رضا براهنی، نویسنده، منتقد و شاعر ترک آذربایجانی، به ابدیت پیوست!
رضا براهنی، شاعر، نویسنده و منتقد برجسته ادبیات، بامداد جمعه پنجم فروردین در ۸۶ سالگی در شهر تورنتو در کانادا درگذشت.
براهنی رمان نویس، شاعر، منتقد ادبی و استاد دانشگاه بود و علاقهمندان آثارش او را در عرصههای مختلف، یک هنرمند پیشرو و مدرن میشناسند و معتقدند که حضوری تاثیرگذار در ادبیات ایران داشته و بنیانگذار گفتمان اصلی نقد ادبی در تاریخ ادبیات معاصر ایران میدانند.
از آقای براهنی تاکنون کتابهای بسیاری در زمینه شعر، رمان و نقد ادبی منتشر شده که میتوان از مهمترین آنها در عرصه شعر به مجموعه ‘خطاب به پروانهها’ اشاره کرد که حاوی شعرهای بسیار متفاوت و بحثانگیز در عرصه شعر ایران در دهه هفتاد خورشیدی است و در زمینه رمان هم رمان ‘آواز کشتگان’، ‘رازهای سرزمین من’، ‘آزاده خانم و نویسندهاش’ و در زمینه نقد ادبی به دو کتاب ‘طلا در مس’ و ‘کیمیا و خاک’ اشاره کرد.
رمان هایى چون “رازهاى سرزمین من”، “روزگار دوزخى آقاى ایاز” و “آزاده خانم و نویسنده اش یا: آشویتس خصوصى دکتر شریفى” و مجموعه شعرهایى چون “گل بر گستره ماه”، “ظل الله”، “اسماعیل” و “خطاب به پروانه ها” از جمله آثار آقای براهنی است.
احمد کریمی حکاک، استاد ادبیات فارسی در دانشگاه مریلند آمریکا در برنامه چشم انداز بامدادی بیبیسی فارسی، رضا براهنی را “یکی از پرکارترین نویسندگان نسل خود” خواند. آقای حکاک همچنین به نقش مهم رضا براهنی در تشکیل کانون نویسندگان ایران، در کنار نویسندگانی چون جلال آل احمد و غلامحسین ساعدی اشاره کرد.
رضا براهنی در ۲۱ آذر ماه سال ۱۳۱۴ در شهر تبریز متولد شد و کودکی خود را در یک خانواده فقیر در شرایط سخت جنگ جهانی دوم و اشغال ایران توسط نیروهای اتحاد جماهیر شوروی آن زمان گذراند.
او در دهه ۳۰ خورشیدی و زمانی که ۲۲ ساله بود به ترکیه رفت و در رشته زبان و ادبیات انگلیسی تحصیل کرد و دکترا گرفت. تحصیلات در رشته زبان انگلیسی شاید کمکی بود که او نقد ادبی را به شکل اصولی وارد ادبیات فارسی کند.
رضا براهنی در دهه ۴۰ خورشیدی در دانشگاه تهران استخدام شد و همزمان شروع به نوشتن نقد ادبی کرد. خودش میگوید که با نقدهایش که آن زمان در هفتهنامه فردوسی منتشر میشد، “زبان نقد ادبی را به وجود آورده است.”
نقدهای رضا براهنی و آنچه که در پاسخ به او نوشته شد را بسیاری “شکل گیری گفتمان اصلی نقد ادبی در ایران میدانند.”
رضا براهنی، در کنار آثار ادبی خود، در همه دوران مبارزهای دائمی با سانسور داشت. او در سال ۱۳۵۱ سه ماه به زندان افتاد و پس از آن ایران را ترک کرد و به آمریکا رفت.
او در این دوران با اشعار سیاسی خود به شدیدترین لحن به انتقاد از حکومت پهلوی پرداخت.
“شما خسرو گلسرخی را کشتهاید
حتی پیش از آنکه بکشید، کشتهاید
شما دو هزار و پانصد سال پیش ازین
خسرو گلسرخی را کشتهاید”
رضا براهنی در مقالات خود که عمدتاً به زبان انگلیسی بود، روایتهایی از اعدام و شکنجه در زندانهای ساواک روایت کرده بود.
در سال ۱۳۵۷ و همزمان با انقلاب در ایران، رضا براهنی هم مثل بسیاری از ایرانیان، تصمیم به بازگشت به ایران گرفت.
او کار ثابت در دانشگاه مریلند آمریکا را رها کرد و به ایران بازگشت. در دی ماه ۱۳۵۷ در نامهای به روح الله خمینی، از رهبری او و انقلاب ایران حمایت کرد.
اما مانند بسیاری، در پی سرکوب حکومت انقلابی و حذف جریان متفکران و نویسندگان، از فعالیت سیاسی و فرهنگی و تدریس در دانشگاه منع شد و حتی مدتی به زندان افتاد.
آقای براهنی با وجود محدودیتها در ایران ماند و به نوشتن ادامه داد. او مدتی به همراه همسرش، ساناز صحتی، در زیرزمین محل سکونتش کارگاههای شعر، ادبیات و نقد ادبی برگزار کردند.
اما در اواسط دهه ۷۰ خورشیدی بار دیگر مجبور به ترک ایران شد و اینبار به تورنتو کانادا مهاجرت کرد. او مدتی رئیس انجمن قلم در کانادا بود و در دانشگاه تورنتو تدریس میکرد و تا زمان مرگ در این شهر سکونت داشت.
“… و خداحافظیاش
آنچنان چلچلهسان ست
که من میخواهم
دائماً باز بگوید که :
خداحافظ ، اما نرود”