سیاست توسعه طلبی ارضی جریانات رادیکال کردی راه به کجا میبرد؟ – یونس شاملی
در تاریخ ۴ آپریل ۲۰۲۴ بازی فوتبال سپاهان و تراکتورسازی در استادیوم فوتبال سهند تبریز با حضور 90 هزار هوادار فوتبال جریان پیدا کرد و با وجود اینکه کانالهای تلویزیونی دولتی سعی در خفه کردن شعارهای تماشاگران در استادیوم فوتبال تبریز را داشتند، اما تماشاگران فوتبال موفق شدند شعارهای سیاسی کاملا روشنی را با طنین صدای تمامی شرکت کنندگان در استادیوم به صدا درآوردند. در میان این شعارها در این نوشته , میخواهم شعار زیر را (کلیپ ویدئوی این شعار در متن نوشته آمده است) اندکی ارزیابی کنم. شعار زیر در واکنش به یک اندیشه افراطی و توسعه طلبانه است که در نزد بعضی ازاحزاب و اشخاص سیاسی در جنبش ملی کرد تبلیغ میشود و براساس این اندیشه افراطی استان آذربایجان غربی تحت عنوان ” استان اورمیه” جزوی از سرزمین کردستان نامیده میشود.
یکی از شعارهای دیروز در استادیوم چنین بود؛
بو توپراقدان پای اولماز
اورمو کوردستان اولماز
ترجمه فارسی؛
از این خاک (آذربایجان) سهمی (به کسی) داده نمیشه
اورمیه کردستان نمیشه
بی توجهی به هشدارهای دوستانهٔ ما در طول سالهای اخیر و استمرار تاکید به ناسیونالیسم رادیکال از سوی بعضی از جریانات سیاسی کرد در عمل به تشدید تضاد میان آذربایجان و کردستان راه میبرد. تضادی که نتایج آن در دو مرحله (قبل از سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی و بعد از سرنگونی این رژیم) برای خلقهای غیر فارس و بویژه برای مردم ترک و مردم کرد فاجعه آمیز است؛
مرحله اول: نتایج ترویج اندیشه توسعه طلبانه قبل از سرنگونی رژیم؛
1- تشدید تضاد جنبشهای سیاسی متعلق به خلق های ترک و کرد و هدر بردن نیروی سیاسی و در عین حال ترویج نژادپرستی و خصوت علیه ترکها در جامعه کردستان و در نتیجه گسترش خصومت علیه کردها در جامعه آذربایجان است. این خود آغازی برای یک جنگ داخلی است که در ادامه به آن خواهم پرداخت.
2- افراط گرایی در جنبش ملی کرد و ادعاهای توسعه طلبانه ارضی نسبت به آذربایجان بهانهء لازم را به رژیم حاکم میدهد که در جامعه ایران هو و جنجال راه بیاندازد که “اگر ما نباشیم گروههای قومی خشونت و کشتار علیه همدیگر را در سطح کشور گسترش خواهند داد”. این در حالیست که خود رژیم از طریق عوامل پیدا و ناپیدایش در ترویج نفاق و تشدید تضاد میان ملیتهای غیرفارس از هیچ فعالیتی فروگذاری نمی کند. این رژیم خود دست اندکار گل آلود کردن بیشتر آب برای گرفتن ماهی مورد نظر خویش است. گل آلود کردنی که از سالها پیش آغاز شده است. چه بسا طرح شدن این مسئله در این سطح نتیجه سرماگذاری سرویس های اطلاعاتی رژیم جمهوری اسلامی باشد که امروز به این شکل بروز کرده است.
3- جریانات سیاسی مرکزگرا در اپوزیسیون افزایش تضاد میان جنبش های متعلق به خلقهای غیرفارس را فرصتی مغتنم شمرده و از این فرصت برای بی اعتبار کردن جنبش های ملی متعلق به خلق ها طوفان ضد تبلیغاتی به راه خواهد انداخت. طوفانی که عملا از خیلی وقت پیش آغاز شده است.
صدمات، زیانها و ویرانگریهای حاصل از طرح شدن شعار توسعه طلبانه از سوی بعضی از جریانات کردی را همچنین بایستی در مرحلهء دیگری نیز مورد توجه قرار داد :
مرحله دوم : نتایج ترویج اندیشه توسعه طلبانه در شرایط خلا قدرت سیاسی و سرنگونی رژیم;
این مرحله ان طور که تجربه تاریخی انقلاب 57 نشان میدهد با به خیابان آمدن پیشمرگهها و تلاش برای کنترل سیاسی شهرهای آذربایجان غربی آغاز خواهد شد و به یک جنگ خونین داخلی در شهرهای آذربایجان غربی میان کردها و ترک ها راه خواهد برد.
در چنین جنگی و در مرحله مذکور، هر جنایتی که میتوانید به تصورتان بگنجانید در شهرهای آذربایجان غربی اتفاق خواهد افتاد. درست مثل هر جنگ ارتجاعی دیگری. اولین قربانیان این جنگ ویرانگر و مطمئنا بی حاصل , زنان و کودکان در آذربایجان غربی خواهند بود. و گسترش خشونت و کشتار علیه مردم و ویرانی برای ایجاد وحشت و فرار مردم ترک و عملا تلاش برای پاکسازی قومی ترکها از شهرهای آذربایجان غربی به وقوع خواهد پیوست.
