بررسی قیام ملی ملت آزربایجان در خرداد ۸۵ / سولماز ساوه لی
“بررسی موضع گیری ها وبیانیه های منتشره ، از سوی گروه های سیاسی فارس ، در ارتباط با قیام ملی ملت آزربایجان در خرداد ماه سال ۱۳۸۵”
دهه ی آخر اردیبهشت و دهه ی اول خرداد سال ۱۳۸۵ ، روزهایی بودند که در تاریخ آزربایجان ، ماندگار شدند . چاپ کاریکاتوی توهین آمیز در روزنامه ی ایران ، دستمایه ی اعتراضاتی بود که در روزهای بعد از آن ، در سطح دانشگاه ها و سپس در سطح شهرها اتفاق افتاد . ابتدا دانشجویان دانشگاه های تبریز ، تهران و اورمیه ، با اقدام به تحصن ، این عمل هتاکانه ی روزنامه ی ایران را محکوم کردند . بعد از آن دانشجویان دانشگاه آزاد تبریز ، آزاد اورمیه ، دانشگاه دولتی و آزاد اردبیل ، مراغه ، زنگان ، تهران ، امیرکبیر ، علامه طباطبایی ، خواجه نصیر ، تربیت معلم تهران ، تربیت معلم آزربایجان ، خلخال ، قزوین ، گیلان ، میانه ، همدان ، سهند و بسیاری دیگر از دانشگاه ها ، با تحصن در محوطه ی دانشگاه های خود ، توهین روزنامه ی ایران را محکوم کردند . در این تجمعات ، شعارهایی از قبیل “هارای هارای من تورکم” ، “منیم دیلیم اؤلن دئییل ، فارس دیلینه دؤنن دئییل” ، “روزنامه ی فاشیستی توقیف باید گردد” ، “مرگ بر پانفارسیسم” ، “مرگ بر آپارتاید” ، “آزربایجان اویاقدی ، کیملیگینه دایاقدی” ، از سوی دانشجویان ، سر داده می شد . در این تجمعات که اکثر دانشجویان تورک در آن شرکت می کردند ، روزنامه ی ایران به آتش کشیده می شد و در پایان ، مارش ملی آزربایجان (آزربایجان سن سن منیم …) ، از سوی دانشجویان ، خوانده می شد . پس از آن ، مردم تبریز و در روزهای دیگر ، مردم دیگر شهرهای آزربایجان ، در اورمو ، اردبیل ، زنگان ، مرند ، ماراغا ، اهر ، بیناب ، میانا ، ماکی ، خوی ، قوشاچای ، خالخال ، سولدوز ، خی یو ، طاریم ، کلیبر و … ، اقدام به تظاهراتی گسترده نمودند . در طی این حوادث ، ده ها نفر شهید ، صدها نفر مجروح ، هزاران نفر اسیر زندان ، چندین دانشجو از دانشگاه های محل تحصیل شان ، اخراج و یا تعلیق ، تعدادی از سایت های اینترنتی و روزنامه ها ، توقیف و بسیاری از روزنامه نگاران آزربایجانی نیز ، بازداشت شدند .
اما آن چه که در این میان جلب توجه می کرد ، سکوت و بایکوت خبری رسانه های فارس ، اعم از رادیو و تلویزیونی اپوزیسیون و مخالفین جمهوری اسلامی ، همه و همه بود . البته برخی از این گروه های سیاسی هم ، با انتشار بیانیه هایی ، سعی در تحریف و مصادره ی این قیام میلیونی ، به نفع خود نمودند . در تمام این مدت ، جریان های سیاسی ، به رغم تمام اختلافات و دشمنی هایی که با هم داشتند ، در مورد مسئله ی آزربایجان ، اتحاد استراتژیک خود را به نمایش گذاشتند . هرچند که آفتاب درخشان آزربایجان ، با پرواز هماهنگ این مگسان ، خاموش نگردید .
در این مقاله ، به طور خلاصه ، موضع گیری هاو بیانیه های این گروه های سیاسی را مورد بررسی قرار می دهیم . باشد که این سطور ، برخی از هم وطنان آزربایجانی مان را ، که هنوز هم دل در گرو این گروه ها دارند ، با شادی آن ها شاد و با غصه شان غمگین می شوند ، به تأمل وا دارد و شاید گامی باشد بر این مسیر که مصائب و مشکلات آزربایجان را ، هرگز از پنجره ی اتاق گروه های فکری مرکزگرا ، مشاهده و پیگیری ننمایند و مؤمن به این حقیقت باشند که اشخاص وابسته به این گروه ها نیز ، اگرچه در ظاهر ، سنگ دفاع از حقوق ملی ملت آزربایجان را به سینه می زنند ، اما در اصل ، اجیرشدگانی ، از طرف همین احزاب سیاسی می باشند .
