگردان این نمایش، «کوراوغلو» زمان است، در آیین رونمایی از پوستر گفت: کوراوغولو بودن یعنی درد مردم را دانستن و برای درد آنها کاری کردن و اینکه هر زمانه ای می تواند کوراوغلوی خود را داشته باشد.
وی که تدریس در مناطق محروم و خدمت به کودکان روستایی را با کمبود امکانات افتخار خود می داند، افزود: کوراوغلو طبق حماسه های ادبی ما فردی بود که با ظالمان می جنگید و امروز مبارزه خدمت به دانش آموزان مناطق محروم نیاز به مردانی از جنس کوراوغلو دارد.
گفتنی است، داستان کوراوغلو تمثیل حماسی و زیبایی از مبارزات طولانی مردمان آذربایجان با دشمنان داخلی و خارجی است که به دلیل داشتن غنای ادبی و موسیقیایی خود، به یکی از آثار مهم فولکلور تبدیل شده است.
این نمایش قرار است از 24 بهمن ماه همه روزه از ساعت 20:30 در تالار اقبال آذر مجتع فرهنگی هنری 29 بهمن تبریز به صحنه رود.
خواننده فارس در اپرای کور اوغلو، نزاکت تیموروا
———————————————————————-
کوراوغلو (به ترکی آذربایجانی: Koroğlu) قهرمان حماسی مشترک میان بسیاری مردمان ترک از جمله ترکان آذربایجان و ترکیه، ترکمنها، ازبکها و اویغورها است.
باعث این قیام مهتری سالخورده به نام علی ملقب به علی کیشی است. وی پسری موسوم به روشن (کوراوغلو) دارد و خود، مهتر خان بزرگ و حشمداری است به نام حسن خان. روایت کوراوغلی در جغرافیای وسیعی از قفقاز، ایران و افغانستان امروزی ، آسیای مرکزی و برخی نقاط دیگر گستردهاست. در این جغرافیای وسیع، روایت کوراوغلی در قالب نمونههای آذربایجانی، قفقازی، آناتولی ، گرجی، ازبکی، ترکمنی، خراسانی، قشقایی و حتی توبولها یا گروههای تاتار در سیبری سروده شدهاست.
قیام کوراوغلو و دسته اش، قیام بر ضد فئودالیسم و شیوه ی ارباب و رعیتی است. در عصر اختراع اسلحه ی آتشین در نقطه ای از آسیا، که با ورود اسلحه ی گرم به ایران پایان می یابد.
ه روایتی علی کیشی مادیانی را با اسبان افسانهای جفت میکند و از آن دو کره اسب به دنیا میآیند که ظاهر نحیف و لاغری داشتهاند وقتی خبر به گوش حسن خان ارباب پدر روشن میرسد دستور میدهد تا یکی از کره اسبها را به او بدهند که علی کیشی نیز همین کار را میکند و در کمال صداقت یکی از کرهها را به حسن خان میدهد ولی حسن خان با توجه به ظاهر نحیف کره اسب تصور میکند که علی کیشی به او خیانت کرده و این امر را توهینی سخت نسبت به خود تلقی میکند و کره اسب را پس میفرستد و دستور میدهد چشمان علی کیشی مهتر خود را درآورند و وی را کور کنند. پس از این واقعهٔ تلخ، روشن پسر علی کیشی لقب کوراوغلو به خود میگیرد. کوراوغلو به ترکی یعنی کورزاده یا پسر مرد کور. برخی دیگر وجه تسمیهٔ آن را به گوور اوغلو یعنی زادهٔ پهلوان جنگجو میدانند. همچنانکه کوراوغلی در زبان ترکمنی، گوراوغلو تلفظ میشود.
علی کیشی پس از کور شدن به دست اربابش با دو کره اسب که آنها را از جفت کردن مادیانی با اسبان افسانهای و دریایی به دست آورده بود، همراه پسرش روشن از قلمرو خان میگریزد و پس از عبور از سرزمینهای بسیار، سرانجام در چملی بئل (به معنی گردنهٔ مه آلود) که کوهستانی است سنگلاخ و سختگذر با راههای پیچا پیچ، مسکن میگزیند (هماکنون در ترکمن صحرا دو منطقه به این نام وجود دارند؛ یکی در اطراف نیل کوه و دیگری در کنار روستای صوفیان). روشن، کره اسبها را با جادو و مانند پدر خویش در تاریکی پرورش میدهد و در قوشابولاق (به معنی دو چشمه) در شبی معین آبتنی میکند و بدین گونه هنر عاشقی در روح او دمیده میشود و علی کیشی از یک تکه سنگ آسمانی که در کوهستان افتادهاست، شمشیری برای پسر خود سفارش میدهد و بعد از اینکه همهٔ سفارشها و وصایایش را میگذارد، میمیرد.
روشن او را در همان قوشابولاق به خاک میسپارد و بهتدریج آوازهٔ هنرش از کوهستانها میگذرد و در روستاها و شهرها به گوش همگان میرسد.
