ایران به کجا میرود؟
اسناد کنگره سوم اتحا دمکراتیک آزربایجان – بیرلیک
اوضاع سیاسی
هر روز که میگذرد بر وسعت تنش های سیاسی چه در داخل کشور و چه خارج از آن افزوده میشود. هر روز دامنه بیکاری افزایش می یابد و خیل بیکاران سیمای فقر در جامعه را بیشتر به نمایش میگذارد. این بیکاری به مراتبی که از مرکز به مناطق ملی متعلق به خلقهای غیرفارس نزدیکتر میشود افزایش بیشتری نشان میدهد. گردش اقتصادی کشور و رکود حاکم بر آن چنان عمیق است که گذران روزمره زندگی برای اکثریت اهالی کشور با دشواریهای بسیار جدی روبرو است. افزایش فقر در سالهای اخیر به گسترش اعتراضات علنی کارگران و معلمین، و جنبش اعتراضی زنان به بی حقوقی آنان و اعتراض به حجاب اجباری بخشی از زنان کشور را به عصیان کشانده است. جنبش های اعتراضی وسیع در میان خلقهای غیرفارس و از آن میان جنبش ملی ترک به یک فاکت اعتراضی ثابت تبدیل شده است. جنبش های ملی دمکراتیک متعلق به خلق های غیرفارس که یکی از اصلی ترین گفتمان های سیاسی در سطح کشور است، به یک معضل لاینحل راه برده است. اما پاسخ رژیم جمهوری اسلامی به این اعتراضات در طول این سالها غیر از سرکوب، اعمال خشونتهای غیرمتعارف، زندان، شکنجه و اعدام های وسیع چیز دیگری نبوده است.
ایران از هر منظری که به آن بنگریم تضادهای لاینحل و آشتی ناپذیری را در بطن خود جای داده است. عمق فقر و ناداری در طبقات تحتانی و میانی کشور شکاف طبقاتی و تمایل به اعتراض و عصیان در میان مردم را به درجه انفجار نزدیک کرده است. وسعت سرکوب ها، شکنجه زندانیها و اعدام فعالین سیاسی در طول 40 سال سیطرهء جمهوری اسلامی این کشور را به باروت اعتراض سیاسی وسیع تبدیل کرده است. تبعیض و تحقیر علیه زنان، سرکوب ابتدایی ترین حقوق آنها از سویی و برخورد با شدتی غیرمتعارف با بخش های معترض کارگران و سرکوب مطالبات آنان تحمل از سوی دیگر این لایه ها و طبقات اجتماعی کشور را به نقطه تحمل ناپذیری رسانده است. گسترش اعتراضات علنی زنان به حجاب اجبار و اعتراض کارگران به وضعیت ناهنجار شرایط کار نمود عینی لبریز شدن کاسه صبر آنهاست.
در عین حال هر روز که از عمر رژیم جمهوری اسلامی گذشته است بر تنش و کشمکش این رژیم با دولتهای منطقه، و قدرتهای جهانی افزایش یافته است. مداخله آشکار در امور داخلی کشورهای منطقه، صدور اسلامگرایی و تروریسم، کمک های مالی وسیع برای سازماندهی جریانات سیاسی همسو در کشورهای دیگر، تشدید تضاد شیعه و سنی، اغلب کشورهای منطقه را علیه رژیم جمهوری اسلامی شورانده است. فعالیت های غیرمتعارف در زمینه تکنولوژی اتمی برای دستیابی به سلاح اتمی موردی بود که قدرتهای جهانی بویژه آمریکا را به واکنش های تندی کشاند. اینک با بیرون آمدن آمریکا از توافق برجام، و افزایش هر روزه تحریم ها علیه رژیم، تحریم سپاه پاسداران و تحریم هایی که حتی رهبری نظام را به چالش میکشد، جمهوری اسلامی را در تنگناهای جدی تری گرفتار کرده است.
گسترش تنش میان آمریکا و متحدین اش با ایران و بویژه تحریم فروش نفت ایران توسط آمریکا در ماههای اخیر دشواریهای رژیم ایران را بشدت افزایش داده است. تضاد و تنش های درونی رژیم و تقابل تنش میان رژیم حاکم با مردم با افزوده شدن تحریم های در حال گسترش از سوی آمریکا و متحدین اش رژیم را در شرایط آچمزی قرار داده است. روانه شدن ناوگانهای نظامی به خلیج، شکل گیری یک اعتلاف نظامی علیه رژیم ایران، کشور ایران را در مقابل یک چالش جدی قرار داده است. علی رغم رجزخوانی های رهبران سپاه پاسداران، رهبری نظام به دنبال راهی جهت برون رفت از این تنگناهای روز افزون است. سفر هر روزه وزیر خارجه ایران به کشورهای مختلف، و سفر وی برای دیدار با رهبران گ7 تنها و تنها برای یافتن راه حلی به اصطلاح متعارف برای عقب نشینی جمهوری اسلامی در مقابل این تعرض وسیع آمریکا و متحدین آن است.