زمانی سکوت محمدرضا خاتمی ، بهزاد نبوی ، محسن آرمین ، شیرین عبادی ، مصطفی معین ، رضا پهلوی ، مسعود رجوی ، علی رضا نوری زاده ، عبدالکریم ، اکبر گنجی ، عمادالدین باقی ، محسن کدیور ، سعید حجاریان و … را دیدیم که اگر کسی این آدمیان را نمی شناخت ، گمان می کرد که همین ها ، قبل از انقلابیون فرانسه ، به طرح مفاد حقوق بشر پرداختند . برای مثال ، سعید حجاریان ، که جانباز دموکراسی می نامندش و خود قربانی خشونت است ، زمانی که شنید اکبر گنجی ، اعتصاب غذا کرده است ، در جمع متحصنین حاضر شد و با گریه ، از خداوند سلامتی او را طلب کرد . اما شاید حجاریان ، هرگز ندانست که عباس لسانی آزربایجانی ، ۳۷ روز در زندان اردبیل ، در اعتصاب غذا به سر برد .
انجمن صنفی روزنامه نگاران ایران ، نهادهای مدنی مدافع حقوق بشر فارس ، احزاب ، گروه های سیاسی ، شخصیت های فرهنگی و سیاسی ، هیچ کدام هیچ اعتراضی نکردند . البته ، شکوه و عظمت این قیام ملی ، سبب شد ، تا برخی از رسانه های خبری فارس ، اقدام به اطلاع رسانی ناقص و انحرافی از این قیام بنمایند . هم چنین ، برخی از این گروه ها ، موضع گیری های عنادورزانه ی خود را نتوانستند پنهان نمایند . به عنوان مثال ، پیمان پاک مهر ، خبرنگاری قلم در رادیو فردا ، قیام مردم تبریز را تنها بیش از یک هزار نفر و در حمایت از دولت احمدی نژاد عنوان کرده بود و یا روزنامه ی شرق ، یک هفته پس از قیام ملت آزربایجان ، در اقدامی شوونیستی ، با توهین به ستارخان ، وی را یک راهزن خطاب خطاب کرده بود .
روزنامه های دیگر نیز با تیترهای جهت دار و اخبار منحرف و ناقص ، سعی در انحراف افکار عمومی داشتند .
بخش اعظمی از جریان های موسوم به محافظه کاران درون نظام ، بالاخص گروه های اصلی و تصمیم گیر ، همچون جامعه ی روحانیت مبارز ، جامعه ی مدرسین حوزه ی علمیه قم ، جامعه ی اسلامی مهندسین ، هیئت های مؤتلفه ی اسلامی ، جمعیت آبادگران و جمعیت ایثارگران انقلاب اسلامی ، نسبت به حوادث آزربایجان ، موضع گیری نکردند و یا شاید به زعم خود ، نخواستند که آن را بزرگ نمایی کنند . یکی از تئورسین های آنان ، حسین شریعتمداری ، مدیر مسئول روزنامه ی کیهان ، در مقاله ای ، اعتراض ملت آزربایجان به توهین های مکرر شوونیزم را ، طبل بدصدا نامید که اعتراض ملت آزربایجان ، به باور وی ، علاوه بر صدای بلندش ، صدای بدی بود . بعد از آن نیز در بیانیه ای ، علاوه بر آذری نامیدن ملت تورک آزربایجان ، این قیام ملی را ، کاری از سوی استراتژیست ها ، دولت مردان آمریکایی و صهیونیستی ، عنوان کرده بود .
