علی رضا اردبيلی: انتخابات با طعم رفراندوم
در پی روشن شدن نتایج انتخابات ریاست جمهوری 1384 / 2005 کسانی که استنباطی از جریانات عمقی جامعه نداشتند، دچار شوک شدند. در آن انتخابات، محسن مهرعليزاده که در نتایج کشوری، کمترین آرای ریخته شده به صندوقها را از آن خود کرده بود، در آذربایجان بيشترین تعداد آراء منتخبين را کسب کرد. محسن مهرعليزاده شخصی ناشناخته و فاقد هيچ کاریسمای قابل اشاره در کل ایران و از جمله آذربایجان بود. تنها هنر وی برای کسب اعتماد رأی دهندگان آذربایجانی، هویت اتنيکی ترکی وی و بخصوص حضور پيدا کردن وی در دفتر مجله “دیلماج” و ارسال نامه کتبی به مهندس علیرضا صرافی سردبير همان مجله، تأیيد همه 28 ماده سند “طرح اوليهاي از خواستههاي ملت آذربايجان” (در آستانه انتخابات دوره نهم رياست جمهوري) به تاریخ 30 اردیبهشت 1384 (20 ماه مه 2005) بود. تأیيد این سند، کافی بود تامحسن مهرعليزاده ناشناخته در دور اول انتخابات، بزرگترین موفقيت خودش را در آذربایجان کسب کند.
انتخابات مزبور به رفراندومی برای گرفتن نبض جامعه آذربایجان تبدیل شد و نشان داد که سند 28 مادهای مزبور، تنها خواست نویسندگان آن متن نبوده است و فعالين ملی و مدنی آذربایجان نه از سر دغدغه روشنفکری بلکه در پاسخ به یک “تقاضای اجتماعی” در جهت اراده مردم آذربایجان در ميدان هستند.
بحث روی پيش فرض های ثابت قضيه (از منظر منافع کشوری و منافع آذربایجان) به دانستنیهای ما اضافه نميکند. همانطور که بازیهای تيرختور از منظر هيجان و نمایش اراده سکوها برای ما مهم است و نه امر صرفا ورزشی وسط ميدان، اینجا هم وسط ميدان اصلا مهم نيست، حاشيه را باید دید. ما الان شاهد تحولات مهمی هستيم که ربطی به اصل قضيه یعنی برد و باخت کاندیداها ندارد. انتخاباتی داریم که مثل سال 1384 طعم رفراندوم می دهد. بی خيال “انتخابات”، رفراندوم را عشق است!
مسئله این است که آیا نزدیک به چهار دهه فعاليت فعالين ملی آذربایجان امروز در پاسخ به یک “تقاضای اجتماعی” است یا این فعالين تنها وکلای خودخوانده هستند و چنين تقاضا و وکالتی ازسوی موکلين مطرح نيست؟
رفتار انتخاباتی آذربایجان و ترکهای ایران از منظر پاسخ این کنجکاوی چنان مهم است که نتيجه انتخابات (انتخباب این یا آن کاندیدا) در قياس با آن یک امر ثانویه است. در سال 1384 که کاندیدای آذربایجانی انتخابات، نفر آخر انتخابات در مقياس کشوری بود، همين جنبه از انتخابات مهم بود. در واقع ما در این دو دوره از انتخابات ریاست جمهوری با فاصله 19 ساله فی مابين آن دو، با دو رفراندوم برای اثبات اراده آذربایجان و ترکهای غير آذربایجانی ایران سر و کار داریم. صد البته سرنوشت کشور ایران برای ما مهم است و سرنوشت آذربایجان و ترکهای غيرآذربایجانی تابعی او اوضاع عمومی کشور است. خطراتی چون جنگ، مداخله خارجی، به قدرت رسيدن نوع دیگری از نيروهای افراطی سياسی، تورم، بيکاری، مهاجرت جوانان، نابودی محيط زیست، نابودی منابع آبی، فرسودگی وحشتناک صنایع نفت و گاز کشور، جنگ با جهان تا نابودی آخرین ایرانی و آخرین سانتی متر مربع از کشور و هزار و یک درد بیدرمان مبتلابه ایران، مسئله آدربایجان هم هست. اما از آنجایی که طبق پيش فرضهایی که من در آغاز نوشته دیگر خود آنها را برشمردهام انتخاب یک رئيس جمهور اصلح، قادر به حل معضلات کشور نيست، یک نکته جانبی از ماجرای امروز برای آذربایجان و ترکهای غيرآذربایجانی ایران حائز اهميت شده است.
بنام دقت اضافه کنم که معجزه در سياست و سير حوادث مؤثر در سرنوشت کشورها هم اتفاق میافتد و اتفاق افتادن یک معجزه برای گشودن گره از کار فروبسته این سرزمين بدشانس، باید آرزوی هر انسان سالمی باشد. اما احتمال وقوع چنين معجزهای از طریق انتخاب رئيس جمهور اصلح از نظر من چنان اندک است که نخواهم مسئوليت دادن وعده غيرواقعی به مخاطبين خودم را بر عهده بگيرم.احتمال افتادن مسير تحولات به یک مجرای درست از طریق یک سری حوادث مثبت و ميمون با عزیمت از انتخاب اصلح یعنی انتخاب آقای مسعود پزشکيان هم به اندازه وقوع معجزه غيرقابل پيش بينی است. همانطور که نه سرنوشت دیوار برلين چند ماه قبل از برداشتن آن قابل پيش بينی بود و نه حوادث امروزی جاری در کشور، در زمان سقوط هليکوپتر رئيسی و همراهانش در 30 اردیبهشت
1403 در ورزقان.
در دور اول انتخابات، آرای آقای پزشکيان در آذربایجان، بيشاز پنج برابر آرای آقای جليلی بود. اگر حلقه ارتباط محسن مهرعليزاده در زمان انتخابات 1384 منحصر به پذیرش مفاد بيانيه 28 مادهای فوقالذکر بود، مسعود پزشکيان طی دوران فعاليت سياسی خود بعنوان نماینده مردم تبریز در مجلس شورای اسلامی و به هر مناسبت کوچک و بزرگ دهههای گذشته، بر حمایت خود از حقوق پایمال شده محرومان از جمله اقليتهای اتنيکی شامل آذربایجان، تأکيد کرده است. رأی پنج برابری مردم آذربایجان به وی، برای انتخاب وی در دور اول کافی نبود، اما برای نمایش ميزان “تقاضای اجتماعی” از فعالين ملی و مدنی آذربایجان، اقدامی بود روشن، قاطع و به دور از هر شائبه. در غياب هر گونه امکان شرکت احزاب و بلوکهای سياسی در انتخابات آزاد و نبود هرگونه مؤسسه نظرسنجی مستقل، تنها چنين رفراندومهایی است که ميتواند اراده آذربایجان و ترکهای غيرآذربایجانی ایران را نمایش دهد.