دکتر محمد حسین یحیایی; چشم انداز اقتصاد در دوران کرونا و پس از آن
یکی از ویژگی های نظام سرمایه داری بحران های ادواری آن است که بعد از یک دوران شکوفایی گرفتار آن می شود و بعد از مدتی بار دیگر رشد و توسعه را از سر می گیرد، مارکس آن را ناشی از کاهش تقاضا و گسترش فقر اجتماعی می داند، اندیشمندان بویژه پژوهشگران اقتصاد برای برون رفت از بحران، گذر از آن و یا گرفتار نشدن به آن تدابیر و پیشنهاد هایی ارائه داده اند که گاهی مورد توجه سیاستمداران قرار گرفته و گاهی هم با اولویت دادن به انباشت سرمایه از آن گذر کرده به آن توجهی نکردند، به هر رو بحران در اقتصاد و طولانی بودن آن مردمان زیادی را گرفتار فقر، تهیدستی گسترده، بیکاری فراگیر و قحطی و گرسنگی کرده، روابط اجتماعی و ساختار سیاسی را تغییر می دهد و در شرایط مطلوب نظم نوینی را جایگزین نظام می کند..
بحران ها گاهی ساختاری است که به دفعات و با فواصل مشخص اتفاق می افتد و گاهی دیگر غیر ارادی و ناشی از رخداد هایی است که خارج از نظام سیاسی و اقتصادی، مانند سوانح طبیعی و غیره از جمله شیوع بیماری های واگیر اتفاق می افتد که ضربات سهمگینی به اقتصاد وارد می کند. در سال های پایانی جنگ جهانی اول آنفلوانزای اسپانیایی تعداد زیادی از مردم جهان و ایران را به کام خود کشید و مدت ها اقتصاد را درگیر خود کرد و تغییرات مهمی در ساختار های سیاسی جهان پدید آورد ( امپراتوری ها از هم پاشید، ملی گرایی گسترش یافت و نخستین نظام سوسیالیستی جهان شکل گرفت ) ایالات متحده با گذر از دکترین مونرو به بازیگری در جهان سیاست و اقتصاد پرداخت.در سال های پایانی دهه 20 قرن گذشته ( 1929 ) بزرگترین بحران اقتصادی در بازار مالی آمریکا نمایان شد، بازار بورس نیویورک به ناگهان فرو ریخت، در اندک مدتی رکود اقتصادی و کاهش شدید تقاضا اقتصاد آمریکا را فلج کرد، این رکود که 43 ماه به طول انجامید به بحران جهانی اقتصاد تبدیل شد، بیکاری در ایالات متحده از مرز 25 درصد گذشت و برای برون رفت از بحران مداخله دولت در اقتصاد، ایجاد کار و افزایش تقاضا مطرح شد که در سال های بعد به تغییر ساختار اقتصادی انجامید و مداخله دولت در اقتصاد افزایش یافت تا جائیکه دولت های مقتدر، پوپولیستی با شعار های شدید و افراطی ملی گرایی در اروپا و آسیا زمینه ساز نظامی گری و توسعه طلبی شد که به جنگ دوم جهانی و کشار و ویرانی انجامید.
جنگ دوم جهانی بار دیگر دستآورد های اقتصادی بشر را به نابودی کشاند، چندین سال انسان را گرفتار خودخواهی های دیوانه وار انسان های مجنون با اندیشه های فاشیستی و خود شیفتگی کرد و با پایان آن ساختار های نوینی در جهان شکل گرفت، روابط اقتصادی و سیاسی در جهان افزایش یافت، بلوک سوسیالیستی در بخش مهمی از جهان شکل گرفت و تاثیر زیادی در ساختار سیاسی و اقتصادی جهان گذاشت، همراه با آن مستعمره ها آزاد شدند و کشور های غیر متعهد تشکیلات بزرگ و گسترده خود را بوجود آوردند، در این میان با مداخله گسترده دولت ها در اقتصاد و تنظیم بازار سرمایه و کار، ایجاد دولت های رفاه در اروپای شمالی، مرکزی و بریتانیا ( بریتانیا با انتشار گزارش بوریج در سال 1942 قرارداد اجتماعی جدیدی را در راستای دولت دولت رفاه مطرح کرد ) به یکی از اهداف مهم و بزرگ این دولت ها درآمد، و همه سامان دهی و سازماندهی اقتصادی و سیاسی و روابط بین المللی آنها در این راستا تنظیم شد و حتا قوانین و ضوابط داخلی آنها هم در راستای تشکیل دولت رفاه شکل گرفت.دوران طلایی با آرزوی دولت های رفاه به پیشرفت سریع آنها انجامید و چندین سال دوران ثبات و سازندگی، رفاه نسبی مردم را در اروپا به سرعت بالا برد و با افزایش مصرف حوزه خدمات هم افزایش یافت.تا پایان دهه 70 بحران بزرگی بجز افزایش بهای نفت، کاهش ارزش دلار و محدود شدن تقاضا در مقاطعی مشاهده نشد ولی سرمایه به فکر جهانی شدن و حاکمیت مطلق خود افتاد و شعار کهنه لیبرالیسم و محدود کردن فعالیت های اقتصادی دولت با شعار نئولیبرالیسم مطرح شد و اجرای آن را در بریتانیا « مارگارت تاچر، زن آهنین » و در ایالات متحده « رونالد ریگان، کابوی پیشین » به عهده گرفت.