از جریان های موسوم به اصلاح طلبان درون نظام ، چهار گروه و یا حزب ، موضع گیری نمودند که عبارت اند از جبهه ی مشارکت و حزب اعتماد ملی ، سازمان ادوار تحکیم و دفتر تحکیم وحدت و بقیه ی گروه ها ، همچون سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی ، مجمع روحانیون مبارز ، کارگزاران سازندگی ، گروه های پیرو خط امام و … ، در ارتباط با حوادث آزربایجان ، هیچ گونه موضع گیری ، از خود نشان ندادند . لازم به ذکر است ، جبهه ی مشارکت استان های زنگان ، قزوین ، همدان و مرکزی ، خود را خارج از جغرافیای آزربایجان دانسته و لزومی هم ، به انتشار هیچ بیانیه ای ندیده بودند و شاخه ی استان های آزربایجان شرقی و غربی و اردبیل هم ، در بیانیه های خود ، بیش تر از آن که ، حقوق ملی ملت آزربایجان را مد نظر قرار دهند ، بیش تر به طرح دعواهای سیاسی ، با جناح رقیب خود ، پرداخته بودند و در بیانیه های دیگر خود ، قیام ملی ملت آزربایجان را ، حرکت تخریبی و خشونت طلبانه ، افراطی گری ، تخریب اموال عمومی و مردم ، دانسته و از این که ملت آزربایجان ، در قیام خود ، علیه شوونیزم فارس ، شعار می دادند ، ابراز ناراحتی کرده بود . بقیه ی شاخه ها و اعضای جبهه ی مشارکت نیز ، همچون مصطفی معین ، یا سکوت اختیار کردند و یا با انتقاد از دولت احمدی نژاد ، بدون در نظر گرفتن منافع ملی ملت آزربایجان ، سعی در مصادره کردن قیام ، به نفع جبهه ی خود نمودند .
حزب اعتماد ملی هم ، با به کار بردن اصطلاح مجعول آذری برای ملت تورک آزربایجان ، از به خطر افتادن امنیت ملی کشورش ، ابراز نگرانی کرده بود .
سازمان ادوار تحکیم و دفتر تحکیم وحدت هم ، در بیانیه های خود ، هرچند آزادی زندانیان سیاسی آزربایجان را خواستار شده بودند ، اما با انتقاد از حزب رقیب خود ، تنها احوالات خود را در ملت آزربایجان می دیدند .
بیانیه ها و موضع گیری احزاب و گروه های سیاسی اپوزیسیون (مخالف نظام) را هم ، مورد بررسی قرار می دهیم :
نهضت آزادی ایران : این گروه سیاسی ، در بیانیه ی خود ، با استفاده از ادبیات خاصی ، سعی کرده بود ، بیش تر از آن که ، اقدام موهن روزنامه ی ایران را محکوم کند ، این اعتراضات خیابانی را توطئه ی دشمنانش عنوان کند . استفاده ی بی مورد و غیرضروری ، در بخش های از بیانیه ، از عبارت هایی همچون : ” هم وطنان آذربایجانی ، حافظان وحدت ملی و پاسداران مرز و بوم و فرهنگ ایرانی ، آذربایجانی ها ، یکی از اقوام اصیل ایرانی ، ایران با ملت واحد و اقوام مختلف ، آذربایجان ایران و خنثی کردن توطئه ی دشمنان تجزیه طلب” ، بیانگر این موضوع است .
طیف موسوم به ملی مذهبی : این طیف در بیانیه ی خود ، حکومت را در استفاده از ابراز خشونت ، برحذر داشته و می نویسد : “استفاده از ابراز خشونت ، برای خاموش کردن اعتراض ها ، اوضاع را آشفته خواهد ساخت و میدان عمل را برای فرصت طلبان ، جدایی طلبان و اقتدارگرایان خشونت طلب ، آماده تر می کند .” آن چه که از بیانیه ی این گروه سیاسی مستفاد می گردد ، این است که این طیف ، استفاده از ابزار خشونت را ، نه از آن جهت که اساسا امری مغایر با ارزش های انسانی است ، رد می کند . بلکه از آن جهت که فضا را برای فرصت طلبی جدایی طلبان ، آماده می کند ، مخالف است . سایت های خبری این طیف ، از جمله سایت ها و رسانه هایی بود که اخبار مربوط به این تجمعات را بایکوت کرده بود .
سلطنت طلبان (رضا پهلوی) : شخص رضا پهلوی ، پسر جلاد خونخوار آزربایجان در ۲۱ آذر ماه سال ۱۳۲۵ ، نتوانست بغض و کینه ی خود را نسبت به آزربایجان پنهان نگه دارد و در یک موضع گیری عنادورزانه اعلام کرد که : “اگر قرا باشد در آذربایجان اتفاقی بیفتد ، ما (رضا پهلوی و دارو دسته اش) در کنار جمهوری اسلامی خواهیم بود .”
