جمهوری اسلامی علیه زنان؛ چرا ایران پایینترین آمار فعالیت اقتصادی زنان را در جهان دارد؟
در کمتر نقطهای روی کره زمین عرصه برای کار و فعالیت اقتصادی زنان مانند ایران تنگ است. کشوری که جمعیت زنان بالای ۱۵ سال آن بیش از ۳۱ میلیون نفر است؛ اما از این میان جمعیت زنان شاغل کمتر از ۴ میلیون و ۴۰۰ هزار زن است.
در کل کشورهای جهان تنها در پنج کشور «گینه بیسائو»، «یمن»، «عراق»، «اردن» و «الجزایر»، نرخ مشارکت اقتصادی زنان کمتر از ۱۴ درصد است. یک فاجعه تمامعیار اجتماعی و اقتصادی که به چشم مسئولان جمهوری اسلامی نمیآید.
در یک سال گذشته چه بر سر زنان شاغل آمده است؟
طبق آخرین گزارشهای مرکز آمار ایران، نرخ مشارکت اقتصادی زنان در پاییز امسال به حدود ۱۴ درصد سقوط کرده است. در حالی که در سال ۱۳۹۸ این شاخص روی ۱۷ درصد قرار داشت. به عبارتی طی یک سال گذشته و به دنبال تشدید بحران اقتصادی و همهگیری کرونا در ایران، بیش از یک میلیون زن از گردونه فعالیت اقتصادی در ایران خارج شده و خانهنشین شدهاند؛ در حالی که در همین مدت آمار خروج از چرخه اقتصادی مردان تنها ۴۷۰ هزار نفر بوده است.
به عبارتی زنان دو برابر مردان قربانی بحران اقتصادی شدهاند که در یک دهه گذشته عرصه را برای جامعه ایرانی تنگ کرده است.
مقایسه آمار رسمی اشتغال در پاییز امسال و پارسال نشان میدهد، بیش از ۷۷۶ هزار زن شاغل در این مدت کارشان را از دست دادهاند. این رقم بیش از ۳ برابر آمار کاهش اشتغال مردان در یک سال گذشته است.
نرخ بیکاری زنان نیز رسما دو برابر مردان و حدود ۱۶ درصد بوده است و در میان زنان جوان ۱۵ تا ۲۴ ساله به بیش از ۳۶ درصد رسیده است.
آمار بیکاری زنان تحصیلکرده که حتی در مقیاس آمارهای ناامیدکننده ایران هم یک فاجعه کمسابقه است. بیش از ۷۰ درصد جمعیت زنان بیکار را کسانی تشکیل میدهند که مدرک دانشگاهی دارند. به عبارتی از ۷۰۰ هزار زنی که بهرغم آمادگی کامل برای کار، موفق نشدهاند کار پیدا کنند، حدود ۵۰۰ هزار نفر با مدرک دانشگاهی هر روز ناامید از پیدا کردن کار به خانه بازگشتهاند.
این در حالی است که سهم مردان تحصیلکرده از بیکاران حدود ۲۸ درصد است؛ سهمی که اگرچه در جای خود نشاندهنده یک وضعیت بحرانی است؛ اما در مقام مقایسه، بحران اشتغال زنان ناامیدکنندهتر به نظر میرسد. آن هم در حالی که طبق آمار، زنان ایرانی هم از نظر تعداد و هم از نظر نرخ تحصیلات دانشگاهی، یکی از بالاترین آمار تحصیلات عالی را در سراسر جهان دارند؛ اما به دلیل موانع اجتماعی، سیاسی و اقتصادی ناگزیر از خانهنشینیاند.
