ایرج افشار یزدی، ناسیونالیسم ایرانی و جعلیات شوونیستی!
ایرج افشار یزدی، ایرانشناس و کتابشناسی بود که گاهی از او با عنوان پدر کتابشناسی ایران نیز یاد میشود. او نویسنده پرکاری بود و «دست به جعل» خوبی هم داشت و کتاب «آزادی و سیاست» نوشته عبدالرحیم طالبوف تبریزی؛ اندیشمند و روشنفکر دوره قاجاری و تزاری نیز از جمله کتابهایی است که گذرش به دباغخانه ایرج افشار افتاده است.
ایرج افشار در صفحات 9 و 15 آن کتاب مدعی شده که طالبوف خود را محب عالم و محب ایران و محب تبریز گفته در حالیکه در صفحه 45 همان کتاب اصل نامه طالبوف به میرزا یوسفخان اعتصامالملک (پدر پروین اعتصامی) آورده شده که در آن نامی از ایران برده نشده و طالبوف خودش را محب عالم و بعد از آن محب خاک پاک تبریز معرفی کرده است.
در این نامه طالبوف در پاسخ به مکتوبات ابوالقاسم مرتضویآذر و علیاکبر دهخدا و یوسف اعتصامالملک که از وی خواستهاند تا آنها را در امر تاسیس مطبعه و کتابخانه در تهران و سایر ایالات یاری رساند، به صراحت نوشته که به غیر از تبریز در هیچ نقطهای نمیخواهم اثری از من بماند و هر چه در تبریز دست نمایید بنده را میتوان شریک و سهیم و عبد و خادم و جاروبکش آن عمل بدانید.
نامه دیگری از طالبوف در تاریخ ششم ذیحجه 1324 در شماره 333جریده ملی آذربایجان درج شده که طالبوف در آن نامه مینویسد که امیدی به آزادیخواهی و بیداری ندارم اما روزنامه انجمن ملی آذربایجان را به وسعت آذربایجان و لطف تبریز میپذیرم.
طالبوف ترکی بود که تابعیت دو دولت قاجار و تزار را داشت و همچنانکه تابعیت تزاری نشانگر روسیه دوستی یا هویت روسی فرد نبود تابعیت قاجاری هم نشانگر ایراندوستی یا هویت فارسی و حتی هویت ترکی فرد نبوده است. تبریزدوستی و آذربایجان دوستی طالبوف نیز وطندوستی و تعلق طبیعی فرد به زادگاهش است و مفهوم وطن به احتمال قوی برای انسانهای آن روزگار، شهر یا روستایی بوده که در آن زاده، زیسته و مردهاند و خارج از آن برایشان غربت بوده است.
ایرج افشار میدانست که در آن دوره هنوز چیزی به نام ایراندوستی یا ناسیونالیسم ایرانی یا ایرانیت به مفهوم امروزی وجود نداشت ولی خواسته با این جعل زیرپوستی، قدمتی برای ناسیونالیسم ایرانی (با نام ایراندوستی) دست و پا کرده پاسی برای گلزنی شوونیستهای بعدی مهیا سازد که طالبوف تبریزی هم محب ایران بود.