دکتر محمد حسین یحیایی : میثاق ملی یا منشور گمراهی!
جامعه ایران نیازمند نگاه واقع بینانه است که مسیر دمکراتیزه شدن را به سرعت طی کند، این جامعه متشکل از واحدهای گوناگون ملی با زبان، فرهنگ، سرزمین و تاریخ مختلف اند. رشد همه جانبه اقتصادی، اجتماعی و سیاسی مشارکت داوطلبانه همه آنان را می طلبد
مدتی است تلویزیون کانال یک به مدیریت «شهرام همایون» از خبرنگاران کهنه کار و تیزبین، برنامه ای را تحت عنوان «چه باید کرد» پیش می برد و در این برنامه از افراد گوناگون از داخل و خارج کشور دعوت می کند که دیدگاه های خود را در مدتی بسیار کوتاه بدون سانسور و محدودیت بر زبان آورند و در معرض قضاوت مردم قرار دهند. در این برنامه که به ابتکار و شناخت ایشان از جامعه کنونی ایران پیش می رود یک نو آوری هم در برنامه های تلویزیونی برون مرزی به چشم می خورد و آن مشارکت تعدادی از فعالین اجتماعی و سیاسی واحدهای گوناگون ملی در ایران است که همراه با آموزه های سیاسی، تمرین مشارکت سیاسی، می تواند زمینه شناخت ایرانیان از یکدیگر را فراهم آورد، زیرا بدون شناخت و مشارکت همگانی در تعیین سرنوشت سیاسی و اجتماعی، برون رفت از چمبره استبداد از نوع سلطنتی و ولایتی متصور نیست، ولی در این میان افرادی هستند که تحت تاثیر ولایت و یا خدایگان، خود را قیم، راهنما، شاید هم منتخب و برتر از مردم می دانند که در آن سرزمین وسیع زندگی می کنند. آنان بدون درک درست و واقعی از واژه ها به انتشار «میثاق ملی» دست می یازند که باید پرسید شما به نمایندگی از کدام مردم برای آنان میثاق ملی می نویسید؟ و یا این صلاحیت را در خود می بینید که به این اقدام مهم دست می زنید؟. میثاق ملی نیازمند مشارکت همگانی و کارشناسی است.
میثاق به اصطلاح ملی آنان با انشای بسیار ضعیف، متوهم، متناقض و تفرقه افکنانه با تیتر یک کشور، یک ملت و یک پرچم منتشر شده و مردم ساکن در گستره ایران را میهن پرستان و ایران ستیزان نامیده است که خود نشانگر تفرقه انگیزی و فتنه گری است. آنان یا تاریخ را نمی دانند و یا به دلخواه خود آن را تفسیر می کنند که نتیجه آن نکبت و دشمنی در جامعه چندگانه ایران خواهد بود. به نظر نمی رسد واحدهای ملی ایران با پرچم واحد و جغرافیای سیاسی کنونی که در آن همه واحدهای ملی از حقوق سیاسی و مدنی خود بهره مند باشند، مخالفتی داشته باشد ولی اصرار بر واژه ملت که نشانه غرض ورزی و فتنه گری است براستی جای پرسش دارد، آنان هنوز بر سیاست شکست خورده انکار دیگران اصرار می ورزند، که اجرای این سیاست و پیشبرد خشن آن در چندین دهه هیچ دستآوردی نداشته است در نتیجه باید واحدهای ملی با زبان، تاریخ و جغرافیای خود به رسمیت شناخته شوند تا زمینه همکاری فراهم شود.
واژه ملت که بعد از انقلاب فرانسه (1794) با پیشرفت سرمایه داری و گسترش شهر های بزرگ با تولید انبوه وارد ادبیات سیاسی، اجتماعی و جامعه شناسی شده، با گذشت زمان تعاریف گوناگونی بخود گرفته است، برخی آن را به جمعی از مردم می گویند که در یک سرزمین زندگی می کنند تاریخ، زبان، فرهنگ و گاهی نژاد مشترک دارند و در بعد سیاسی هم حکومت واحد دارند. گروه دیگر آن را با ریشه «نیشن» لاتینی یعنی تولد، یگانگی با مشترکات نژادی و تباری بکار می برند، در قوانین و اسناد بین المللی گفته می شود که ملت به گروهی از مردم اطلاق می گردد که در یک جغرافیا در کنار هم زندگی می کنند و گاهی هم زبان، هم دین و هم فرهنگ نیستند ولی برای پیشرفت جامعه خود تلاش می ورزند، یعنی از نظر حقوقی با مشارکت همگانی دولت تشکیل می دهند، همزمان با کاربرد عوامل اقتصادی و اجتماعی در ارتباط باهم باشند و با پیشرفت اجتماعی تعلق به یکدیگر را احساس، ضروری و الزامی بدانند. در اینجا آنچه زیربنای یک ملت را می سازد و به آن تحکیم می بخشد احساس یگانگی از نظر ذهنی، حسی و همدلی است که مولوی هم به آن اشاره می کند و می گوید «همدلی از همزبانی خوش تر است» البته واژه ملت و کاربرد آن در سیاست تعاریف دیگری هم دارد که ضرورتی به بیان همه آنها در این مختصر نیست.