دو کره اسب، همان اسبهای بادپای مشهور او میشوند، با نامهای قیرآت و دورآت
عاشق جنون، اوایل کار به کوراوغلو میپیوندد به تبلیغ افکار بلند و دموکرات کوراوغلو و چملیبئل میپردازد و راهنمای شوریدگان و عاصیان به کوهستان میشود. کوراوغلو و یارانش در مقابل ظلم ظالمان و پاشاها و خانها میایستند و از حق مردم مظلوم حمایت میکنند.
سرانجام کوراوغلو پس از کشمکشهای فراوان موفق میشود حسن خان را به چنلی بئل آورده و به آخور ببندد و بدین ترتیب انتقام پدرش را بستاند؛ ولی هدف او تنها گرفتن انتقام پدر خویش نبود. او حامی تمام مظلومان بود و به مبارزه خود در این راه ادامه داد.
کوراوغلو قهرمان یکی از اصلیترین داستانهای آشیقی (آشوق)
کوراوغلو در مقام قهرمان یکی از مهمترین داستان آشیقی، خود یک آشیق بود، چرا که در اکثر آوازهای این داستان، آشیق راوی با گفتن آدیم کور اوغلو دی خود را به جای کوراوغلو مینشاند. این داستان از کشورهای آسیای میانه به آناتولی پخش شدهاست و در طی این فرایند به نحوی محتوای آن تغییر کردهاست. در این داستان عشق رومانتیک با رفتاری رابینهود گونه آمیخته میشود. یکی از نسخ این داستان، که به عنوان نسخه پاریس شناخته میشود، در باکو چاپ شدهاست.آهنگ ساز بزرگ آذربایجان، عزیر حاجیبیگف، اپرای معروفی بر مبنای داستان کور اوغلو ساختهاست.
تصویری از گروه موسیقی عاشیق لار. تله کابین تبریز. نوروز ۱۳۹۰.
عاشیق، عاشق یا آشیق (به ترکی آذربایجانی: Aşıq, به ترکی استانبولی: Aşık, به ارمنی: Աշուղ, به گرجی: აშუღი, به انگلیسی: ashugh , به یونانی: ασίκης) عارف و نغمه سرای سیاری است که ساز مینوازد و آواز میخواند. قبل از جا افتادن لغت عاشیق این صنف با کلمه ترکی اوزان (ozan) شناخته میشد.عاشیقها اغلب در بداهه خوانی مهارت دارند و شعر و آهنگ تصنیفهای خودشان را هم گاهی خود میسازند. نظائر عاشقهای آذربایجان در میان دیگر ترک زبانان، با نامهای «عاشوق»، «عاشیق»، «بامسی»، «باکسی» بخشی و … مشهور بودهاند و برخی اقوام و ملل غیر ترک نیز عاشق را با همین مشخصات و گاه با همین نام و گاه با نامهای دیگر دارند. بخشیها و بخشوهای جنوب ایران و دیگر مناطق و نواحی ایران از آن جملهاند. در طول تاریخ اقوام ترک، فرمانروایان همواره در سفرهای جنگی اوزانها را به همراه میبردند تا با بیان اشعار حماسی لشگریان را تشجیع کنند.
کوراوغلو پسر مردی است که چشمانش را حسن خان درآورده و جاویدان نیز مادری دارد که چشمانش را درآورده اند. احتمال دارد که بابک، مدت های مدید برای فرار از چنگ مأموران خلیفه به نام ها و القاب مختلف می زیسته و یا به چند نام میان خلق شهرت می داشته و بعدها نیز نامش با نام کوراوغلو در هم شده سرگذشت خود او با وی درآمیخته.
داستانهای دده قورقود که داستانهای فولکلوریک و حماسی قدیمی تری هستند، در آفرینش داستانهای کوراوغلو بی تأثیر نیست. آوردن وجوه شباهت این دو فعلا ضرور نیست.
قیام کوراوغلو نه به خاطر غارت و چپاول محض است و نه به خاطر شهرت شخصی و جاه طلبی یا رسیدن به حکمرانی. او تنها به خاطر خلق و آزادی و پاس شرافت انسانی می جنگد، و افتخار می کند که پرورده ی کوهستانهای وطن خویش است. در جایی می گوید:
منی بینادان بسله دی
داغلار قوینوندا قوینوندا
تولک ترلانلار سسله دی
داغلار قوینوندا قوینوندا
*
دولاندا ایگیت یاشیما
یاغی چیخدی ساواشیما
دلیلر گلدی باشیما
داغلار قوینوندا قوینوندا
*
سفر اییله دیم هر یانا
دئو لاری گتیردیم جانا
قیرآتیم گلدی جولانا
داغلار قوینوندا قوینوندا
ترجمه:
من از ابتدا در آغوش کوهستان پرورده شدم. شاهینها در آغوش کوهستان نامم را بر زبان راندند.
