تولیدات استودیو تلآویو با موضوع ایران
پیامهای ویدئویی نتانیاهو رو به ایران از تولیدات مهم استودیو تلآویو هستند. آنها چشمهای از بازی او را برای جنگ روانی به نمایش میگذارند. نگاهی به برخی از ویدیوهای نتانیاهو و تلاش او برای تأثیرگذاری بر مردم ایران نشان میدهد چگونه برخی به بمبهای او، که ممکن است آنها را بر سر ایرانیان هم بریزد، علاقهمند شدند.
«وقتی ایران بالاخره آزاد شود، که آن روز زودتر از آنچه فکر میکنید فراخواهد رسید، همه چیز متفاوت خواهد شد.» دوشنبه ۳۰ سپتامبر / ۹ مهر بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل در ویدئویی بحثبرانگیز چنین پیامی داد که واکنشهای زیادی به همراه داشت. این اولین بار نیست که نتانیاهو درباره ایران پیام میفرستد و در این پیامها خط و نشان میکشد. اما این پیام تفاوتهایی داشت. پیامی پس از گسترش حملات به لبنان، کشتن اسماعیل هنیه و سیدحسن نصرالله و به عبارتی تضعیف و زخمی کردن جمهوری اسلامی با از بین بردن یارانش که باعث پاسخ نظامی ایران با فرستادن موشکهایی به سمت تلآویو در فردای آن روز شد. همین امر نشان از اهمیت این ویدئو و پیامهایش دارد و بازبینی آن در کنار ویدئوهای قبلی نتانیاهو، هدف ساخت این ویدئوها در استودیوی تلآویو را تا حدودی مشخص میکند.
از طرفی این صحبت بیپرده با مردمِ تحت فشار و خسته از سرکوبهای داخلی، نقش دادن به ایرانیان در حملات دولت اسرائیل به چندین کشور منطقه و کشتار غیرنظامیان است. نتانیاهو با این نقش دادن به «مردم ایران» آنها را در جنگهای منطقه دخیل میکند تا نقشی تاریخی به آنها بدهد. برای همین است که چندینبار در سخنرانی کوتاهش به قدمت ملتهای ایران و یهود و تاریخ و روابشان تاکید میکند. اکنون که فاشیسم ایرانی به فرمهای مختلفی در جامعه بروز بیرونی پیدا کرده و نفرت از ملیتهای دیگری چون عرب و افغان بالا گرفته است، چنین روشی با تحریک ناسیونالیسم جامعه تاثیر خود را بر مخاطب میگذارد. در این میان، نقش برخی رسانههای اپوزوسیون خارج از کشور را نیز در عملی کردن این استراتژیها نباید فراموش کرد که با تولید محتوایی که با تحریف تاریخی عجین است در تحریک ناسیونالیسمی تخریبکننده شریکند و مسیر رهایی را در تخیل فرد همواره دستکاری میکنند.
بنابراین عوامل مختلفی دست به دست هم میدهند تا از خشم مردم ایران به نفع خود استفاده کنند و آنها را تحت تاثیر قرار دهند. نتانیاهو برای رسیدن به اهداف نظامی خود، چنین استراتژیهایی برای ایجاد توهمی از آزادی و دموکراسی در خاورمیانه ایجاد کرده است و بیشترین سرمایهگذاری را روی ایرانیان انجام داده است. متاسفانه تاثیر چنین سرمایهگذاری نیز مشهود است و به ویژه در برخی تظاهرات ایرانیان خارج از کشور در دو سال گذشته دیده شد؛ برخی از مخالفان جمهوری اسلامی پرچمهای اسرائیل را در کنار پرچم شیر و خورشید نشاندند و شعار «مرد، میهن، آبادی» را به «زن، زندگی، آزادی» چسباندند. افرادی که همدلی خود را با سیاستمداران اسرائیلی و همدستانشان نشان دادند و به دلیل نفرت از اسلامگرایان چشم بر همه چیز بستند. اگرچه بهنظر تعداد آنها کم نیست اما نمیتوان آنها را تنها نماینده مردم ایران دانست. چرا که بسیاری از مردم، چه در ایران و چه خارج از مرزهای کشور، به درهم تنیدگی سرنوشت ملتهای خاورمیانه آگاهند و تمامی دیکتاتوریهای خونخوار کشورهای مختلف منطقه را وابسته به هم میدانند. بنابراین آزادی یک ملتی در گرو آزادی باقی کشورها و ملتهاست و نمیتوان حرف از صلح زد، در حالی که هزاران فرد غیرنظامی در نقاط دیگری چون لبنان کشته و آواره میشوند. افرادی که بسیاری از آنها حتی مخالف گروه حزبالله و سیاستهای آنها در لبنان بودند اما قربانی بمبهای اسرائیلی شدند.