وضعیت اشتغال زنان ایرانی در مقایسه با عربستان و باقی کشورهای منطقه
وضعیت اشتغال زنان ایرانی حتی به نسبت کشورهای عربی نیز ناامیدکننده است. طبق آمارهای بانک جهانی، نرخ مشارکت اقتصادی زنان در جهان عرب بیش از ۲۲ درصد است. در خاورمیانه و شمال آفریقا هم نرخ مشارکت زنان ۲۰ درصد است. در «عربستان» نیز زنان با مشکلات ساختاری دست و پنجه نرم میکنند؛ اما نرخ مشارکت اقتصادی در این کشور دستکم در ۱۰ سال گذشته از ۲۰درصد پایینتر نیامده است. یعنی از هر ۵ زن شهروند عربستان که بالای ۱۵ سال سن دارد، یکی در بازار کار حضور دارد. این نسبت در «ترکیه» بیش از یکسوم زنان بالای ۱۵ سال است. در «قطر»، نرخ مشارکت اقتصادی زنان حدود ۶۰ درصد و در «امارات متحده عربی» نزدیک ۵۰ درصد است. یعنی از هر دو زن یکی در فعالیت اقتصادی مشارکت دارد؛ اما در ایران از هر ۱۰۰ زن، تنها ۱۴ نفر وارد بازار کار میشوند که همهشان هم موفق به پیدا کردن کار نمیشوند.
این وضعیت آثار و تبعات زیادی هم از نظر اجتماعی و هم از نظر اقتصادی دارد. یاس و سرخوردگی در میان زنانی که ظرفیت فعالیت اقتصادی دارند؛ اما نتوانستهاند وارد بازار کار شوند، سوی ساده ماجرا است که باعث تضعیف موقعیت اقتصادی و اجتماعی زنان در جامعه ایران میشود.
اما این وضعیت آثار و تبعات زیادی هم برای اقتصاد ایران دارد. کنار گذاشتن ۸۶ درصد جمعیت زنانی که در سن کار قرار دارند، هدررفتِ فرصتی است که میتوانست باعث افزایش تولید ناخالص داخلی و درآمد ملی برای ایران شود.
اگر فرض کنیم فضای سیاسی و اقتصادی ایران اجازه مشارکت ۳۳ درصدی به زنان میداد، یعنی یکسوم زنان بالای ۱۵ سال وارد فعالیت اقتصادی میشدند؛ در اینصورت بیش از ۵ میلیون نفر به ظرفیت تولید کشور اضافه میشد. بهعبارتی بازار کار ایران ۲۰ درصد بزرگتر از این میشد و ظرفیت تولید و افزایش درآمد ملی به همین اندازه افزایش پیدا میکرد؛ اما اقتصاد ایران از این فرصت بیبهره مانده و به ناچار باید با این ضرر و زیان که ناشی از عقبماندگی سیاسی، اجتماعی و اقتصادی است، کنار بیاید.
موانع اشتغال زنان
روی کاغذ زنان ایرانی موقعیت فوقالعادهای برای مشارکت فعال اقتصادی دارند. طبق آمار جمعیت زنان بالای ۱۵ سال بیش از ۳۱ میلیون و ۲۰۰ هزار نفر است که بیش از ۹۰ درصد آنها در سن کار و فعالیت اقتصادی قرار دارند. چنین جمعیتی یک فرصت استثنایی برای توسعه یک کشور ۸۵ میلیون نفری است، به شرط آنکه بتواند بر موانع سیاسی و اجتماعی غلبه کند و بندهای بحران را از پای اقتصاد باز کند.
شاید بزرگترین مانع فعالیت اقتصادی زنان، بستگی سیاسی و اجتماعی است. شرایطی که محصول موانع اجتماعی فرهنگی است که جمهوری اسلامی ایران به آتش آن میدمد.
اما علاوه بر آن نباید نقش تداوم بحرانهای اقتصادی را نیز از نظر دور داشت. فکتها نشان میدهند، زنان اولین و بزرگترین قربانی بحرانهای بزرگ اقتصادیاند. تشدید رکود اقتصادی، تعطیلی کسب و کارها، شیوع کرونا، پیش از هر چیز زنان را در معرض آسیب قرار میدهد؛ چنانکه بحران در یک سال گذشته به آنجا رسیده که یکپنجم زنان فعال را از گردونه فعالیت اقتصادی به بیرون پرتاب کند.
خروج یک میلیون زن از بازار کار، از دست رفتن ۷۷۶ هزار شغل زنان، دو برابر شدن نرخ بیکاری و… نشاندهنده موقعیت آسیبپذیر جمعیت کوچک زنانی است که در تولید درآمد ملی و افزایش تولید ناخالص داخلی نقشآفرینی میکنند؛ زنانی که بحرانهای اقتصادی، موانع فرهنگی و اجتماعی و جمهوری اسلامی علیه آنها است.
iranwire