اتحاد جمهوری خواهان : این جریان سیاسی ، در بیانیه ی اول خود ، با تعریف و تمجیدهای تکراری و نیز با طرح مباحث کلی ، فقط به این جمله ، بسنده کرده بود که “توهین به زبان و فرهنگ آذربایجانی ، توهین به همه ی ایرانیان است .” و در پاراگراف آخر خود ، “حقوق مسلم اقوام ایرانی را ، تنها در عرصه های فرهنگی ، (و نه سیاسی ، اقتصادی ، اجتماعی ، جغرافیایی ، تاریخی و …) ، به رسمیت شناخته و در پایان خواستار آزادی کاریکاتوریست روزنامه ی ایران و روزنامه نگار بازداشت شده گردیده بود .
جبهه ی ملی : اطلاعیه ی جبهه ی ملی ایران ، به دبیر کلی پرویز ورجاوند ، در تاریخ ۵ خرداد ، یعنی در اوج مبارزات ملت آزربایجان ، با عنوان “آذربایجان بیدار است و از یگانگی و یکپارچگی ایران ، پاسداری خواهد کرد” ، منتشر شد . این جبهه که دشمنی آن با آزربایجان ، بر همگان مشهود و آشکار است ، در موضع گیری های خود ، نتوانسته بود عناد خود را با ملت آزربایجان ، کتمان کند . به گونه ای که در بخش هایی ، از آوردن نام آزربایجان ، امتناع کرده و از عناوین “استان های باختری کشور” و یا “خطه ی آذرآبادگان” ، استفاده کرده بود . این جبهه ، در بیانیه های بعدی خود ، با تحریف تاریخ ، سعی نموده بود ، دو ملت تورک و برادر آزربایجان و تورکیه را در مقابل هم قرار داده و به مقاصد شوم خود دست بیابد .
حزب ملت ایران : حزب ملت ایران ، یکی دیگر از احزاب ضد آزربایجانی است . این حزب دو بیانیه ، در تاریخ های ۷ خرداد و ۲۲ خرداد ۸۵ ، منتشر کرد . در بیانیه ی اول ، که با عنوان “توهین به هر نقطه ی ایران ، توهین به ملت ایران است” ، انتشار یافت . به جز همین یک خط ، مطلب دیگری در ارتباط با محکومیت اقدام شنیع روزنامه ی ایران ، نداشت . اما بیانیه ی دوم این حزب که بیانیه ای تحلیلی بود ، با محکومیت اعتراض ملت آزربایجان ، تحت عنوان “اصوات تفرقه افکنانه و بیگانه پرست و افراط گرا” منتشر شد . این حزب ، در این بیانیه ، تحریف های احمد کسروی ، درباره ی تاریخ آزربایحان را تکرار نموده و زبان ملت آزربایجان را گویش آذری عنوان کرده بود و در ادامه ی بیانیه ی هتاکانه ی خود ، اقدام سیدجعفر پیشه وری ، رهبر فرقه ی دموکرات آزربایجان ، در ایجاد حکومت ملی آزربایجان را “بزرگ ترین حرکت خیانت کارانه” دانسته و در اقدامی دیگر ، نام رسمی و بین المللی آزربایجان شمالی را ، با نام جمهوری اران ، مورد تحریف قرار داده بود . حزب ملت ایران ، در ادامه ی توهین های خود ، در تعریف هویت ایرانی ، ملل غیر فارس تورک ، عرب و بلوچ را از ریشه ی مشترک پارس ، عنوان کرده بود و در پایان بیانیه ی خود ، زندانیان سیاسی آزربایجان را به نفع حزب خود مصادره نمود بود .
حزب پان ایرانیست : حزب پان ایرانیست ، به رهبری محسن کدیور ، که تحریف های تاریخی این شبه گروه سیاسی ، دستاویز تمام گروه های فارس گردیده است ، نه تنها تاریخ ملت آزربایجان را تحریف می کند ، بلکه اساسا ، وجود زبان تورکی را در آزربایجان منکر شده و بر این باور است که در آزربایجان ، یک گویش محلی رایج است . بخشی از بیانیه ی این حزب ، خواندنی است : “رویدادهای چند روز اخیر آذربایجان و آن چه سبب اعتراض هم میهنان آذربایجانی شده است ، هرگز از نگاه و متظر حزب پان ایرانیست ، به دور نبوده ودر سال های اخیر ، بارها و بارها توجه حاکمیت را به مطالبات اقوام جلب کرده است ، اما متأسفانه ، اندیشه های فرقه ای ، مانع از آن شده است که به توصیه های میهن پرستان دلسوز ایران ، توجه شود .”
