مایکل روبین: چشمانداز ایران بعد از جمهوری اسلامی چگونه خواهد بود؟
مایکل روبین، مقام سابق وزارت دفاع آمریکا در امور خاورمیانه و پژوهشگر اندیشکده «آمریکن انترپرایز» در واشنگتن در مقالهای در نشریه تخصصی «نشنال اینترست» به بررسی چشمانداز ایران بعد از جمهوری اسلامی پرداخته و احتمالات مختلف – از جمله دیکتاتوری نظامی، جنگ داخلی، و انتقال دموکراتیک قدرت – را برای ایران پیشبینی کرده است.
آقای روبین در این مقاله پیشبینی میکند که منصب رهبری دیگر به آن سهولتی که در پی درگذشت آیتالله خمینی، به رئیس جمهوری وقت یعنی سید علی خامنهای رسید، به ابراهیم رئیسی انتقال نخواهد یافت. او مینویسد که احتمالا یک شورای رهبری تشکیل میشود که جناحبندیهای کنونی را به راس قدرت منتقل خواهد کرد و ایرانیان میتوانند از خلاء موقتی که مرگ آیتالله خامنهای به وجود خواهد آورد، استفاده کنند و پایان کار نظام را خواستار شوند.
مایکل روبین مینویسد: «خود رئیسی میتواند عاملی برای فروپاشی جمهوری اسلامی باشد. او یک باورمند واقعی است. آنها که سخنرانی او در میهمانی فوریه ۲۰۲۱ سفارت ایران در بغداد را شاهد بودند، او را یک انقلابی آتشین، چیزی شبیه لنین در سالهای ۱۹۲۰ توصیف کردند. اگر او حتی پیش از مرگ آیتالله خامنهای بر انقلاب فرهنگی تاکید کند، جرقهای خواهد افروخت که میتواند از کنترل خارج شود.»
مایکل روبین مینویسد یک احتمال این است که سپاه پاسداران که هم اکنون بیش از ۴۰ درصد اقتصاد و کل تسلیحات کشور را در اختیار دارد، از خلاء قدرت استفاده کند. اما برخلاف مصر، دیکتاتوری نظامی در ایران متحد غرب نخواهد شد؛ زیرا این نظام عقیدتی از دوران کودکی به نسلی از فرماندهان سپاه پاسداران تلقین شده است.
احتمال دیگر از دید مایکل روبین، جنگ داخلی است. او مینویسد هرگاه حکومت مرکزی در ایران ضعیف بوده، اقلیتهای قومی و فرقهای در نقاط مرزی کشور، شورش کردهاند. به نوشته آقای روبین، هر چند بسیاری از ایرانشناسان قبول دارند که قدمت مفهوم ایران به عنوان یک کل منسجم، به پیش از تشکیل یک دولت ملی باز میگردد، ولی برخی دیگر، نظیر برندا شیفر، کارشناس امور آذربایجان، هویتهای قومی را قویتر از تصور عمومی میدانند و عقیده دارند بعد از مرگ آیتالله خامنهای یا در اثر تداوم شورش قومی، تمامیت ایران با چالشهای جدی روبرو خواهد شد، به ویژه که کشورهای همسایه هم ممکن است به آن دامن بزنند. او با اشاره به اقدام رضا شاه در فرونشاندن شورشها در اواخر دهه ۱۹۱۰ و اوایل دهه ۱۹۲۰ میلادی مینویسد که سپاه پاسداران نیز در موقعیتی قرار دارد که میتواند با این برآیند مقابله کند.
سومین احتمال برای آینده ایران از دید مایکل روبین، انتقال دموکراتیک قدرت است. او با اشاره به انقلاب مشروطه مینویسد، ایران، برخلاف کشورهای دیگر خاورمیانه، از تجربه بومی دموکراسی بهرهمند است، و شاهزاده رضا پهلوی هم میتواند با قبول ریاست کنوانسیون قانون اساسی، نقش مهمی در متحد ساختن نیروها ایفا کند.
مایکل روبین میافزاید فارغ از این که کدام سناریو به تحقق خواهد پیوست، مقامات غرب نباید انتظار داشته باشند که ایران پساانقلاب، غربگرا باشد. او مینویسد چهار دهه اهریمنسازی و ضدآمریکاییگری تاثیر خود را بر اذهان گذاشته است. روبین تجربه ایران با حکومتهای استعمارگر انگلستان و روسیه و حتی جنبشهای روشنفکری نظیر موجی که استقبال از کتاب «غربزدگی» جلال آل احمد برانگیخت و نفوذ آثار علی شریعتی را در کنار انقلاب اسلامی، که بیگانهستیزان و چپگرایان را با اسلامگرایان متحد ساخت، از جمله عواملی میداند که به ذهنیت ضدغربی و ضدآمریکایی در ایران دامن زدهاند.