شرایط فشار هر روز برای جمهوری اسلامی بیشتر میشود. این فشار قدرت عمل جمهوری اسلامی در داخل را نیز محدودتر میکند و لذا توانایی سرکوب رژیم نیز به احتمالی ضعیف تر خواهد شود. انتشار خبر اخیر آموزش زبان ترکی در مدارس آذربایجان از سوی وزارت آموزش و پرورش را نیز نمیتوان بی ربط با شرایط فشار کنونی دانست. اعتراضات علنی مردم و جسارت اعتراضات دسته جمعی از سویی نشانی از به تنگ آمدن مردم از این شرایط و از سوی دیگر نمودی از فشار گسترده از خارج به رژیم است. چه هر سرکوب عریان داخلی در شرایط محاصره کنونی رژیم، میتواند بهانه ایی برای مداخله کشورهای خارجی در ایران را فراهم آورد.
در چنین شرایطی بروز بحران در کشور و تغییر نظام در چشم انداز سیاسی محتمل و قابل تصور به نظر میرسد. و این خود به چالش های جدیدی علیه رژیم در کشور راه میبرد.
تلاش ما در اتحاد دمکراتیک آذربایجان- بیرلیک ارتقاء آگاهی خلق ترک، سازماندهی مبارزه این خلق و مبارزهء همسو با دیگر مناطق ملی با رژیم جمهوری اسلامی و برای تغییر آن است. تغییری که ما در تلاشیم آن را با دمکراتیسم و فدرالیزیم نتیجه مند کنیم.
استمرار بی حقوقی خلق ترک در ایران
از منظر نگاه ما، جمهوری اسلامی ایران تنها یک نظام تمامیت خواه مبتنی بر استبداد دینی/شیعی- سیاسی و یا از منظر اقتصادی نظامی مبتنی بر سرمایه داری عموما دولتی مبتنی بر بازار با ویژگیهای رانت خواری، گسترش فساد و رشوه در سطح کلان کشور نیست. جمهوری اسلامی همچنین با رسوخ اختاپوسی خادمان دینی در اندام دولت و جامعه که در عمل غیراز ترویج ارتجاع، دین گرایی/واپسگرایی و فروبردن کشور در منجلاب عقب ماندگی و دوری از مدرنیسم، دمکراسی مبتنی بر حقوق بشر و کنوانسیون های ناظر بر آن نیست. یکی از عمده ترین جوانب دولت جمهوری اسلامی ایران ماهیت استعمار داخلی آن است که در ضدیت، تحقیر و تبعیض علیه خلقهای غیرفارس و از آن جمله خلق ترک در ایران عمل میکند. این سیاست برانکار وجود خلقهای غیرفارس، تحقیر و سرکوب آنان و تبعیض سیاسی، اقتصادی و فرهنگی علیه مناطق ملی آنان (آذربایجان، کردستان، بلوچستان، عربستان، ترکمن صحرا، لرستان و…) مبتنی است.
خلق های غیرفارس که در مجموع اکثریت قریب به اتفاق جمعیت ایران را تشکیل میدهند و از آن میان خلق ترک با جمعیت 40 درصدی اش در طول 96 سال گذشته، و بویژه در 40 سال حاکمیت جمهوری اسلامی در ایران هویت اتنیکی/ملی اش مورد تعرض، انکار و تبعیض بوده است. تبعیض و تعرضی که توانایی سیاسی این خلق بواسطه سرکوبهای وحشیانه تحلیل برده و حقوق سیاسی اجتماعی و فرهنگی اش بکلی انکار و نادیده گرفته شده است. این روند سرکوب و ضددمکراتیک به شکل گیری یک شکاف عمیقی میان مرکز و پیرامون در کشور راه برده است.
سیاست تاکنونی دولتهای ایران در 96 سال گذشته در قبال خلق های غیرفارس و از آن جمله خلق ترک سیاست استعمار داخلی بوده است. استعمار داخلی آن سیاستی است که با تکیه بر تحقیر و حتی انکار خلقهای دربند، عملا به گسترش تبعیض اقتصادی اجتماعی و فرهنگی در مناطق ملی آنان راه برده و با به رخوت کشاندن آنان قدرت عمل و تاثیرگذاری را از آنان سلب کرده است. این سیاست در طول 40 سال گذشته علیه خلق ترک اعمال شده است. عقب ماندگی سیاسی اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی مناطق و سرزمینهای ملی متعلق به این خلق (آذربایجان و کانتون های ترک در خراسان، قشقایی و اصفهان) نمونه بارز اعمال سیاست استعمار داخلی در ایران است.