میخواهم از کادرهای سیاسی و با درایت کرد بپرسم که؛ شما فکر میکنید نتیجه این سیاست ویرانگر و جنگ داخلی در آذربایجان غربی چه خواهد بود؟
آیا جنگ داخلی و جنایات حاصل از آن در آذربایجان غربی به موفقیت جریانات و احزاب سیاسی توسعه طلب کرد خواهد انجامید؟
پاسخ من به این پرسش خیلی روشن است؛
شعار دیروز 90 هزار جوان تبریزی در استادیوم (اورمیه کردستان نخواهد شد) این شهر میگوید که نتیجه چنین روندی فاجعه بارتر از آنی خواهد بود که سیاسیون رادیکال کردی امروز تصورش را میکنند. من از همین امروز میگویم که نتیجه سیاست توسعه طلبانه یک شکست فاحش برای تمامی خلق های غیرفارس و از آن جمله خلق کرد خواهد بود.
چه نباید کرد؟
من از هم اینک با صدای رسا میگویم، نتیجه جنایت بار این سیاست توسعه طلبانه بی هیچ تریدی اگر چه در مرحله آغازین صدمات جبران ناپذیری به مردم ترک در آذربایجان غربی وارد خواهد کرد. اما در ادامهء این جریان و مرحله بعدی خلق کرد و کردستان تجربهء سال 1358 را دوباره تجربه خواهند کرد.
به نظرم چنین تلاشی دقیقا از آن نوع تلاش نافرجامی خواهد بود که حزب دمکرات کردستان ایران (حدکا) در سولدوز (نقده) در سال ۵۸ به آن دست یازید و نتیجهٔ خونین آن باید درس عبرتی برای همه ما در شرایط کنونی باشد.
بعد از مرحله اول یعنی سرازیر کردن پیشمرگه به خیابانهای شهرهای آذربایجان غربی و به اصطلاح تسلط به آن شهرها، و با گذشت یک زمان بسیار کوتاه در مرحله بعدی یعنی مرحله واکنش که بعد از استقرار نیروهای سیاسی در نزد دولت مرکزی و در ایالت آذربایجان آغاز خواهد شد، جنگ و جنایت علیه کردها آغاز خواهد شد، زمانیکه عقب راندن نیروهای مسلح کرد از آذربایجان غربی و شاید از کل کردستان از سوی نیروهای نظامی دولت مرکزی آغاز شود. و بی تردید در این واکنش نیروی سیاسی نظامی ایالت آذربایجان نیز ناچاراََ نیروی نظامی دولت مرکزی را همراهی خواهد کرد.
اینها را خیلی عریان میگویم که حداقل بتوانم چشمها و گوشهای بسته جریانات رادیکال کردی را با نتایج فاجعه بار سیاستی که از امروز در پیش گرفته اند آشنا کنم.
از آنچه که میگویم، بی هیچ تردید باید درسها گرفت و اگر درسی گرفته شود آنگاه منافع هر دو خلق ترک و کرد در مبارزه برای آزادی و برابری تامین خواهد گردید. اگر کردها نمیخواهند سال ۵۸ دوباره تکرار شود، باید با دقتی بسیار بالا به سخنانم توجه کنند.
سال ۵۸ سال سرکوب جنبش ملی کرد از سوی رژیم خمینی و شکست سخت مردم کرد در رسیدن به آرزویشان در آن تاریخ بود.
پرسش من از افراط گرایان کرد اینست که؛ در مرحله سرنگونی رژیم آخوندی (در سالهای آتی) فکر میکنید، چه فاکتور قدرتی تغییر خواهد کرد که به موفقیت کردها در کردستان و علاوه بر آن سودای توسعه طلبی در آذربایجان غربی را محقق خواهد ساخت؟
رژیم دینی خمینی سرنگون خواهد شد. اما تجارب تلخ جنبش زن زندگی آزادی به روشنی فریاد میکند که رژیم آتی در ایران، رژیمی بر بنیاد ناسیونالیسم کور مرکزگرایانه (آنچه که ما از هم اینک صدای دلخراش آن را با گوش جان میشنویم) در ایران پا به عرصهء حیات خواهد گذاشت. بویژه اگر سیاستهای خصومت آمیزی از سوی جنبش های ملی متعلق به خلق های غیرفارس (به مانند همین سیاست توسعه طلبی ارضی در آذربایجان غربی) به میدان بیاید، شکل گیری یک دولت مرکزی ناسیونالیست و افراط گرا در تهران قطعی خواهد بود.
با شکل گیری چنین دولتی، انگیزه سرکوب جنبش های متعلق به خلقها و همچنین جنبش ملی کرد بسیار بالاتر و قدرتمندتر از آن انگیزه سرکوبگرایانهء مذهبی رژیم خمینی خواهد بود که جنبش ملی کرد را در سال 58 سرکوب کرد .