اما چگونه است که با دیدن این رویدادها، فرد «ایرانی» وعده صلح نتانیاهو را باور میکند؟ چگونه است که برخی فکر میکنند حمله احتمالی اسرائیل به ایران، هیچ ضرری برای ملت نخواهد داشت و تنها جمهوری اسلامی را نابود میکند؟ حتی اگر از پیامدهای بعد از آن به طور کامل بگذریم، چطور است که چنین تهدیدی باعث خوشحالی برخی میشود که برای بمب انداختن روی سرشان دست و هورا میکشند؟ چطور جامعهای پس از قیامی با شعار «زن، زندگی، آزادی» که پیام عشق به زندگیش در آن بارز است و با ماشین کشتار میجنگد، میتواند به دل به وعدههای اربابان جنگ ببندد؟
چنین تصویری از یک جامعه، قطعا موقعیتی تراژیک است و زنگ خطری برای ابعاد مختلف بحرانهای اجتماعی موضوع که باید مهم در نظر گرفته شود. البته که نمیتوان ناامیدی برآمده پس از جنبشهای اجتماعی مختلف و سرکوب شدید جمهوری اسلامی را در پذیرش این وعدههای توخالی نادیده گرفت. قطعا معیارهای مختلفی با ابعاد اجتماعی، روانشناسانه و غیره در پذیرش صلح از طرف پیامآور جنگ منطقه تاثیر دارد. هنگامی که شهروندی در اوج ناامیدی و ناتوانی برای تغییر یک دیکتاتوری اسلامی، چنین قولی برای شکستن ساختارهای نظامی غالب در کشورش را میشنود، میل شدیدی به باور آن پیدا میکند. و اینجا همان نقطهایست که ایجاد و گسترش نفاق بین ملتهای خاورمیانه، مانند ترویج نفرتِ ایرانی به عرب، به استراتژی و پروپاگاندایی تبدیل میشود که توسط رسانههای مشخصی در رگهای جامعه پمپاژ شده و به طرق مختلف آن را عادیسازی میکنند. ایجاد این بازی روانی در واقع یکی از مهمترین کارکردهای «پوپولیسم» است که نتانیاهو سالهاست از آن بهره میبرد. به همان میزان که جمهوری اسلامی از پروپاگاندای خود برای شستوشوی مغرها استفاده میکند، اسرائیل نیز در جهت منافع خود چنین میکند. تنها نگاهی به پیامهای نتانیاهو در ده سال اخیر میتواند گویای این روند باشد: تلاش برای ایجاد دوستی با «مردم ایران».
روزی که همه بازندهایم!
در میان پیامهای نتانیاهو، ویدئویی که پس از بازی ایران و پرتغال در جام جهانی ۲۰۱۸ و گرفتن پنالتی رونالدو توسط بیرانوند دروازهبان تیم ایران منتشر شده، نمونهای از این روشهای استراتژیک او برای نزدیک شدن به «ملت ایران» است. از استراتژیهای این سیاستمدار حریص، برنامهریزی برای تاثیرگذاری روی مخاطبان ایرانی در بلند مدت بوده است و در این راستا از عناصر پوپولیستی مختلفی چون فوتبال استفاده میکند. نتانیاهو پس از اعتراضات دی ماه ۱۳۹۶ که در واکنش به تورم و گرانی و از مشهد آغاز شد، این ویدئو را ضبط میکند تا پیام همدلی خود با مردم ایران و رسیدن جمهوری اسلامی به آخر خط را به گوش همه برساند.
در دقایق ابتدایی این ویدئو، توپی به سمت نتانیاهو از بیرون کادر پاس داده میشود و او با گرفتن توپ شروع به صحبت میکند. نطقی که با لحنی صمیمانه آغاز میشود و از ممکن کردن غیرممکنها میگوید. از اینکه مردم ایران روزی میتوانند از شر حکومت اسلامی خلاص شوند. ویدئو شبیه به تبلیغاتی است که در آن از حضور افرادی مشهور استفاده شده است و با سخنرانی یک سیاستمدار تفاوت دارد. چراکه مانند ویدئوهای تبلیغاتی کوشش واضحی برای نشانه رفتن مخاطب (تارگت) و تاثیرگذاری بر آن موج میزند. نتانیاهو پس از گفتن جملاتی انگیزشی و استفاده استعاری از فوتبال، نوعی فتیشسازی میکند و بر اساس عملکردی تبلیغاتی، نیازی را برای مخاطب مجسم میکند و به آن پر و بال میدهد تا مخاطب بدون نیاز درونی به آن به ارضای آن فتیش علاقهمند شود. در واقع نتانیاهو روزی را برای ایرانیان مجسم میکند که در آن ایران و اسرائیل بتوانند مقابل هم در تهران و در استادیوم آزادی فوتبال بازی کنند. او این را به شکل آرزوی یک ایرانی و تصویری از آزادی بیان میکند و بعد با اسلوگان(شعار) تبلیغاتی خود به پایان میرساند: «آن روز همه ما برندهایم!»