نئولیبرالیسم از سوی نهاد های اقتصادی و سیاسی مانند صندوق بین المللی پول و بانک جهانی مورد حمایت قرار گرفت و برخی از کشور های اروپایی، آسیایی و آمریکایی ( آمریکای لاتین ) آن را به اجرا گذاشتند، فروپاشی شوروی و بلوک شرق آن را تقویت کرد، دولت ها فعالیت های اقتصادی خود را کاهش دادند و منابع خود را به بخش خصوصی واگذار کردند، در نتیجه از سیاست های دولت رفاه دور شدند، هزینه های عمومی کاهش یافت، آموزش و بهداشت در اختیار بخش خصوصی و سرمایه قرار گرفت، فاصله بین فقیر و غنی و طبقاتی افزایش یافت، تحرک سرمایه و حجم تجارت جهانی به ارقام نجومی رسید و در نهایت هزاره دوم با بحران های کوچک و قابل ترمیم به پایان رسید.
هزاره سوم با بحران های بزرگ سیاسی و اقتصادی شروع شد، جنگ های منطقه ای و تروریستی، جهان را به شدت نا امن کرد و بحران مالی 2008 و 2009 را به همراه آورد، این بحران از مسکن در آمریکا آغاز شد بگونه ای که مردم قادر به بازپرداخت اقساط خود نشدند و موسسات مالی وام دهنده هرچند خانه ها را از مردم و بدهکاران گرفتند ولی بعلت رکود بازار مسکن قادر به فروش مجدد آن نشدند، در نتیجه پرچم ورشکستگی را برافراشتند که دولت « باراک اوباما » به فریاد آنها رسید و از جیب مردم آنها را تامین مالی کرد این بحران و خروج از آن 18 ماه به طول انجامید.
از سال های 2018 اقتصاد جهان با سیاست های ترامپ گرفتار دست انداز های کوچک شده بود و آثار رکود در آن مشاهده می شد، در کشور های اروپایی با کاهش بهره هنوز بازار درجا می زد رشد اقتصادی اندک، تورم به صفر نزدیک و خطر افزایش بیکاری در کمین بود و صندوق بین المللی پول نوید رشد را در سال 2019 می داد، در این میان فعل و انفعالات سیاسی هم در بریتانیا تعیین کننده بود، زیرا « جرمی کوربن » رهبر حزب کارگر بریتانیا فاصله گیری از سیاست های دولت رفاه را به شدت به باد انتقاد می گرفت و می گفت باید از نئولیبرالیسم گذر کرد و مسیر دولت رفاه را در پیش گرفت که این سیاست خوشآیند کلان سرمایه بریتانیا و جناح راست حزب کارگر نبود، در نتیجه کوربن کنار گذارده شد. به هر رو در پایان سال 2019 ویروس کرونا در یکی از ایالات جمهوری خلق چین خود را نشان داد و دور جدیدی در اقتصاد و سیاست جهان پدید آورد.
