محمد رسول اف: این حکومت است که به آخر خط رسیده است
کارگردان ایرانی که برای فرار از هشت سال زندان از کشور خود فرار کرده است، جایزه ویژه هیئت داوران جشنواره کن را برای فیلم “دانه انجیر معابد” دریافت کرد. او در مصاحبه با روزنامه “اومانیته” درباره تبعیدش، پروژههایش، چگونگی ساخت آخرین فیلمش و تلاشهای پنهانی تیمهایی که برای زنده نگه داشتن سینمای آزاد در ایران با همه خطرات روبرو هستند، صحبت میکند.
وقتی ما او را شنبه ۲۵ می ملاقات کردیم، چند ساعت قبل از اعلام نتایج جشنواره کن، کارگردان محمد رسولاف به طرز عجیبی آرام بود. او که کمتر از یک ماه پیش کشورش را ترک کرده تا از هشت سال زندان فرار کند، بیشتر از هر چیز خوشحال بود که توانسته فیلمش «دانه انجیر معابد» را ارائه دهد. فیلمی که تأثیر زیادی گذاشته است (چهارده دقیقه تشویق ایستاده) و او را برنده جایزه ویژه هیئت داوران کرد. او به ما گفت: «این که فیلم وجود دارد، این که به اینجا آمده و توجه خاصی را به خود جلب کرده، به من این امکان را میدهد که این فیلم را به مردم ایران برسانم، این خود بیش از آن چیزی است که امیدوار بودم، این یک پاداش بزرگ است.»
با وجود سرکوب، محکومیتها و حتی زندان، همیشه در ایران ماندید. این بار تصمیم گرفتید کشور را ترک کنید. چرا؟
نمیتوانم بگویم که خودم از این وضعیت خسته شدهام. بیشتر این حکومت است که به آخر خط رسیده است. قبلاً مرا محکوم میکردند، بازجویی میکردند، حکم زندان صادر میکردند ولی اجرا نمیکردند. حالا صبرشان به آخر رسیده است، چون این حکم زندان تأیید و قرار بود اجرا شود. دو انتخاب داشتم. یا باید در زندان پیر میشدم و سالها میگذشت و کار زیادی نمیکردم، یا بیرون از زندان میماندم، بیشتر برای این که بتوانم ادامه بدهم و داستانهایی که الهامبخش من هستند و در درونم وجود دارند را روایت کنم.
چگونه فیلمی که در جشنواره کن ارائه شد ساخته شد؟
زمانی که جنبش «زن، زندگی، آزادی» در ایران آغاز شد، من در زندان بودم. یک زندانی سیاسی اعتصاب غذا کرده بود و به اعتصاب ادامه میداد. او در وضعیت بسیار بحرانی بود. ما دور او جمع شده بودیم، نگران حالش بودیم. واقعاً نگران بودیم تا این که نمایندگان اداره زندان آمدند تا وضعیت وخیم او را بررسی کنند. یکی از آنها مرا صدا کرد، به کناری برد و قلمش را به من داد و گفت که این هدیه ای برای من است. او اضافه کرد: «میدانید، هر بار که وارد زندان میشوم و از در عبور میکنم، به آسمان نگاه میکنم و میپرسم: “کی این وضعیت تمام میشود؟”» او همچنین گفت فرزندانش هر روز از او میپرسند که چه کار میکند. دلهره این مرد و آنچه که به من گفت، این گفتگوی کوتاه ،برای من انگیزهای شد. باید داستان شخصیتی مثل او را روایت میکردم. این کار را وقتی از زندان آزاد شدم، انجام دادم.
چگونه میتوان چنین فیلمی را در ایران ساخت؟
جمله مورد نظر را به صورت روانتر و مفهومتر بازنویسی میکنم:
من قصد دارم یک کلاس ویژه در زمینه سینمای زیرزمینی برگزار کنم و شما همگی دعوت هستید! در واقع، هر بار شرایط متفاوت است و هیچ وقت فیلمبرداری ها شبیه به هم نیستند. بخشی از فعالیتهای ما بسیار شبیه به فعالیتهای مجرمان، مافیا یا قاچاقچیان مواد مخدر است. من مطمئن هستم که جمهوری اسلامی با حمل و نقل مواد مخدر بیشتر مدارا میکند تا با فیلمهایی که او را به چالش میکشند.»
