سید محمدرضا موحد: مسئله گزینش “هویت جمعی”
تضادها در اجتماع بشری همواره وجود داشته و خواهند داشت. تضاد منافع، تضاد طبقاتی، تضاد جنسی و فرهنگی و… ، هویتهای جمعی بر اساس این تضادها، گروههای معین را هویت میبخشند.
وجود ما مدیون دشمنان سرسختمان است؛ گروه ستمگر، گروه ستم دیده را میسازد، کارگران به سرمایه داران معنا میبخشند و این همان فلسفه وحدت وجودیست که هگل و ابن عربی، هر یک به روش خود سعی در توضیح آن دارند.
بشر به طور ذاتی برای دستیابی به آماج، پیشبرد اهداف و نیازهای خود به دنبال قدرت بوده و هویت جمعی دقیقا چیزی است که این قدرت را سازمان بخشیده و در حد اعلای خود نیروی تک تک افراد را در یک سیستم به صورت تساعدی بالا میبرد. از نظر راسل؛ قدرت نوعی توانمندی است که توانایی ایجاد تأثیرات مورد نظر را داشته باشد، و سیستم ها در مقابل سیستمها ایجاد میشوند، مانند سیستم غالب(حاکمیت) که تزی ارائه میدهد و سیستمهای واکنشی که آنتیتز را در مقابل آن گذاشته و نهایتأ سنتزی که به گفته هگل حاصل میشود.
تقریبا تمامی ایدولوژیها در راستای تعریف و توصیف هویت جمعی مشخصی، ایجاد شدهاند؛
سوسیالیسم هویت جمعی را براساس طبقات توصیف میکند و سعی در سازماندهی طبقات ضعیف برای ایجاد یک دیکتاتوری پولتاریا میباشد.فمنیست هویت جمعی را بر اساس جنسیت تعریف میکند و ملیگرایی نهایتأ هویت جمعی را بر اساس فرهنگ مشترک ملت مورد نظر توصیف مینماید. و این یکی از خاصیتهای جنبشهای ملیگرایی است که در مواقع لزوم همواره میتواند با سایر جنبشها و تفکرات درهم آمیخته شود.
در بحث فلسفه کلام؛ حروف، اعداد و به طور کلی کلمه را میتوان منشاء قدرت دانست. در طول تاریخ اسلام همواره بودند افرادی که به قدرت حروف و اعداد اعتقاد داشتند؛ از جمله ابوهاشم نوه علیبن ابیطالب، مغیرهٔبن سعید، سهلبن هارون، منصور حلاج، ابن سینا، محمد غزالی و ابن عربی.
جریانهای فکری همه از طریق کلمات انتقال مییابند و حتی ریشه این بینش به انجیل یوحنا نیز میرسد که در آن آمده است: «در ازل پیش از آنکه چیزی پدید آید کلمه وجود داشت و کلمه نزد خدا بود. او همواره زنده بود و خود او خداست».
ندای انالحق منصور نیز در همین راستا نشان از وحدت خالق و مخلوق و یا همان وحدت اضداد میباشد که جنبش حروفیه بیشتر از چهارصدسال بعد توانست معنی این پیام حلاج را درک کند. ابن عربی نیز کلمه را به معنای مختلف به کار میبرد، به تناسب چشماندازهایی که به مسائل دارد، از نظر متافیزیکی محض او کلمه را نیرویی خردمند و جاری در جهان میداند و مبدأ تکوین و حیات و تدبیر آن. به این لحاظ در نظر وی کلمه همان مقامی را داراست که عقل او در مذهب فلوطین و عقل کل در مذهب رواقیان.
اصولا بنیاد تمدنها و زمینه تاریخی تمدنها نیز قابل بحث است. زمانی که سقراط محکوم به مرگ میشود و شاگردانش اسباب فرار او را فراهم میآورند، وی از فرار امتناع میکند، به این دلیل که «من به عقیده خود پایبندم، اما طبق قانون کشورم صاحب چنین عقیدهای محکوم به مرگ است و من به قانون کشورم گردن مینهم.» تمدن غربی بر روی این چنین فضیلتهایی بنیان یافته اما عارف نامدارما، منصور حلاج در هر شهر و دیاری که پا میگذاشته، نام خود را عوض میکرده که شناخته نشود.(این جواز نه شرعی، نه اجتماعی،نه قانونی و نه حتی انقلابی است.) تمدن ایران نیز بر بنیاد چنین فضیلت اخلاقی پی افکنده میشود به خصوص زمانی که اکثر موراخ از حمله و غارت اعراب، تورکان و مغولان مینویسند احتمالا فراموش کردهاند که همین حاکمیتهای ستمگر تداوم چپاول خود را در حمایت از خانقاهها و جماعت چلهنشین میدیدند و شیوخ زاویه نشین را با انواع حمایتهای خود تقویت کردند. خواجه رشید در مدت ۲۱ سال صدارت خود ثروتی عظیم بدست آورد، همین وزیر باهوش پارسی به مناسبت میلاد پیامبر هدایایی به خانقاه شیخ صفی فرستاد که فقط چند قلم آن عبارت بود از ۱۳۰ راس گوسفند، ۳۰ راس گاو، ۱۵۰ خروارد گندم، ۳۰۰ خروار برنج، ۱۰ هزار دینار پول نقد و… این ارقام در مکتوب شماره ۴۵ مکاتبات رشیدی قید شده است. روشن است که این هدایا مفت به شیخ تقدیم نمیشد. امثال رشیدالدین فضل الله، جوینیها و حتی قبل آنان برمکیان همگی نسل در نسل در خدمت همین سلاطین بیابنگرد و بیگانه، جیفهخواری کردند و مردمی که این رویداد ها را مشیت و از پیش تعیین شده میدانستند.