هویت ملی ترک که 40 درصد از جمعیت کشور را تشکیل میدهد در تمامی اسناد رسمی دولت غایب است. زبان ترکی که زبان اکثریت نسبی جمعیت ساکن در ایران است نه تنها در کشور و حتی در مناطق ملی ترک و از آن جمله آذربایجان، قشقایی، خراسان، اصفهان و تهران رسمیت ندارد، حتی هیچ کودک ترکی، علیرغم کنوانسیون حقوق کودک، حق تحصیل به زبان مادری خود را ندارد. در این میان اما تحقیر و انکار زبان ترکی با استفاده از متدهای بسیار اهانت آمیز در مطبوعات و مدیای دولتی و غیردولتی عملا دامنه تحقیر و تبعیض ملیونها انسان ترک در کشور را مورد تعرض مدوام قرار میدهد. این وسعت تحقیر انسانی در یک کشور حیرت انگیز است.
اقتصاد بحران زده ایران
در سال گذشته پروفسور “استیو هانک” پیش بینی کرده بود که نرخ تورم در ایران در اواسط سال ۲٠١۸ از ١۵٠٪ خواهد گذشت. او گفته بود که این نرخ در سال جاری میلادی به مراتب از این نیز فراتر خواهد رفت. نرخ بالای تورم در ایران علاوه بر تحریم های آمریکا، ناشی از فساد، ناکارآمدی و فقدان مدیریت، هزینه های سنگین عملیات نظامی در سوریه، عراق، لبنان، یمن و مناطق دیگر در خاورمیانه و شمال آفریقا و همچنین هزینه های گزاف برنامۀ موشک های بالستیکی سپاه پاسداران و بنیادهای مذهبی روحانیت شیعه، است.
گزارش های رسمی مرکز آمار ایران نیز به دو برابر شدن قیمت اقلام ضروری در کشور اعتراف می کند. افزایش ۱۴۱ درصدی قیمت سکه، ۱۰۶ درصدی قیمت هر متر مربع مسکن و ۵۸ درصدی بهای کالا و خدمات و نیز کاهش ۹۳ درصدی مراودات تجاری ایران و اروپا، تنها بخشی از نتایج تحریمهای امریکا علیه ایران است. ایران قبل از خروج امریکا از «برجام» در اردیبهشت سال ۱۳۹۷، روزانه دو میلیون و ۱۵۰ هزار بشکه نفت خام و گاز صادر میکرد اما حالا بر اساس برخی از گزارشها این میزان به ۵۰۰ هزار بشکه در روز کاهش یافته است. یک مقام ارشد «صندوق بینالمللی پول» گفته است: «تحریمهای امریکا و قطع درآمد صادرات نفت میتواند نرخ تورم در ایران را در سال جاری به ۵۰ درصد افزایش دهد که بالاترین میزان تورم از زمان انقلاب بهمن ۱۳۵۷ خواهد بود. در صورتی که این پیشبینی محقق شود، نرخ تورم در ایران پس از ونزوئلا و زیمبابوه، بالاترین میزان در جهان خواهد بود و با تورم کشور جنگ زده سودان برابری خواهد کرد.
وضعیت فلاکت بار اقتصادی در آذربایجان
آنگاه که به اقتصاد آذربایجان بازمیگردیم وضعیت نسبت به مناطق مرکزی ایران بسیار وخیمتر است. آذربایجان شرقی بیستمین استان فقیر ایران است. منطقهای با جمعیت بیش از نیممیلیون مردم فقیر که از تامین غذای کافی برای پرهیز از گرسنگی و سوءتغذیه ناتوانند.