حذف کوکیهای سایت دیگر برای دیدن محتوای آن سایت حذف شود
از همین ویدئو میتوان مسیر بیواسطه صحبت کردن با ملت ایران و نقشههای نزدیک شدن به جامعه را بررسی کرد. در متنی که سال ۱۳۹۷ در رادیوزمانه ترجمه شد، خالد صالح، بازیگر معروف مصری درباره ویدئوهای نتانیاهو که با موضوع ایران میسازد، مینویسد و به تحلیل این ویدئوها با تاکید بر قدرت بازیگری او و پوپولیسم درون محتواهایش میپردازد. صالح به رشد قابل توجه تولیدات استودیو تلآویو با موضوع ایران اشاره میکند و میگوید:
استودیو تلآویو در ماههای اخیر (سال ۱۳۹۷) بسیار پرکار بوده است. صحبت از فیلمهای کمهزینهای است که موضوع آن اغلب ایران و هنرپیشه اصلیشان بنیامین نتانیاهو است؛ ویدئوییهای کوتاهی که با زیرنویس فارسی به بازار عرضه میشوند: بنیامین و یک توپ فوتبال، بنیامین و یک لیوان آب. بله، نخستوزیر و تنها یک دوربین. نتانیاهو همان اشتیاقی را به دوربین دارد، که ترامپ به توئیتر.
نویسنده ارتباط زمانی این ویدئوها را با جنبشهای مردمی در ایران مرتبط میکند و از موقعیتسنجی نتانیاهو میگوید:
ذوقزدگی رهبران اسرائیل از اعتراضات مردمی در ایران، امری غیرقابل انکار است. این ذوقزدگی (که البته چیزی از مشروعیت اعتراضات چیزی نمیکاهد) باعث شده تا نتانیاهو این بار دست به توپ شود. در آخرین فیلم ویدئوییاش، نتیاهو از مردم ایران میخواهد همان کاری را انجام دهند که دروازهبان تیم فوتبال ایران با کریستین رونالدو کرد: «مهار ضربهای که دفع آن “ناممکن” به نظر میرسد».
خالد صالح درباره سخنوری و قدرت بازیگری نتانیاهو اضافه میکند:
اگر رونالد ریگان هنرپیشهای در سطح حرفهای بود که رئیسجمهور شد، بنیامین نتانیاهو نخستوزیری است که در سطحی حرفهای هنرپیشه شده است.
نکته بعدی در این ویدئو، عاملیتی است که نتانیاهو برای مردم ایران در عملی کردن رویاهایشان متصور میشود و میگوید مردم میتوانند «امر محال» از بین بردن جمهوری اسلامی را «ممکن» کنند. این محال در نظر گرفتن، خود تضادی(پاردوکسی) با ممکن کردنش توسط مردم دارد و به گونهای در تلاش است که بگوید شما میتوانید اما چون این امری محال است، نیاز به کمک دارید! و پس از آن از کمکهای خود به مردم ایران در پس پرده میگوید. اما در نظر گرفتن عاملیت برای تغییرات از داخل در ویدئوی آخر نتانیاهو تغییر میکند و او به گونهای وعدهی آزادی را از طرف خودش میدهد. عاملیت مردمی که هنوز زخمهای بازی از سرکوبهای قیام ژینا دارند، تبدیل به دخالت مستقیم او و از بین بردن جمهوری اسلامی از مسیر جنگطلبانه اوست. مسیری که برای هموار کردنش سالهاست روی ایرانیان سرمایهگذاری کرده است. جنگ برای نتانیاهو دهههاست که به جنگ تبلیغات و پروپاگاندا هم تبدیل شده است، جنگی روشمند که او آن را در خدمت جاهطلبیهای سیاسی خویش و البته رویاهایش برای اسرائیل به کار گرفته است. امروز که او خود را بیشتر از هر روز دیگری در آستانه پیروزی میبیند، از هیچ نمایشی چون درگیر کردن ملت ایران در خونریزیهایش دریغ نمیکند. بنابراین تاثیرات تولیدات استودیو تلآویو بر جامعه ایران از دیرباز تا کنون نیز بیش از هر روزی ملموس است.
پیامهای ویدئویی نتانیاهو به ایران که از تولیدات مهم استودیو تلآویو است، روند استراتژیک او برای ایجاد دوستی با مردم ایران و سرمایهگذاری روی آنها برای محقق ساختن رویای نظامیاش را نشان میدهد. یک سرمایهگذاری بلند مدت که در تلاش است رویای آزادی و دموکراسی در خاورمیانه را تنها از مسیر جنگجویانه خود متصور شود و عاملیت ملتها و تخیل انقلابی آنها را از بین ببرد. بنابراین نگاهی به برخی از ویدئوهای نتانیاهو میتواند مسیر او برای تاثیرگذاری بر افکار دستهای از جامعه را روشن کند. روندی که در نهایت باعث شده برخی برای ریختن احتمالی بمبهای اسرائیلی روی سرشان هم خوشحالی کنند.
منبع: زمانه