جهان بینی وحدت وجود میتوانست، آغاز کشف، ایجاد و تنظیم روابط انسانمدارانه باشد و شروع دور شدن از اندیشه حکومتخواهی و حکومتگری. چرا که اگر انسان، طبیعت و گیاهان را نیز جزئی از وجود خود و یا شکلی از هستی خود و بخشی از کاینات و صورتی از ذات واحد بداند، چگونه میتواند به حکومت و فرمانروایی ماسواه بیندیشد؟!
رابطه خاصی بین فلسفه وحدت وجود و مفهوم توسعه پایداری وجود دارد؛ توسعه پایداری در معنای تغییر نگرش بشر به مفهوم رشد و پیشرفت پدید آمدهاست.
توسعهٔ پایدار سعی دارد به پنج نیاز اساسی زیر پاسخ گوید: تلفیق حفاظت و توسعه، تأمین نیازهای اولیهٔ زیستی انسان، دستیابی به عدالت اجتماعی، خودمختاری و تنوع فرهنگی و حفاظت از یگانگی اکولوژیکی. از این رو، تمرکز توسعه پایدار بسیار گستردهتر از صرفاً محیط زیست است. همچنین در مورد اطمینان از یک جامعهی قوی، سالم و عادلانه میباشد.
این به معنای رفع نیازهای متنوع همه افراد در جوامع موجود و آینده، ارتقای رفاه شخصی، انسجام و شمول اجتماعی، و ایجاد فرصتهای برابر است. هایـدگر بنیـانگـذار هرمنوتیـک فلـسفی در قـرن بیـستم و یکـی از تأثیرگـذارترین اندیشمندان در این دانش است که آرای او ساختاری جدید در دنیای هرمنوتیک ایجاد کرد. هایدگر با تاکید بر خصلت ذاتی فناوری، رسیدن دورانی را هشدار میدهد که انسان صرفا در خدمت تولید مواد و تهی از خالقیت، خود را چیزی به جز ماده نپندارد. پس آغازی دیگر باید؛ آغازی که شامل” سکونت خالقانه ای ” است که به ” سکونتی شاعرانه “تعبیر میشود. هایدگر چنین سکونتی را آشکارا پایدار می خواندش، چه فقط آنچه پایدار است میتواند در زمان گذرا، همچنین تداوم یابد.
امروزه، بحث توسعه پایدار، یکی از بحثهای بسیار مهم در سطح بین المللی است. سازمانها و نهادهای طرفدار محیط زیست در جهان و همچنین سازمان ملل از مهمترین ارگانهای دخیل در این امر هستند. بحثهای جدی و کارشناسانه در این مورد، در سال ۱۹۹۲ به کنفرانس جهانی توسعه پایدار، معروف به ” اجالس زمین ” در شهر ریودوژانیرو برزیل انجامید که بعدها به اجالس ریو مشهور شد و در آن قطعنامههایی برای ارائه راهبردهایی در جهت توسعه پایدار کشورهای جهان صادر شد و کشورهای جهان ملزم به پیروی از این قطعنامه شدند. ۱۰ سال بعد، در سال ۲۰۰۲ ، کنفرانس دیگری در شهر ژوهانسبورگ در آفریقای جنوبی در سطح وزرای کشورها و کارشناسان محیط زیست برگزار شد و هدف آن تأکید بر مصوبات کنفرانس ریو و اجراییتر کردن این مصوبات در سطح جهانی بود. ماحصل این حرکت در گزارش کمیسیون جهانی محیط زیست «توسعه پایدار» در «آینده مشترك ما» چنین تعریف شده: «توسعه هایی به منظور برآورد نیازهای فعلی بدون به مخاطره انداختن توانایی های نسلهای آتی در برآورده ساختن نیاز هایشان». توجه به فرهنگ، ویژگیهای بومی و تجربیات گذشته، بهرهگیری از انرژی های تجدید شونده و پرهیز از بکارگیری انرژیهای تجدید ناپذیر از اصول توسعه پایدار است.
درنتیجه گفتمانی که هویت جمعیمان را سازمان میبخشد برای رفع ستم، تضاد منافع و آیندهای پایدار، بایستی جامع در بردارنده مجموعه جنبشهایی باشد که در یک حرکت واحد که نهایتأ به سعادت ملی منجرب میشود. ادبیات و گفتمانمان(که دارای قدرت و تبعات خاصی میباشند) بایستی دربردارنده ستمملی(ملیگرایی)، ستم جنسی، ستم طبقاتی و ستم زیست محیطی بوده و به صورت وحدت خاصی درآید تا به صورت آلترناتیوی روزنه امیدی را برای ملتها بگستراند.