*
چون قدم به دوران جوانی گذاشتم، دشمن به مقابله ی من قد برافراشت. پهلوانان در آغوش کوهستان گرداگرد مرا فرا گرفتند.
*
به هر دیاری سفر کردم، دیوان را به تنگ آوردم. اسبم «قیرآت» در آغوش کوهستان به جولان درآمد.
کوراوغلو نیک می داند مبارزه ای که عدالت و خلق پشتیبانش باشند چه نیرویی دارد. او به هر طرف روی می آورد خود را غرق در محبت و احترام می بیند. همین است که در میدان جنگ بدو جرئت می بخشد که با اطمینان خوانین و اربابان را ندا دهد:
قیرآتی گتیردیم جولانا
وارسا ایگیدلرین میدانا گلسین!
گؤرسون دلیلرین ایندی گوجونو،
بویانسین اندامی آل قانا، گلسین
*
کوراوغلو اییلمز یاغی یا، یادا،
مردین اسگیک اولماز باشیندان قادا،
نعره لر چکرم من بو دو نیادا
گؤستررم محشری دوشمانا، گلسین!
ترجمه:
پاشا! اسبم «قیرآت» را به جولان درآوردم، اگر مرد میدانی داری گو پیش آید! اینک، بیاید و زور بازوی مردان بنگرد، و اندامش از خون گلگون شود.
*
کوراوغلو بر خصم و بیگانه سر خم نمی کند. مرد هرگز سر بی غوغا ندارد. نعره در جهان در می افکنم و برای دشمن محشری برپا می کنم. گو بیاید!
***
قدرت کوراوغلو همان قدرت توده های مردم است. قدرت لایزالی که منشأ همه ی قدرتهاست. بزرگترین خصوصیت کوراوغلو، تکیه دادن و ایمان داشتن بدین قدرت است. می گوید:
ایگیت اولان هئچ آیریلماز ائلیندن
ترلان اولان سونا و ئرمز گؤلوندن،
یاغی آمان چکیر جومرد الیندن،
لش لشین اوستو نه قالایان منم.
ترجمه:
جوانمرد هرگز از ملت خویش جدا نمی شود. شاهین، امان نمی دهد تا از دریاچه ی او قویی به غارت برند. خصم از دست جوانمردان فریاد امان برمی دارد. منم آن کس که نعش بر نعش می انبارد.
*
او حتی برای یک لحظه فراموش نمی کند که برای چه می جنگد، کیست و چرا مبارزه می کند. همیشه در اندیشه ی آزادی خلق خویش است که چون بردگان زیر فشار خانها و دستگاه حکومتیان پشت خم کرده اند. می گوید:
قول دئیه رلر، قولون بوینون بورارلار،
قوللار قاباغیندا گئدن تیرم من!
ترجمه:
آنکه برده خوانده شده لاجرم گردن خود را خم می کند. من آن تیرم که پیشاپیش بردگان در حرکت است.
***
روابط اجتماعی چنلی بل روابطی عادلانه و به همگان است. آنچه از تاجران بزرگ و خانها به یغما برده می شود در اختیار همه قرار می گیرد. همه در بزم و رزم شرکت می کنند. کوراوغلو هیچ امتیازی بر دیگران ندارد جز این که همه او را به سرکردگی پذیرفته اند، به دلیل آنکه به صداقت و انسانیتش ایمان دارند.
حتی کوراوغلو به موقع خود برای پهلوانانش عروسی نیز به راه می اندازد. زن های چنلی بل معمولا دختران در پرده ی خان هایند که از زبان عاشق ها وصف پهلوانی و زیبایی اندام پهلوانان را می شنوند و عاشق می شوند و آنگاه به پهلوانان پیغام می فرستند که به دنبالشان آیند. این زنان، خود، در پهلوانی و جنگجویی دست کمی از مردان خویش ندارند.
نگار که به دلخواه از زندگی شاهانه خود دست کشیده و به چنلی بل آمده، تنها همسر کوراوغلو نیست – که همرزم و همفکر او نیز هست. نگار زیبایی و اندیشمندی را با هم دارد. پهلوانان از او حرف می شنوند و حساب می برند، و او چون مادری مهربان از حال هیچ کس غافل نیست و طرف مشورت همگان است.
بند بند حماسه ی کوراوغلو از آزادگی و مبارزه و دوستی و انسانیت و برابری سخن می راند. دریغا که فرصت بازگویی آن همه در این مختصر نیست. این را هم بگویم که داستان کوراوغلو، در عین حال از بهترین و قویترین نمونه های نظم و نثر ترکی دراذربایجان است و تاکنون 17 بند (قول) از آن جمع آوری شده و به چاپ رسیده که در آذربایجان در تراز پرفروشترین کتابهایی است که به زبان ترکی طبع شده است.
* از مقاله ای با نام عاشیق شعری که صمد بهرنگی با استفاده از «تاریخ مختصر ادبیات آذربایجان» نوشته است. اصل مقاله در مجله ی خوشه 16 مهر ماه 46 (شماره ی 33) چاپ شده است.