با مروری به بیانیه های ضد آزربایجانی آن ها ، به وضوح می توان فهمید که منظور این حزب ، از “توصیه های میهن پرستان ایرانی” ، به حاکمیت چیست . این حزب ، در سال های قبل از آن هم ، در سالروز حمله ی نژادپرستان آریایی در آذرماه سال ۱۳۲۵ به آزربایجان ، با عنوان “۲۱ آذر ماه ، روز گریز اهریمن” ، “روز نجات آذرآبادگان ، ازچنگال خونین استعمار سرخ” ، یاد کرده بود .
حزب دموکرات ایران : بیانیه ی حزب دموکرات ایران ، با این جمله آغاز شده بود : “مردم آذربایجان ، ازحقانیت خود و حقوق مردم ایران ، در مقابل جمهوری اسلامی ، دفاع کردند .”
این در حالی است که با تحلیل گفتمان شعارهای ملت آزربایجان ، به سادگی می توان فهمید که پیکان اعتراض ملت آزربایجان ، شبه روشنفکران فاشیست _ شوونیست فارس بوده است ، نه گفتمان هایی که اصولا قدرت عرض اندام در مقابل حرکت ملی آزربایجان را ندارند . این حزب که امیدوار بود ،این قیام ، دیگر مناطق کشورش را نیز در بر بگیرد ، نوشت : “فتنه ای که توسط عوامل حکومت ، از طریق یک روزنامه ، در درون کشور ایجاد می شود ، بدون شک ، سیاست کهنه ای است که فضای نه تنها منطقه ی آذربایجان ، که حتی سایر مناطق حساس کشور را دچار تنش خواهد نمود .”
حزب دموکرات ، در این بیانیه ، مشخص نکرده است که چنین فتنه ای ، چه سودی به حال حکومت دارد که اصولا باید به دنبال آرامش در کشور باشد .
سازمان مجاهدین خلق ایران : این گروه ، پس از قیام ملت تورک آزربایجان ، با انتشار بیانیه هایی متعدد ، که تعدادشان شاید به بیش از ۲۰ مورد رسیده بود ، سعی کرده بود همچون دیگر گروه های سیاسی فارس ، قیام ملت آزربایجان را در جهت گرایشات سیاسی خود نشان دهد . این گروه سیاسی در گزارشات خود مدعی شد که “مردم در جریان راهپیمایی خود در آذربایجان ، عکس های مسعود و مریم رجوی را در دست داشتند و پیام مریم رجوی در بین تظاهرات کنندگان قرائت گردیده است .”
چریک های فدایی خلق ایران : این جریان ورشکسته سیاسی که پایه های ایدئولوژیکی آن سال هاست که در هم کوبیده شده است ، پس از آن که قیام ملی ملت آزربایجان را شنید ، با انتشار بیانیه ای ، این قیام ملی را یک قیام توده ای و طبقاتی توصیف کرد و کل حرکت را در راستای ایدئولوژی مطلوب خود ، تفسیر نمود : “منتشرکنندگان چنین مطلب کثیفی ، وابسته به کدام دار ودسته ی ضدخلقی ، در رژیم جمهوری اسلامی می باشند ؟” و یا “چه ایادی مزدوری ، در دم و دستگاه این رژیم ، وابسته به امپریالیسم ، وظیفه ی پیشبرد سیاست های ضدخلقی امپریالیست ها ، در شرایط بحرانی کنونی را از طریق این روزنامه ی دولتی پیش بردند .” و در پایان بیانیه ی خود با شعارهای “برقرار باد پیوند مبارزاتی کارگران و خلق های تحت ستم سراسر ایران” و “زنده باد کمونیسم” ، سعی در مصادره ی کامل حرکت ملی آزربایجان ، به نفع ایدئولوژی مورد نظر خود نمود .
