علی طایفی: سلطنتطلبی و پادشاهیگرایی در ایران در آینه آمار
• پروژه هدفمند “من وکالت میدهم”، به شدت شکست خورد هم از سوی صاحبان پروژه هم از سوی وکیلی که خود را وارث قدرتی موروثی میپندارد و این نشانه و شاخص مهمی در تاریخ سلطنتطلبی و پادشاهیگرایی در ایران برای مردم خواهان دمکراسی است. دنیای امروز به شدت درحال تغییر است و بیتردید دستاوردی از این دست محصول بیش از یکصد سال جنبشهای پی در پی از عصر مشروعیت تاکنون است …
اخبار روز: www.akhbar-rooz.com
يکشنبه ۲ بهمن ۱۴۰۱ – ۲۲ ژانويه ۲۰۲٣
سلطنتطلبی و پادشاهیگرایی رو به پایان است
از همان روزهای نخست سقوط نظام شاهی در انقلاب ۵۷، هواداران مهاجر سلطنت آغاز به فعالیت کردند. در واپسین و نخستین سنجش اخیر در جنبش زن زندگی آزادی، پروژه وکالت به رضاپهلوی به عنوان شاهزاده کلید خورد که نتایج حاصل از آن به شدت قابل تامل است. شواهد حاکیست حدود ۳۵۰ هزار نفر تاکنون در فراخوانی به شدت چالش برانگیز به رضا پهلوی رای وکالت دادهاند!
این رقم فقط حدود یک چهارم فالورهای شخص رضا پهلوی در حساب توییتر او و حدود ده درصد فالورهای وی در حساب اینستاگرام اوست. همچنین از بین ۶ میلیون ایرانی خارج از کشور حدود ۵ درصد به او وکالت دادهاند! و طبعا از بین جمعیت بیش از ۷۵ میلیون نفر دارنده حق رای در ایران را خودتان میتوانید محاسبه کنید! آزمون پروژه وکالت بسیار روشنگرانه بود. در عین حال از بین نزدیک ۱۵ میلیون فالور علی کریمی، یکی از دعوتکنندگان اصلی پروژه وکالت، فقط ۲ درصد به این فراخوان لبیک گفته و با مدعی قدرتموروثی بیعت کردهاند.
حرکتی که شروع شد اگرچه طرح سوال غیردمکراتیک بود ولی دمکراسی دیجیتالی پاسخ دقیقی بدان بود. نتیجه همین مختصر اینست که رضا پهلوی به عنوان وارث قدرت موروثی نماینده مردم نیست و سلطنتخواهی رو به مرگ است. برای اثبات این مدعا علاوه بر سنجشگری پیش به چندین دلایل دیگر نیز استناد میکنم:
۱. بیش از نیم میلیون نفر در اثنای وقوع انقلاب ۵۷ که وابسته به نظام شاهنشاهی بودند کشور را ترک کردند. در طول سالهای بعد با همپیوستگی خانوادههای این افراد، تعداد آنان افزایش یافت. امروزه حدود ۶ میلیون مهاجر ایرانی در خارج از کشور سکونت دارند که به راحتی قابلیت دسترسی به اینترنت و مشارکتهای دیجیتالی دارند.
۲. بخش قابل توجهی از ایرانیان مهاجر در امریکا از وابستگان و دلبستگان نظام سلطنت پهلوی به شمار میروند که از نظر سنی به شدت سالمند و رو به کارافتادگی یا مرگ طبیعیاند. پس از نظر جمعیتی و نسلی، ایده سلطنتطلبی و هواداران سنتی آن روبه پایان است.
۳. سالخوردکی جمعیت فقط مختص ایرانیان مهاجر نیست. جمعیت متعلق به نسلهای دهه سی، چهل و پنجاه که به زندگی در نظام پهلوی خو گرفته، آشنایی داشته و هواداری میکنند نیز دستخوش سالمندی شده یا جان خود را ازدست دادهاند یا ازکارافتادهاند و یا در سنین بازنشستگی به سر میبرند. چراغ این نسل سلطنتطلب در داخل کشور نیز درحال خاموشی است.
۴. در طول بیش از چهار دهه زندگی در استبداد خشن دینی و ساختارولایی/ولایتی و گرایش عمومی مردم به سکولاریسم و تمرین جمهوری نیمبند در آن، مبارزه با یکتاپرستی و یکتاسالاری به شدت افزایش یافته و رهبریهای کاریزماتیک و سنتی در قالب ایده سلطانیزم مورد چالش جدی قرار گرفتهاند.
۵. نسل حاضر در جنبش انقلابی کنونی به دنبال فرارویی از مونارشیسم، پادشاهی، راهبری عمامه و تاج است. این نسل در پی ایجاد ساختار دمکراتیک نابی است که قدرت را پاسخکو کرده و به صورت گردشی در خدمت مردم باشد. بررسی آماری شعارهای مردم نیز حاکیست که سلطنتطلبی فقط ۳ درصد مطالبات مردم را تشکیل میدهد.