با این حال، فیلم “متری شیش و نیم” که در سال ۲۰۱۹ توسط سعید روستایی ساخته شده است، درباره قاچاق مواد مخدر است و برخی از مسئولان حکومتی را متهم میکند. چگونه این نوع فیلم ها میتواند با تأیید مقامات ساخته شود؟
بین انتقاد از جنبههای خاص حکومت و حمله به کل سیستم تفاوت وجود دارد. اگر فیلمهایی بسازید که افراد مشخصی را نقد کنند ولی سیستم جمهوری اسلامی را بیعیب نشان دهند، از شما حمایت میکنند. اما اگر فیلمی بسازید که کل سیستم را نقد کند و نشان دهد این سیستم به خودی خود مشکلی دارد و نتایج نامطلوبی به بار میآورد، مقامات آن را نمیپذیرند. آنها هنگام بررسی سناریوها، علاوه بر خود سناریو، میخواهند بدانند که کارگردان چه افکاری در ذهن دارد.
بر روی پلههای کاخ جشنواره، قبل از نمایش فیلم شما، عکسهای دو بازیگر خود، سهیلا گلستانی که نقش نجمه مادر، نجمه را بازی میکند و میثاق زارع که نقش ایمان پدر را بازی میکند، را نشان دادید. چرا؟
زیرا اگر دو بازیگر جوانی که نقش دختران را بازی میکنند، مهسا رستمی و ستاره ملکی، به کن آمدهاند، سهیلا گلستانی و میثاق زارع در ایران ماندهاند. آنها تحت فشارهای سرویسهای امنیتی هستند. و این تنها مربوط به دو بازیگر من نیست. آنها نماد همه اعضای تیمی هستند که در موردشان نگرانی وجود دارد، مانع از خروج آن ها شدهاند، بازجویی شدهاند و مورد آزار و اذیت قرار گرفتهاند. مقامات این کار را به عمد انجام میدهند، تا به همه کسانی که در سینما کار میکنند بگویند که نباید در پروژههای زیرزمینی همکاری کنند. بنابراین بسیار مهم است که از این افراد حمایت کنیم. باید با قدرت بگوییم که آنها حق دارند بیان کنند، خلق کنند و زندگی کنند. جامعه بینالمللی باید موضعگیری کند و از آنها حمایت کند.
در فیلم، تصاویر زیادی از تظاهرات “زن زندگی آزادی!” وجود دارد. وضعیت این جنبش چگونه است؟
فرآیند دموکراتیک خواست آزادی و تغییر اساسی در ایران در جریان است و متوقف نمیشود. تمام این رویدادها حلقههایی هستند که یک زنجیره بیوقفه را تشکیل میدهند. رویدادهای سال ۲۰۰۹ یکی از این حلقهها بود و پس از مرگ ژینا مهسا امینی (۱۶ سپتامبر ۲۰۲۲) با جنبش «زن، زندگی، آزادی» ادامه یافت. این یکی از قویترین و قدرتمندترین حلقههای این زنجیره است. این زنجیره متوقف نمیشود، به راه خود ادامه میدهد.
پروژههای شما چیست؟
پروژههای زیادی دارم که طی سالهایی که فکر میکردم شاید دیگر نتوانم بیرون بیایم و در خیابان فیلم بسازم، به آنها فکر کردهام و بنابراین باید خودم را کمی محدود کنم. یک پروژه انیمیشن درباره زندگی عباس نعلبندیان دارم، نویسنده و نمایشنامهنویس بزرگی که شصت سال پیش در ایران زندگی میکرد و زندگی جذابی داشت. این سناریویی است که آن را بسیار دوست دارم. همچنین چهار یا پنج سال پیش یک پروژه استاپ موشن (انیمیشن حجمی) از شخصیتهای خمیری را شروع کرده بودم. در سال ۲۰۱۲ قراردادی امضا کردم که میتوانم آن را ادامه دهم و تهیهکننده هنوز منتظر من است. پروژههایم کم نیستند. چیزی که مهم است، این است که بتوانم بسازم. این همان کاری است که قصد دارم انجام دهم.