حزب کمونیست کارگری حکمتیست : این حزب چپ گرای کمونیستی ، آشکارا در برابر قیام ملت آزربایجان ، به موضع گیری پرداخت و قیام ملت آزربایجان را ، قوم گرایی نامید و نوشت : “تلاش برای حقنه ی هویت قومی و تزریق سمپاشی های قومی را باید در نطفه ، خفه کرد . این نوع اعتراض ، هیچ پیام انسانی ، مترقی و هیچ جلوه ای از حقوق مدنی مردم و هیچ نشانه ای از مبارزه علیه تبعیض و ستم و تحقیر را نمایندگی نمی کند .”
و بعد از آن نیز ، با یک چرخش ۱۸۰ درجه ی ، قیام ملت آزربایجان را ، ناشی از “خفقان اسلامی ، بی حقوقی زن ، اعدام و گرسنگی و ممنوعیت شادی و زندگی و بی حقوقی کارگر” ، دانسته بود .
بر اساس آن چه که از جریانات ، احزاب و گروه های سیاسی فارس گفته شد ، این گروه های سیاسی ، به رغم آن که در مقام بیان و بر اساس مرامنامه ی خود ، مدعی اند که منافع تمام ساکنین محدوده ی جغرافیایی کشورشان را در نظر دارند واز حقوق و مطالبات آن ها ، دفاع می کنند ، اما در مقام عمل ، نه تنها منافع ملت های غیرفارس را در نظر ندارند ، بلکه در برخی از موارد نیز در مقابل آن ها می ایستند . البته دلیل این امر را نیز ، شاید به خاطر تضاد منافع ملی ملل غیر فارس ، بالاخص منافع ملی ملت آزربایجان ، با منافع شخصی ، حزبی و گروهی این جریانات دانست . اگر نبود منابع ملی ، اعم از منابع زیرزمینی ، کشاورزی ، نیروی انسانی و موقعیت استراتژیک اعراب و آزربایجانی ها ، چگونه احزاب و گروه های سیاسی در پرتو زمین خشک و بی آب و علف کویر می توانستند جریان های مورد علاقه ی خود را مدیریت نموده و خود را صاحب مقام و قدرت نمایند . به هر حال آن چه که بررسی اعلامیه ها و بیانیه های این گروه ها نشان داد ، این است که این گروه ها ، با وجود تمام اختلاف عقیده و سلیقه ای که در مسائل خارجی و درون مرزی کشورشان دارند ، نهایت باور آنان در مسئله ی آزربایجان ، به یک آبشخور می رسد و آنان عناد و دشمنی با ملت آزربایجان است . بر همین اساس می توان حداقل ۶ ویژگی عمده را برای این گروه ها ، بر اساس آن چه که در بیانیه های خود ، درباره ی قیام ملت آزربایجان آورده بودند ، برشمرد :
۱ انکار وتحریف تاریخ آزربایجان ، با تأکید بر اصطلاح مجعول آذری برای ملت تورک آزربایجان ، که البته برخی از این گروه ها هم سعی نمودند ، در بیانیه های خود ، از لفظ تورک ، برای ملت آزربایجان استفاده نمایند ، آن هم ، به دلیل آگاهی هایی است که از سوی فعالان ملی آزربایجان ، به ملت آزربایجان داده شده است و این گروه ها ، به دلیل همرنگ شدن با حرکت و نیز به لحاظ عوام فریبی ، از عنوان “تورک” استفاده نمودند ، وگرنه اعضای این گروه ها همیشه در مقاله ها و سخنرانی های خود ، بر اصطلاح مجعول آذری ، تأکید داشته اند .
۲ ویژگی مشترک دیگر این گروه ها ، باور نداشتن به ملت بودن ملت آزربایجان بود . کاربرد اصطلاح ملت ، در حالی که ملت آزربایجان ، تمام خصیصه های یک ملت را دارا می باشد ، بی شک استفاده ای توهین آمیز است . جریان های کمونیستی نیز ، برای ملت آزربایجان ، واژه ی خلق را استفاده کرده بود ، که این عبارت ، به عنوان زیر مجموعه ی ملت محسوب می شود .
