قاسم خرمی : چه پرویز قشنگ و نازنینی!
پرویز ثابتی معاون و همه کاره سازمان امنیت حکومت محمدرضا شاه پهلوی در سالهای منتهی به سقوط بود. بعد از فرار از کشور در آبان 57 تا کنون هیچ تصویری از او منتشر نشده بود تا اینکه در چند روز اخیر دخترش پردیس ثابتی در خارج از کشور از او تصاویر در جمع اپوزیسیون جمهوری اسلامی منتشر کرد که جنجالی شد
او بعد از 44 سال زندگي مخفيانه، اكنون در سن 86 سالگي با خونسردي و خرسندي در ميان كساني حاضر شده است كه دست كم در ظاهر، عليه سركوب و دستگيري و زندان و شكنجه و اعدام شعار مي دهند و خواستار آزادي و مدارا و رعايت حقوق بشر در حق مردم ايران هستند. در ميان جمعيتي كه در اطراف ثابتي حلقه زده اند، (خاصه گروههاي چپ ماركسيستي) از آنهايي كه بيش از 50 سال سن دارند و سري در سياست يك دهه اخير حكومت پهلوي داشتند، كمتر كسي است كه زخمي و يا نيشي از ساواك مخوف دوران زعامت ثابتي در بدن نداشته باشد اما اكنون چهار دهه بعد از آن سالها، ثابتي را كه « الهه تباهي» مي ناميدند، همچون همرزمي امين در جبهه آزادي خواهي خود پذيرفته و دم بر نمي آورند! چه پرويز نازنيني! چه مبارزين بخشنده اي!
زماني بود كه نام پرويز ثابتي لرزه بر اندام هر جنبنده سياسي در ايران دهه 50 مي انداخت. همه كاره ي ساواك بود و در دستگيري و شكنجه و اعدام مخالفين حكومت، هيچ چيز اراده او را محدود نمي كرد. حتي در ميان مقامات حكومت هم با وزير و وكيل فالوده نمي خورد و در چشم به هم زدني مي توانست، با يك پرونده سازي ساده، هر صاحب منصبي را به سقوط و دريوزگي بكشاند. پرويز ثابتي از روساي ساواك امثال نصيري و مقدم حساب نمي برد و حتي عباس هويدا نخست وزير وقت هم از او بيم داشت. قدرتي مافيايي ثابتي تا جايي پيش رفته بود كه تلفن هاي خصوصي شاه را هم شنود مي كرد. گفتگوي تلفني شاه با علي اميني در سال آخر حكومت كه اخير منتشر شده است، كار ثابتي بود. حتي كاسه صبر اشرف پهلوي را هم لبريز كرده بود تا جايي كه به او گفته بود: « ثابتي! برای تو ظاهرا زدن و کشتن مثل آب خوردن است!».
پرویز ثابتی در سال ۱۳۴۵ به ریاست اداره یکم از اداره کل سوم رسید، سال ۱۳۴۹ معاون دوم اداره کل سوم بود و سال ۱۳۵۲ مسئول اول اداره کل سوم ساواک موسوم به امنیت داخلی شد و زندان «كميته مشترك ضد خرابكاري» زير كنترل مستقيم او قرار گرفت. كميته مشترك در واقع تركيبي از چند نهاد نظامي و امنيتي بود كه براي هماهنگي در سركوب مخالفين ايجاد شده بود.
به اين ترتيب، پرويز ثابتي كه به عنوان يك دانشجوي شهرستاني در رشته حقوق دانشگاه تهران تحصيل مي كرد تا مدافع حقوق قانوني مردم در مقابل قدرت باشد، تبديل به برنده ترين شمشير عليه حقوق قانوني و سياسي شهروندان ايراني شد و ساواك را به جهنمي ترين سازمان امنيتي و عامل بي اعتباري حكومت پهلوي مبدل كرد.
ثابتي حقوقدان و تئوريسين امنيتي حكومت هم بود بطوريكه در روزهای طوفانی قبل از سقوط شاه، همچنان اعتقاد داشت که با دستگیری و نابودی ۱۵۰۰ نفر از فعالان سیاسی، این بحران فروکش می کند. هرچند در همان روزها نیز در تدارک فروش اموال و انتقال خانواده اش به خارج بود! تنها مقام ارشد حكومتي بود كه در اوج بحران و انقلاب، منزل گرانقيمتش را نقد فروخت و با نام مستعار عاليخاني از فرودگاه تهران پرواز كرد و ديگر هيچ كس او را نديد
ثابتي البته از گذشته اش پشيمان نيست و اگرچه يكي از عوامل سقوط شاه بود اما خودش را همچنان مدافع امنيت و مخالفان شاه ( حتي همان اپوزيسيوني كه دور او را گرفته اند) را خرابكار و تروريست مي داند، با اين حال، امثال پرويز ثابتي و رضا پهلوي را به اين دليل كم خطر تر مي دانم كه حداقل از تاريخ يك درس بزرگ گرفته اند ولو اينكه به زبان نياورند؛ آموخته اند كه با ساواكي گري و سفاكي گري و زدن و بستن، نمي توان بر جامعه ايران حكومت كرد؛ چون نتوانستند حكومت كنند. ثابتي فكر مي كرد كه سيستم« بي داد» هميشه بر بنیاد است. او را به خاطر مسئولیت های امنیتی اش هیچ کس سرزنش نمی کند بلکه به خاطر آن تندروی ها و بزن و بگیرهایی مورد سرزنش است که حتی شاه را هم به این نتیجه رساند که امنیت کشور با انحلال ساواک بهتر تامین می شود اما دیگر خیلی دیر شده بود…ثابتی شاه را بیچاره کرد
روي سخن من با كساني است در همين حكومت كه از همان ثابتي بي رحم زخم ها خورده اند اما با رفتار و كردار خود شرايطي را فراهم كرده اند كه اكنون ثابتي و ثابتي هاي شرمسار و فراري، ظفرمندانه از پناهگاهها خود خارج مي شوند و پوزخند مي زنند و نغمه آزادي مي سرايند! هراس من اما از مردمي است كه تاريخ نمي خوانند!