آذربایجان، چه از نظر اقلیمی و چه از نظر جغرافیایی منطقهای ویژه ایی است. برخوردار از آب، خاک و کیمیای ارتباطات که کلیدواژه رونق و توسعه است. این ویژگی سبب شده تا آذربایجان در طول تاریخ یکی از قطبهای مهم زیستی در زیستگاه پراکنده ایران باشد که سابقه یکجانشینی و شهرنشینی در آن قدمتی طولانی دارد. آذربایجان و بهخصوص تبریز، توسعه و مدرنیزاسیون را به خوبی آغاز کردند، اما ادامه این روند چندان خوشایند نبود. ناپایداریهای پیاپی سیاسی، اجتماعی و اقتصادی، سبب شد تا بحرانهایی مانند فقر، بیکاری، حاشیهنشینی و آسیبهای اجتماعی در تبریز و آذربایجان بالا بگیرد. آمارهای رسمی حکایت از آن دارند که در سال ۹۵ حدود ۱۵۹ هزار خانواده در استان آذربایجان شرقی با جمعیت ۵۲۶ هزار نفر زیر خط فقر مطلق قرار دارند. یعنی چیزی حدود ۱۴درصد جمعیت استان درآمدشان به غذای کافی نمیرسد.
آذربایجان غربی، هفتمین استان فقیر ایران است، منطقهای با خصوصیات ویژه اقلیمی و ژئوپلتیک که میتوانست یکی از ثروتمندترین نقاط ایران باشد. شمال غرب ایران و بویژه آذربایجان غربی دروازه ارتباط با غرب بوده و است. اگر شرایط ایران سده گذشته عادی و پایدار بود، چه بسا آذربایجان غربی امروز میتوانست یکی از قطبهای تجارت و کشاورزی در خاورمیانه باشد، اما دست تقدیر آن را تبدیل به یکی از مناطق بحرانزده ایران معاصر کرده است. جایی که با بحران زیست محیطی و خشک شدن دریاچه اورمیه روبروست و با سیاستهای ویرانگر دولت ایران به شعله ور شدن تضادهای اتنیکی\ملی در منطقه راه برده است. بحران فزاینده فقر و حاشیهنشینی در این منطقه نمود عینی و آشکاری دارد. در آذربایجان غربی از هر ۴ شهرنشین، یکی گرفتار فقر مطلق و ناتوان از تهیه غذای کافی است و در کل استان از هر پنج نفر یک نفر در معرض گرسنگی است. بایستی یادآور شویم که در زنجان نیز 17 درصد مردم با گرسنگی و فلاکت دست و پنجه نرم میکنند.
جنبش زنان ترک
رژیم جمهوری اسلامی ایران بسیار عیان، نظامی در ضدیت با زن فرم یافته است. و به همین دلیلِ ساده هم در طول چهل سال گذشته جنبش اعتراضی زنان هر روز گسترش یافته و به تدریج ازمرکز به مناطق ملی متعلق به خلقهای غیرفارس سرایت کرده است. جنبش زنان ترک بخشی از جنبش عمومی زنان علیه ستم جنسیتی درایران است.
یکی از عمده ترین وظایف جنبش ملی دمکراتیک ترک حمایت از مبارزه زنان در راستای برابری جنیستی در آذربایجان و ایران است. علی رغم تفکرات عقب مانده در میان ناسیونالیست های ترک درآذربایجان مبنی بر نادیده گرفتن و یا غیر جدی تلقی کردن مسئله زنان در جنبش ملی ترک ، اشتیاق زنان ترک برای شرکت در فعالیت های سیاسی، اجتماعی و فرهنگی در طول سالهای گذشته افزایش یافته است. فعالیت علیه حجاب اجباری، مبارزه علیه فرهنگ پدرسالار/ مرد سالاری، تلاش برای ورود زنان به ورزشگاهها و مبارزه علیه اشکال تبعیض و تحقیر علیه زنان، و از آن جمله مبارزه برای حق حضانت، حق طلاق، حق ارث برابر و حق آزادانه مسافرت، چالشی بحق و در راستای حقوق دمکراتیک زنان در جامعه ایران و آذربایجان بوده است.
جنبش زنان ترک، مبارزات خود را در راستای موج سوم و بر مبنای درکی اینترسکشونالیستی که معتقد به همپوشانی مطالبان سیاسی، اجتماعی و فرهنگی است، پیش میبرد. برای نمونه فرار کودکان ترک از مدرسه به دلیل بیگانگی زبان آموزشی مدارس با زبان مادری آنها و افزایش بی سوادی در میان این گروه که به بالا رفتن آمار ازدواج دختر بچه ها در این مناطق منجر میشود را میتوان یکی از نتایج مصیبت بار ضدیت دولت ایران با تحصیل به زبان مادری کودکان دانست. به همین سبب جنبش زنان ترک جدا از رنجی که از نابرابری جنیسیتی در کشور متحمل میشوند، از محرومیت مضاعفی نیز در زمینه فرهنگی و زبانی نسبت به دختران و زنان مرکز/فارس برخوردارند.