۳ گروه های سیاسی فارس ، بیش تر از آن که از توهین روزنامه ی ایران ، به ملت آزربایجان ، ناراحت شده باشند ، از حضور آگاهانه ی ملت آزربایجان ، ترسیده بودند و بر همین اساس ، محتوای بخش عمده ای از این بیانیه ها ، به نگرانی شان از طرح شعارهایی ، مبنی بر حق تعیین سرنوشت از سوی ملت آزربایجان ، مربوط می شد . حال آن که ، این حق ، طبیعی ترین و بدیعی ترین حق هر ملت است و این مورد ، تأیید همه ی سازمان های بین المللی و حقوق بشری بوده و امری خارج از کنوانسیون ها و قراردادهای بین المللی نمی باشد و اتفاقا ، خلاف این موضوع ، یعنی مقابله با حق تعیین سرنوشت یک ملت که مغایر با اصول اساسی دموکراسی و حقوق بشر است .
۴ گروه های سیاسی فارس ، در بیانیه های خود ، بیش تر از محکومیت اقدام شنیع روزنامه ی ایران ، بر بیداری ملت آزربایجان از “توطئه ها ی دشمنان و افراطیون تجزیه طلب” ، هشدار داده و تأکید کرده بودند .
۵ این گروه ها ، هر یک ، به نوعی و بر اساس مرامنامه ها و ایدئولوژی های خود ، سعی در مصادره ی حرکت ، به نفع خود بودند . اسلام گرایان که قدرت را در اختیار داشتند ، با برگزاری های راهپیمایی های دولتی ، هم زمان ، “اقدام روزنامه ی ایران و فرصت طلبان تجزیه طلب” را محکوم کردند . ملی گرایان ، با تحریف وقایع آزربایجان ، سعی نمودند مسیر اعتراضات را ، در جهت خواسته های خود ، نشان دهند . به گونه ای که ، جبهه ی ملی ، با اقدام به ساختن شعار ” آذربایجان بیدار است ، پشتیبان ایران است” ، مدعی شد که صدای اعتراض ملت آزربایجان ، در مسیر اهداف آنان بودند . کمونیست ها مدعی شدند که اعتراض مردم ، در یک جنگ طبقاتی و ناشی از فقر و بیکاری و حتی اعتراض کارگران بوده است . اصلاح طلبان گفتند که مردم تنها به دنبال اجرای اصول ۱۵ و ۱۹ قانون اساسی هستند و در صورت اجرای این اصول ، مشکلات آن ها ، حل می شود . گروه تروریستی مجاهدین خلق ، مدعی شد که ملت آزربایجان ، در حمایت از رهبران این حزب ، در تظاهرات خود ، عکس هایی از مریم و مسعود رجوی را در دست داشتند . اپوزیسیون برانداز ، ادعا کرد که قیام های اخیر ، تنها بر علیه نظام حاکم بوده و تنها شعارهای ضد حکومتی و نه غیر آن از سوی مردم ، داده شده است .
۶ _ اکثر این گروه ها ، نسبت به شهادت تعدادی از قیام کنندگان و نیز بازداشت شدگان هزاران نفری ملت آزربایجان ، اعتراض نکردند و گروه هایی هم که اعتراض نمودند ، پس از آن که عقده های فروخورده ی خود را وا کرده و عنوان نمودند ، در پایان بیانیه های خود ، از باب این که ، ننگ سکوت بر پیشانی شان ، حک نشود ، خواستار آزادی بازداشت شدگان هم شدند . این در حالی است که بسیاری از این جریانات و گروه ها ، با بازداشت یک یا چند تن از یاران خود ، همه جا را به جنجال می کشند . همان گونه که اکبر گنجی و اعضای اکثر این گروه ها، در آن زمان هم ، با بازداشت سه تن از هم فکران خود ، با همکاری اکثر همین گروه های سیاسی ، در داخل و خارج از کشور ، سه روز اعتصاب غذا کرده بود .
در نهایت ، با توجه به بیانیه ها و موضع گیری های تمامی گروه های سیاسی فارس گرا و با توجه به این که این گروه های سیاسی ، هرگز منافع ملی ملت آزربایجان را نه در مقام عمل و نه حتی در مقام بیان نیز ، به رسمیت نمی شناسند ، درک لزوم استقلال حرکت ملی آزربایجان ، از وابستگی به این گروه های سیاسی ، امری کاملا ضروری می باشد . هرگز نباید چشم انتظار لطف و عنایت ، گروه های سیاسی مرکزگرا باشیم . استقلال حرکت ملی آزربایجان ، از جبهه ها و جریان های وابسته به این گروه های سیاسی ، لازمه ی رهایی ملت آزربایجان ، از استثمار دشمن و رسیدن به آزادی و استقلال ملی می باشد .
oyrenci