اگر هر کسی بتواند جنگ داخلی در آذربایجان غربی را به چرایی سرکوب جنبش ملی کرد توسط رژیم جدید اضافه کند. نتیجهء چنین جنگی از امروز کاملا هویداست. من به روشنی بگویم، نتیجه بدتر از سال ۵۸ خواهد شد! چرا که در این جنگ علیه کردستان، نیروهای نظامی دولت مرکزی دست تنها نخواهد بود، بلکه جریان ملی- سیاسی ترک/آذربایجان نیز برای آزادسازی آذربایجان غربی آن نیرو را همراهی خواهد کرد. نتیجه این جنگ را هر محصل سطح دبیرستان هم میتواند به راحتی حدس بزند. به روشنی میگویم خوابی که توسعه طلبان رادیکالیست کرد برای آذربایجان غربی دیده اند، هر دو خلق کرد و ترک را از دستیابی به حقوقشان محروم خواهذ ساخت.
حال اینکه استراتژی دقیق و دمکراتیک جنبش های ملی متعلق به خلق های غیرفارس باید و باید که تمامی نیروی سیاسی خود را (بویژه نیروی سیاسی کرد و ترک) بدون هیچ تردید و اختلافی، علیه نیروی سرکوب دولت مرکزی بکار گیرند و مشترکا در مبارزه علیه نیروهای سیاسی مرکزگرا خاکریز سنگرهایشان را هرچقدر میتوانند بالا ببرند.
یک پاراگراف عریان را به این یاداشت اضافه کنم;
یکی از عمده هدفها و عمده تلاشهای جنبش ملی ترک نشر آگاهی ملی در نزد ترک ها و کندن ترکها از بدنهٔ نیروهای سیاس مرکز و مرکزگرا برای ایجاد یک نیروی مستقل سیاسی است . هدف از کندن ترک ها از بدنهء ذهنیت مرکزگرایی تلاش برای توانمند شدن ارادهء منطقه ایی (آذربایجان) برای تحقق فدرالیسم و از آن طریق تلاش برای گسترش دمکراسی و دمکراتیزاسیون در کل ایران است. دمکراتیسم و فدرالیسمی که کرد و ترک و فارس و بلوچ و عرب و دیگر خلقها بتوانند در آن میوهء آزادی، عدالت و برابری را بچینند.
یک معنی دیگر پاراگراف فوق اینست که با گسترش جنبش ملی ترک بخشی از آن نیرویی را که در سال ۵۸ برای سرکوب کردستان آمدند ( در بدنهء مرکزگرایی و نیروی نظامی و امنیتی رژیم) از بدنه نیروی سیاسی مرکزگرایی جدا کنیم و این نیرو را در راستای دفاع از حقوق خلقها مورد بهره برداری قرار دهیم و در عمل توانایی سرکوب رژیم جدید را تا حد ممکن کاهش دهیم. یعنی اگر این بخش از ترکها از بدنه نیروهای مرکزگرا جدا شوند، دیگر نیروی مرکز توان سرکوب را از دست خواهد داد و این یعنی تامین منافع خلقهای تحت ستم و گامی بزرگ برای تاسیس دمکراسی سکولار در ایران است.
در چنین بحبوحه ایی از مبارزهء سیاسی، به یکباره جریانان رادیکال ناسیونالیست کرد به میدان سیاست تشریف می آورند و شعار میدهند؛ آذربایجان غربی کردستان است!
اولا با این اندیشه توسعه طلبانه ارضی که از سوی جرنایات رادیکال کردی به میان میآید بخش کثیری از ترکها ذهنیت مرکزگرایانه را دو دستی می چسبند و همانجا میمانند و در قالب ارتش دولت جدید و برای مقابله با افراط گرایی کردی روانه کردستان میشوند. و عملا همه آن آرزوهایی که ما از کنده شدن این بخش از ترکها از بدنهٔ نیروی سیاسی مرکز و ذهنیت مرکزگرایی داشتیم , نقش بر آب میشود. نیروی سیاسی کنده شده از بدنهٔ مرکز و ذهنیت مرکزگرایی اینبار باز خود را با شعار کذایی «آذربایجان غربی کردستان است» در مقابل گروههای رادیکال کردی مییابد. یعنی عملا برای مقابله با سیاست توسعه طلبی ارضی جریانات رادیکال کردی، نیروی سیاسی مرکز به همراه نیروی سیاسی- ملی ترک در کنار هم قرار میگیرند تا بتوانند با شعار کذایی “آذربایجان غربی کردستان است” مقابله کنند.
آیا دیدن این منظره روشن از ترکیب نیروهای سیاسی برای مقابله با توسعه طلبی ارضی کردی برای رهبران کرد خیلی سخت است؟ یعنی استراتژهای احزاب سیاسی کرد توانایی دیدن این تابلو را ندارند؟
اگر درایت لازم برای دیدن چنین تابلویی در نزد رهبران و کادرهای سیاسی متعلق به احزاب سیاسی کردستان وجود نداشته باشد، هم کردستان و هم آذربایجان ابدا سرنوشت خوبی نمیتوانند داشته باشند.
2024-04-04