نویسندگان میثاق ملی که خود را گاهی قیم و گاهی دیگر ناجی ملت می دانند در بخشی از آن می نویسند که ایران ستیزان سودای فروپاشی کیان ملی را در سر دارند و هدف از کیان ملی را هم بر زبان نمی آورند که منظورشان چیست؟ زیرا نگهبان این مرز و بوم مردمانی هستند که بیشتر در پیرامون زندگی می کنند و در ادوار گوناگون گاهی با دست خالی به جنگ مهاجمانی رفتند که خواستار نفوذ و تسخیر آن بودند (در دوران فتحعلی شاه قاجار آذربایجان با دست خالی 25 سال در مقابل روس ها مقاومت کرد که این جنگ نابرابر به فتوای جهاد آخوند های نجف و قم رخ داد و ضربات سهمگینی به اقتصاد آذربایجان وارد کرد) تهیه کنندگان میثاق ملی آنچنان در توهم، خودخواهی و خود شیفتگی گرفتارند که گویا ایران متعلق به آنان است و هر کسی خواست در آن جغرافیا زندگی کند باید از آنان اجازه بگیرد. آنان در بخش دیگری از این سند میثاق ملی خود خوانده می نویسند «این میثاق سند مرجع و مبنای همکاری است» این گفتار یادآور اجبار در قبول حزب رستاخیز و یا گرفتن پاسپورت و بیرون رفتن از کشور به دستور ملوکانه و یا حزب فقط حزب اله خمینی ساخته است که به نظر می رسد درک و فهم آنان از دمکراسی، مشارکت سیاسی و حق تعیین سرنوشت همین قدر باشد.
این به اصطلاح میثاق ملی که با شعار های پان ایرانیستی مزین شده، به شعار های جهانشمول بشری، کنوانسیون های گوناگون و نهاد های وابسته به سازمان ملل متحد (شورای حقوق بشر، نهاد فرهنگی یونسکو و…) که دستآورد بشر در طول تاریخ است، توجهی نکرده، گروهی از جامعه را بر گروه های دیگر برتر، والاتر و با امتیاز بیشتر تلقی می کند. در این میثاق نشانه ای از عدالت، حقوق مساوی و عدالت همگانی به چشم نمی خورد. در متن گستاخانه آن انحصار طلبی، خود بزرگ بینی و تحقیر دیگران همچنان ادامه دارد که تراوش ذهنی نویسندگان خود خواه و متکبر آن است، این میثاق از سوی تعداد اندکی از مشزوطه خواهان، پان ایرانیست ها، طرفداران جبهه ملی در خارج و برخی دیگر از خارج نشینان تائید و امضاء شده است، آنان هیچگونه توجهی به بافت اجتماعی ایران نکرده اند و شاید هم آشنایی با آن ندارند. چگونه می توان قبول کرد که در یک جامعه چند زبانی و چند فرهنگی همه امتیازات و امکانات مالی برای یک زبان و یک بینش هزینه شود؟ و چندین هزار کودک که زبان دیگری غیر از زبان رسمی فارسی دارند گاهی به علت فقر و یا عوامل دیگر از آموزش محروم شوند. یا در مناطق محروم روستایی (سیستان و بلوچستان، خوزستان، کردستان و بخش هایی از آذربایجان) در تابستان های گرم و طاقت فرسا و زمستان های سرد در مدارس فرسوده، کپر و یا کانکس درس بخوانند، در حالیکه در تهران حداد عادل رئیس فرهگستان زبان فارسی برای راحتی فرزندش مدرسه خصوصی بسازد و یا فرزند عارف معاون رئیس جمهور خود را ژن برتر بنامد.
جامعه ایران نیازمند نگاه واقع بینانه است که مسیر دمکراتیزه شدن را به سرعت طی کند، این جامعه متشکل از واحدهای گوناگون ملی با زبان، فرهنگ، سرزمین و تاریخ مختلف اند. رشد همه جانبه اقتصادی، اجتماعی و سیاسی مشارکت داوطلبانه همه آنان را می طلبد، در مرحله نخست آنان باید حق تعیین سرنوشت سیاسی خود را در جغرافیای سیاسی ایران بدست آورند و با گذر از مرکز گرایی و استفاده از منابع اقتصادی و انسانی خود مسیر رشد و توسعه اقتصادی و فرهنگی خود را هموار سازند، در این راستا می توانند بار دیگر به قانون اساسی مشروطه (متمم قانون اساسی اصول 90 تا 96) مراجعه کنند که در آن انجمن های ایالتی و ولایتی (خود مختاری) پیش بینی شده بود که همان حکومت های محلی با اختیارات فراوان بود (جمع آوری مالیات، اجرای طرح های عمرانی، حفظ امنیت، دادگستری، فعالیت های فرهنگی، تدریس به زبان مادری، انتشار کتاب، پخش رادیویی و تلویزیونی، هنری و قانونگذاری در پارلمان محلی برای پیشبرد فعالیت های اجرایی و غیره)، انجمن های ایالتی و ولایتی زمینه های مشارکت سیاسی همگان را فراهم می آورد، در نتیجه همه واحدهای ملی با حقوق مساوی در ساختن جامعه مدرن تلاش می ورزند، این جامعه چند گانه با همدلی و همفکری می تواند زمینه همکاری را برای رشد همگانی و سریع فراهم آورد و مردم آن با حفظ هویت ملی خود با ارتجاع مخالفت کنند.
میثاق ملی با مشارکت همه واحد های ملی و با پیشبرد مذاکرات طولانی و راهبردی تهیه و تنظیم می شود تا منافع همگان با آن تامین شود و مسیر راه ترقی و پیشرفت هموار گردد. بار دیگر یادآور می شود که مرکزگرایی به استبداد می انجامد، آزموده را آزمودن خطا است، تاریخ بیش از یک قرن گذشته آن را نشان می دهد، مرگز گرایی و اجبار در یگانه سازی قدرت دولت و حکومت را آنچنان افزون می کند که دولت مقتدر با استفاده از امکانات مالی و نظامی مردم را به گروگان می گیرد و مانع از پیشرفت همه جانبه اقتصادی، اجتماعی و سیاسی می شود، راه برون رفت از مرکز گرایی، گذر از یگانه سازی تصنعی و ایدئولوزی های حکومتی است…