جنبش ملی دمکراتیک ترک در تمامی مناطق کشور طرفدار وسعت بخشیدن و گسترش مبارزه زنان در راستای برابری جنسیتی در جامعه است و تمام مردان را برای شرکت در این مبارزه دعوت میکند. بدون حضور فعال جنبش فمنیستی درجامعه ترک جنبش ملی دمکراتیک ترک یکی از بالهای گسترش دمکراتیسیم و برابری در آذربایجان را از دست خواهد داد. به همین سبب منافع جنبش ملی دمکراتیک ترک درحمایت همه جانبه ازجنبش فمنیستی درجامعه ترک وکل ایران است. ما، طرفدارهم پیوندی جنبشهای زنان درچارچوب یک “پلاتفورم فدرالیسم فمنیستی” در ایران هستیم و این روند را به نفع دمکراتیسم و برابری جنسیتی در آذربایجان و کل ایران ارزیابی می کنیم.
جنبش کارگران و مزد بگیران
جنبش کارگری و در کل اعتراض مزدبگیران بخشی از اعتراضات کارگری و اعتراضات عمومی در سطح کشور و در مناطق ملی ترک درایران بوده است. کارگران، کارمندان ومزدبگیران درطول سالهای حاکمیت جمهوری اسلامی به اسفبارترین شکل مورد ستم، استثمار، تبعیض وحتی تحقیر قرارگرفته اند. پایین بودن سطح دستمزدها، افزایش روز افزون تورم و گرانیهای و در این اواخر و ترویج خصوصی سازی در نظام آموزشی، نتیجه شوم سیاستهای ویرانگر داخلی و خارجی رژیم حاکم در ایران است. ضدیت با تشکل یابی کارگران و کارمندان و سرکوبهای وحشیانه کارگران در کل ایران و البته درآذربایجان چیزی نیست که بشود آن را از دیده دور داشت.
جنبش ملی دمکراتیک ترک و فعالین سیاسی آن بایستی همگام با کارگران و کارمندان در پیکار طبقاطی سهیم باشند. بدون کارگران، بدون طبقات زحمت کش و کشاورز و بدون دقت به خواستگاه طبقات و طیف های مختلف جامعه، صفوف مبارزاتی جنبش ملی ترک نیز از توانایی لازم برای تاثیر گذاری برخوردار نخواهد شد.
لذا ما در اتحاد دمکراتیک آذربایجان- بیرلیک، خود را در مبارزات کارگران و مزدبگیرانه شریک میدانیم و گسترش جنبش کارگری درجامعه ترک را روندی مثبت و در راستای دمکراتیزه کردن جامعه و دولت ارزیابی میکنیم. جنبش کارگران و مزدبگیران نیزخود سهم کلانی در مبارزات ملی دمکراتیک خلق ترک در آذربایجان و کل ایران دارند. تلاش برای هم پیوندی بیشتر جنبش کارگری با جنبش به ملی دمکراتیک ترک تلاشی در راستای تقویت جنبشهای اعتراضی در آذربایجان است.
محیط زیست در ایران و آذربایجان
سیاستهای نابخرادانه و سوءمدیریت در خصوص محیط زیست در ایران و آذربایجان تا کنون بالکل مخرب و ویرانگر بوده است. خشک شدن تالابها، رودخانه ها، دستگیری فعالین محیط زیست به دلیل افشاء سیاست های نادرست جمهوری اسلامی در خصوص محیط زیست، مُعرف چهره واقعی جمهوری اسلامی ایران در قبال منابع طبیعی و محیط زیست کشور است. سیل های ویرانگر اخیر که شمال و جنوب کشور را در هم نوردید حاصل سوء مدیریت نظام حاکم در این رابطه است.
از سوی دیگر جنگل های آذربایجان غصب و نابود میشوند. بی توجهی به تغییرات اقلیمی و سدسازیهای بی رویه دریاچه اورمیه در مسیر خشک شدن کامل قرار داده است. منابع زیر زمینی در آذربایجان بدون هیچ نظارتی تاراج میشود. آتش سوزی های اخیر در جنگل های ارسباران و بی مسئولیتی مدیران کلان کشور در قبال آن، بسیار حیرت انگیز است. کمبود آب در سطح کشور و آذربایجان، به یکی از معضلات اساسی مردم تبدیل شده است. واردات آب شرب برای کشوری با جمعیت 80 میلیونی خود صدای ناقوس خطر است.
ما با دقت سیاست های جمهوری اسلامی در قبال منابع طبیعی و محیط زیست در ایران و بویژه در آذربایجان را رصد میکنیم و افکار عمومی را در جریان سیاست های ویرانگر جمهوری اسلامی قرار میدهیم.