۶. میدانیم که کانتکست و زمینههای تاریخی ایران در طی چند هزار سال استبداد شاهان و نظامهای پادشاهی فاسد و بیکفایت زمینه فرهنگی و اخلاقی، ایستار یا گرایشهای فکری و روانی/اجتماعی میل به داشتن ولی یا یک قیم سیاسی بر بالای سرشان را ساخته و نهادینه کرده است. اما ولایت ستیزی ایرانیان در طی چند دهه اخیر پس از فروپاشی نظام سلطنت پهلوی، اسطوره شکستناپذیری و قدسی بودن شاه به عنوان ظلالله را درهم ریخته است. نسل جدید دستخوش یک خانهتکانی جدی در اندیشه و آمال خود شده و دیگر هیچ ولایتی چه شاه چه شیخ را پذیرا نیست.
۷. آسیب دیدن نهاد دین در طی بیش از چهار دهه و افشای ماهیت ستمگون و کاسبکار رهبران دینی سبب گردید که دینگریزی افزایش یابد. در این پروسه غیراجتماعیشدن دین، آموزههای ساختار تقلید در نظام شیعیگری نیز زیر چالش کشانده شد. به همینرو ولاییستیزی در نهاد دین و درون سنتهای دینی به سرعت روبه رشد نهاده است؛ امری که شانه به شانه ایده شاهخدایی رشد کرده بود، امروزه به شدت فرو ریخته است.
۸. پس از سالها فعالیت پر هیاهوی سلطنت طلبان در برونمرزهای کشور، بزرگترین راهپیمایی سلطنت طلبان از چند هزار نفر تجاوز نکرده است و شاخص مقایسهای آن نیز حضور ۱۲۰ هزار نفر ایرانی در اجتماع برلین بود که توسط تیم حامد اسماعیلیون سازماندهی شد. از این نظر در خوشبینانهترین وجه، اجتماع سلطنتطلب ها ده درصد اجتماعات ایرانیان در طول جنبش انقلابی ۱۴۰۱ بوده است.
۹. پروژه هدفمند “من وکالت میدهم”، به شدت شکست خورد هم از سوی صاحبان پروژه هم از سوی وکیلی که خود را وارث قدرتی موروثی میپندارد و این نشانه و شاخص مهمی در تاریخ سلطنتطلبی و پادشاهیگرایی در ایران برای مردم خواهان دمکراسی است. دنیای امروز به شدت درحال تغییر است و بیتردید دستاوردی از این دست محصول بیش از یکصد سال جنبشهای پی در پی از عصر مشروعیت تاکنون است.
۱۰. حدود ۱۲۰ سال مبارزه با ستمشاهی در عصر مدرنیزم ایرانی از زمان جنبش مشروطهخواهی، گواه سالها مبارزه با سلطنتپادشاهی است. نهضت مشروطه اصولا دنبال سلطنت مشروطه بود ولی با همه موفقیت نسبی همچنان مشروطه مشروعه باقیماند. دوران پهلوی اول و دوم مطالبات مردم تحت تاثیر جریان جهانی دمکراسیخواهیهای سوسیالیستی و لیبرالیستی فراتر رفته و کل نظام پادشاهی زیر ضرب قرار داد تا سرانجام نیز آن را ساقط کرد.
۱۱. نابودی در سطح جهانی. گزارش آزادی در جهان حاکیست که تعداد نظامهای سلطنتی/ پادشاهی پس از جنگ دوم جهانی به شدت روبه کاهش نهاده است. در ۱۹۵۰ م قریب نیمی از مردم دنیا در نظامهای سلطنتی زندگی میکردند که این نسبت به شدت کاهش یافته است. امروزه دربین ۲۲۰ دولت/ملت در دنیا فقط ۱۰ پادشاهی وجود دارد که ۴ عدد آن دیکتاتوری و غیردمکراتیک است که ۵ مورد هنوز به صورت زائده آپاندیسی در کشور به صورت تشریفاتی و سنتی باقی مانده است.
۱۲. تجربه دمکراسی در دنیای مدرن نشان میدهد با نظام تکسالاری و ولایتی نمیتوان به سوی دروازههای دمکراسی و گسترش آزادی حق انتخابی افزایش مشارکت مردم در سرنوشت خود پیش رفت. رشد فردگرایی، حقوق شهروندی، حقوق مدنی، برابری حقوقی آحاد ملت، چرخشی بودن قدرت سیاسی، تشکلیابی و حزبگرایی برای مشارکت افراد در دنیای سیاست و رهایی از پارتیبازی، فساد و اختناق و…مهمترین دستاوردهای دنیای دمکراتیک امروز است گه ایرانیان به ویژه نسل نوین بدنبال تاسیس آن در ایران هستند.
در پایان میتوان گفت قدرتهای موروثی، تکسالاری، مردسالاری، و پیرسالاری دیگر پاسخگوی نیازهای مردم ایران نیست. اگرچه برخی از کسانی که رای به وکالت دادهاند از سر ناگزیری و عجز در شکستن ساختار استبداد دینی به اینکار روی آوردهاند ولی این پند و قانونمندی تاریخی را نباید فراموش کرد که نیروهای پی در پی در طول ۱۲۰ سال، دوباره به سوی نظامهای مونارشی و ولایی بازنخواهند گشت اگرچه پروسه مبارزه با استبداد دینی بیشتر زمان ببرد.
برخی منابع:
shorturl.at/coSZ۲
https://t.me/alitayefi۱/۴۱۱۹
https://t.me/alitayefi۱/۴۱۱٣
https://t.me/alitayefi۱/٣٨٨٨