مقامات چین با قرنطینه کردن منطقه، خطرناک و واگیر بودن ویروس کرونا را به همه جهان اطلاع دادند تا تدابیر لازم برای پیشگیری از آن اتخاذ شود، برخی از کشور ها و مقامات سیاسی آن را جدی گرفتند و برخی دیگر مانند ترامپ، خامنه ای، بوریس جانسون و بولسونارو آن را به باد تمسخر گرفته و آن را ابزار سیاسی و دست ساز بشر خواندند. ویروس کرونا به سرعت در جهان منتشر شد و از ابتدای سال 2020 اقتصاد و سیاست جهان را به شدت تحت تاثیر و تلاطم قرار داد، ایتالیا و اسپانیا که سال ها سیاست های نئولیبرالیستی را به اجرا درآورده، هزینه های عمومی ( بهداشت، آموزش، بازنشستگی و… ) را کاهش داده بودند با مرگ و میر گسترده روبرو شدند، هنوز ترامپ آن را جدی نگرفته بود و با شعار های خود خواهانه فرافکنی می کرد که در مدت کوتاهی شهر های بزرگ آمریکا درگیر آن شدند و در اندک مدتی مرگ و میر آن از 100 هزار نفر گذر کرد، در این میان اقتصاد به زانو در آمد، نزدیک به 40 میلیون نفر کار خود را از دست دادند، کارشناسان اجتماعی یادآور شدند که بحران عمیق و رکود فراگیر در راه است، در شرایط کنونی اکثر اقتصاد دان ها و سیاستمداران کارکشته بر این باورند که بحران کرونا در اقتصاد جهانی از همه بحران های پیشین عمیق تر و طولانی تر خواهد بود. هنری کیسینجر سیاستمدار نامی ایالات متحده که سال ها سیاست خارجی آمریکا را پیش می برد در مقاله ای که در « وال استریت ژورنال » به چاپ رسید می نویسد: بحران سیاسی و اقتصادی این ویروس به مدت طولانی تا نسل های آینده ادامه خواهد داشت… همه گیری این ویروس سیستم جهانی را برای همیشه تغییر خواهد داد…
کریستالینا جورگییوا رئیس صندوق بین المللی پول با نگرانی و ترس از آینده، اقتصاد جهان را تیره و تار می بیند و می گوید: بحران 2008 اقتصاد را تنها 7 دهم درصد کوچکتر کرد ولی پیش بینی ها نشان می دهد که اقتصاد جهان بیش از 3 درصد کوچکتر خواهد شد که سهم ایالات متحده در آن نزدیک به 7 درصد و حوزه یورو 7 و نیم درصد و رشد اقتصادی چین هم اندکی مثبت ( اندکی بیش از یک درصد ) خواهد بود که از سال 1976 کمترین میزان است
آنچه مسلم است اقتصاد جهانی سرگیجه گرفته و به اغما رفته است، موج بیکاری همچنان ادامه دارد، سرمایه گذارانی که در سال های گذشته وارد حوزه گردشگری شده و دوران طلایی خود را می گذراندند به یک باره پرچم افلاس بر افراشتند و میلیون ها کارگر از این حوزه اخراج شدند، کمر اقتصاد خم شده، بازار های مالی پی در پی سقوط می کنند، تزریق پول از سوی دولت ها قادر به نجات آنها نیست، صندوق بین المللی پول خواستار بودجه بیشتر برای حوزه بهداشت و درمان است و حمایت از کارگران و کسب و کار های کوچک را برای افزایش تقاضا و خروج از رکود توصیه می کند و همچنان خروج از دوران قرنطینه را ضروری می داند و به کشور های وام دهنده پیشنهاد می کند که همکاری بیشتری با کشور های بدهکار بکنند و تسهیلاتی در باز پرداخت بدهی و اقساط آنها فراهم آورند، در این میان بی اعتمادی به بازار سرمایه و سرخوردگی در بین جوانان در حال افزایش است، بویژه جوانانی که در چند دهه گذشته تحت تاثیر تبلیغات گسترده سرمایه داری و برتری بازار محور آن قرار گرفته خواهان ثروت اندوزی به هر قیمتی بودند که ناگهان ویروس کرونا از راه رسید و آنان را با ناکامی روبرو کرد، هرچند رهبرانی مانند بولسونرا رئیس جمهور راست گرای برزیل هنوز به انباشت بیشتر سرمایه می اندیشد، با هرگونه جداسازی، فاصله گذاری و قرنطینه مخالفت می کند و کشته شدگان ویروس کرونا را تقدیر الهی می داند، همانند تاریک اندیشان مرتجع حاکم بر ایران که کرونا را نعمت خدا ( احمد علم الهدا ) می دانند و یا آخوند پناهیان که می گوید: بلای کرونا باید فراگیر شود تا امام زمان ظهور کند !
ویروس کرونا و شیوع آن پر سرعت آن در جهان تاثیر زیادی بر اقتصاد، سیاست و رفتار انسان ها خواهد گذاشت، ناامنی و عدم اعتماد به آینده مصرف و تقاضای انسان ها را محدود تر خواهد کرد، در نتیجه چشم انداز اقتصاد رکود طولانی مدت و محدود تر شدن مصرف است که برخی از دولت ها بدون توجه به گسترش ویروس کرونا در تلاشند که فعالیت های اقتصادی را از سر بگیرند و به انباشت سرمایه ادامه دهند….