سوریه، سایهی جنگ سرد و شکلگیری معادله محور مقاومت – مهدی حمیدی
حالا که بشار اسد به تاریخ پیوسته و اغلب مفسران سیاسی، بهویژه پس از قضایای 7 اکتبر، از شکست ایدهی محور مقاومت میگویند و دولت ایران را به تجدیدنظر در سیاستهای منطقهای خود میخوانند بگذارید من هم از این فرصت استفاده کنم و تلنگری بزنم به حامیان این ایده در میان روشنفکران و فعالین سیاسی چپگرا. همانهایی که بهرغم همه اختلافنظرهایی که با ج.ا داشتند در داستان سوریه با مواضع و اقدامات آن همداستان شدند. چشم بر جنایات بیشمار بشار اسد و بمبهای بشکهای هدیهی روسیه و پوتین بستند و فقط زمانی لب به سخن گشودند که پای آمریکا، ترکیه و چند کشور دیگر در میان بود. همانهایی که چنان درگیر غربستیزی هیستیریک و افراطی هستند که ترجیح دادند داوطلبانه به کمپین محور مقاومت جهان اسلام بپیوندند و برایشان مهم نبود در راس این محور پوتین و فاشیستهایی نظیر دوگین یا دیکتاتورهای بدنامی چون بشار اسد قرار دارند!
ما باید با این واقعیت کنار بیاییم که مناسبات و روابط حاکم در دوران جنگ سرد به پایان رسیده است و ما در عصر جدیدی بسر میبریم. بسیاری از روشنفکران و فعالین سیاسی ما در ایران از شر تهنشستهای ذهنی و فضای تحلیلی جنگ سرد خلاص نشدهاند و هرکجا کم میآورند دست به دامن دوگانهی بلوک شرق و غرب میشوند! دوگانهای ایدئولوژیک که یکی از میراثهای ماندگار جنگ سرد است و در طول رقابت دو ابرقدرت آن دوران یعنی آمریکا و شوروی برساخته شد تا اهداف و اقدامات سیاسی و عملگرایانه آنها را مشروع جلوه دهد.
مواضع سیاسی چپهای محور مقاومت نه ربطی به خوانش انتقادی از وضعیت سرمایهداری دارد نه برآمده از تحلیلهای طبقاتی است و نه نشانی از مناسبات و روابط عصر حاضر دارد. نگاه انتقادی به سرمایهداری و هژمونی آن در جهان کنونی حکم نمیکند که ما به ارتجاعیترین افکار و رژیمهایی اقتدارگراییی نظیر روسیهی پوتین پناه ببریم و هرکس را که پرچم مبارزه با آمریکا و هژمونی آن را برافراشت تایید کنیم! و به نظرم یکی از دلایل این رویکرد، غیبت یا ضعف سوژه انقلابی باشد که یکی از مسایل اصلی جنبشهای چپ در عصر حاضر است.
یکی دیگر از اشتباهات مهم تحلیلی و نظری چپ ایران در مورد سوریه مربوط به نقش حزب اتحاد دموکراتیک کردستان سوریه (پ.ی.د) و نیروهای تحت فرمان آن یعنی یگانهای مدافع خلق (ی.پ.گ) بود. بخش اعظم چپهای ایران شیفتهوارانه از تشکیل کانتون و سیاستهای رهاییبخش آن در سوریه نوشتند و آن را چون یک آلترناتیو مترقی و چپگرا به تصویر کشیدند. در حالیکه صالح مسلم یکی از رهبران پ.ی.د همان زمان از حمایتهای ترامپ برای پیشبرد دموکراسی در جهان تجلیل به عمل میآورد و آنها با همراهی آمریکا و دولتهای اروپایی عملیاتهای مشترک انجام میدادند. در طول جنگ داخلی سوریه ی.پ.گ و سپس ارتش دموکراتیک سوریه (SDF) که با حمایت آمریکا شکل گرفت با طرفهای مختلف درگیر در جنگ از جملهی ایران و روسیه همکاریهای نزدیک داشت و از طرفی هم نیروی ذخیره بشار اسد برای مقابله با اسلامگرایان بود.
بعد از تشکیل روژاوا نیروهای مدافع خلق توسط سازمان عفو بینالملل به جنایات جنگی و پاکسازی قومی و نژادی متهم شد که طبیعتاً انعکاس چندانی در رسانههای فارسیزبان نیافت. در طی سالهای گذشته آنها فروش نفت به دولت اسراییل و همکاری با این دولت و حمایت از طرف آمریکا و دولتهای اروپایی را تجربه کردهاند. آخرین خبر از این گروه حکایت از آن داشت که آنها از دولت اسراییل خواستهاند تا در مقابل پیشرویهای تحریرالشام و ارتش ملی سوریه از آنها حمایت به عمل بیاورند. اگرچه بازهم برخی از چپهای ایران اصرار دارند تا آنها را بهعنوان نیرویی رهاییبخش و چپ جا بزنند و نوید ظهور یک آلترناتیو مترقی را میدهند!
مسئله اینست که واقعیتهای جهان کنونی تن به این معادلات یک مجهولی و پیوسته نمیدهد. اینگونه معادلات شاید در دوران جنگ سرد کاربرد داشتند اما در عصر کنونی تمام معادلات سیاسی چندمجهولی و گسستهاند؛ مثل سوریه!
@Sociogram2023