جوانه ها بر خاك فاشيسم سر مى كشند
ديروز بهمن قبادى را بايكوت كردند چون فيلم كردى ساخت به نام “زمانى براى مستى اسب ها” و امروز در بحبوحه جشنواره فيلم فجر، فاشيست وار به فيلم “آتاباى” مى تازند چون به زبان تركى است. به ما كه مى رسند گرچه هنوز اولين فيلم عربى مان -سامى به كارگردانى حبيب باوى- اكران نشده اما در يكى از فيلم هاشان همه چيز عرب ها را تحقير مى كنند. والبته اين نخستين فيلم ضد عرب نيست در كارنامه شان. اكنون در فيلمى به نام “كشتارگاه”. اما اين فاشيستان فراموش كرده اند كه ما جوانه توفان ديده ايم كه اكنون آمده ايم نه تنها در سياست وورزش بلكه در سينما و ادبيات هم، كيان و كيستى له شده مان را سرسبز كنيم. به اين صدا بايد خوب گوش كنيد: آنتى فاشيست است و رهايى طلب.
در اينجا مطلبى را آورده ام كه حبيب باوى ساجد
كارگردان نخستين فيلم عربى نوشته است در همين زمينه و در باره عباس امينى كارگردان فيلم كشتارگاه:
درمیان برخی هنرمندان، دسته ای از یک جغرافیای واحد بامحدوده ی جغرافیایی خاص که عمدتأ شهرها و دررأس آن تهران است، با آدم ها وقصه های گفته شده و استفاده از زبان رسمی به خلق هنری می پردازند، ودسته ای دیگر هنرمندانی هستند که از جغرافیا، آداب و رسوم وزبان ومحنت قوم خود سخن می گویند..دسته ی نخست شاید در بدترین شکل ممکن مورد انتقاد ومخالفت از سوی دیدگاه رسمی قرار بگیرند.. دسته ی دوم اما نه تنها بامخالفت دیدگاه رسمی روبرو هستند، بل، شور بختانه بسیار پیش آمده که بامخالفت بعضی از همین افراد به اصطلاح اهل فرهنگ و هنر وروشن اندیشی روبرو می شوند، وشگفتا که دیده شده گاه هنرمندانی که کوشش می کنند زبان حال وروز قومیت خود دریک بستر انسانی جهان شمول باشند، مورد برخورد قهری تا سرحدحذف ازسوی برخی به اصطلاح جماعت فرهنگ و هنر قرار می گیرند که مدام زیر شعار کلیشه ای «مام میهن» اما تابن دندان وتامغز استخوان شووینیست صورتک عوض می کنند.. این افراد که البته اقلیت جامعه ی هنری کشور هستند، گاه علیه هنرمندان قومیت های این سامان پرونده سازی هم می کنند واگر قدری قدرت داشته باشند، بی شک در دادگاه صحرایی حکم را هم علیه هنرمندان قومیت های این سامان اجراء می کردند..در نتیجه دسته ی دوم از جامعه ای هنری کشور (آن گونه که شرح دادم) از دوسو با بی مهری روبرو هستند.. فیلم «زمانی برای مستی اسب ها» ساخته ی «بهمن قبادی» بهترین گواه است بر سینمایی ست که صدسال از عمرش می گذشت، اما دریغ از یک فیلم کوردی بازبان مادری..قبادی پس از ساخته شدن این فیلم ودیگر فیلم های کوردی اش، فقط به این علت که به قوم فراموش شده ی پرمحنت اش توجه کرده است مورد غضب جمع کثیری از اصحاب فرهنگ و هنر قرار گرفت!؟ در این صورت مرز میان اندیشه ی قبول دیگری وایمان به چندصدایی، با سیاست ورزانی که در پی یکسان سازی کردن تمام قومیت ها (خارج از تنوع فرهنگی وزبانی) کجاست!؟
درهمین آغازبگویم طی بیست سال شناخت دورادورم از«عباس امینی»،همیشه اورا«عرب ستیز»دیده ام(چه درفیلم های کوتاه ومستندش وچه درگعده های خصوصی). این سوأل راهمیشه داشته ام که این همه عرب ستیزی ونفرت پراکنی نسبت به قومیتی که اودردامان شان پروش یافته است ازکجانشأت گرفته است؟!اوکه نیمی بیشترازدوستانش عرب هستندچگونه سراپاازمردم عرب بدش می آید!؟(یادمان باشدملاک قضاوت ما،آثارش هستند). گاهی فکرمی کنم مهمان نوازی مردم عرب درپشت صحنه ی فیلم هایش،اوراشرمنده نمی کند!؟قهوه ی تلخ جانانه ی عربی رامگرمی شوددرچاله ی گلوفروبدهی،وآن وقت ازمیزبان بدت بیاید!؟این نفرت وعرب ستیزی ازبیست سال پیش وازفیلم های کوتاه ومستند،عاقبت امروزخودش رابه بدترین شکل ممکن در نخستین فیلم سینمایی امینی،«کشتارگاه»جلوه می دهد.فیلمی که این بارازدریچه ی دیگری مردم عرب جنوب کشوررازیرنگاه امنیتی می برد. این بارشاهدیم مردم عرب قاچاق دلارمی کنندوآن وقت درکمال ناباوری،آه ندارندتاباناله سوداکنند!!فیلمی که البته مطلقأ فاقدارزش های سینمایی ست.فیلمی که نه تنها فاقد فیلم نامه ی منسجمی ست،بل،فاقدکارگردانی خلاق است وتقریبأکولاژی ست ازچندصحنه ی سرقت شده ازچندین فیلم (رجوع کنیدبه تشییع جنازه روی آب که به مضحک ترین شکل ممکن ازتئوآنجلوپلوس بزرگ ودشت گریانش ربوده شده است ویاصحنه ی دلالان دلارکه ازفیلم متری شش ونیم ربوده شده است ویادفن کردن جنازه هاکه ازخانه ی پدری کیانوش عیاری دزدیده شده است!و..).در هرحال آن چه درکشتارگاه به چشم می آید، سراپاتوهین به مناسبات اجتماعی وآداب رسوم قومیت عرب ونیز ازلحاظ بیان سینمایی مطلقأازارزش برخوردار نیست. بااین حال به باورمن،ارزش های سینمای،تعریف نسبی دارند،ولی نگاه تحقیرآمیزبه انسان به شکل عام وبه انسان های قومیت های دیگرمطلقأنسبی نیست وبه یک اندازه درسراسرجهان امری ست مذموم. به یادندارم حتی یک فیلم ازفیلم سازان عرب جنوب کشورنسبت به قومیت دیگری توهین کرده باشدیاقومیت خودرابرتردانسته باشد.این فیلم سازان فقط کوشش کرده اندرنج واندوه قومیت خودرادرجهت یک جورآسیب شناسی وارائه ی راه حل بازتاب بدهند.امامتأسفانه می توانم چندین فیلم سینمایی وفیلم کوتاه ومستندوسریال رانام ببرم که هم خودبرتربین هستندوهم توهین به قومیت های دیگر.بی گمان این شکل از روایت هامطلقأ ابرازعقیده نیست،ونامش پستی ست ونژادپرستی محض.یوسف عزیزی بنی طرف