احضار، بازجویی، تهدید و بازداشت؛ خبرنگارانی که حالا شغل دیگری دارند
تارا روشنی(شهروندخبرنگار)
امروز چهارشنبه ۱۷مرداد، سالروز کشته شدن «محمود صارمی»، خبرنگار خبرگزاری جمهوری اسلامی در سال ۱۳۷۷ به دست طالبان در افغانستان است که در ایران به نام روز خبرنگار نامگذاری شده است. شهروند خبرنگار «ایرانوایر» سراغ چند خبرنگار و یک مدیر مسوول رفته است و از وضعیت خبرنگاران گزارش تهیه کرده است.
***
«چرا بچهدار نمیشوی؟ مادر شو، بچسب به زندگیت، خبرنگاری برایت نه نان دارد نه آب، کتاب ترجمه کن، اصلا داستان بنویس؛ اما اولویت تو مادر شدن باشد. مادر که باشی، خودبهخود بهخاطر بچهات حواست جمع میشود. دردسر درست نمیکنی برای خودت.»
این را بازجو با لحن مهربان برایش میگفت، وقتی یک دور تمام نوشتههایش را پاره کرده بود، سرش داد کشیده بود و گفته بود: «مثل سگ دروغ میگویی، با رسانههای معاند همکاری میکنی و اگر درست جواب ندهی، حداقل ۱۰ سال حکم میگیری.»
او چند ماه بعد به قید کفالت آزاد شد، اما دور خبرنگاری را خط کشید. زودتر از آنچه گمان میکرد زندگی به شیوهای که بازجو برایش ترسیم کرده بود پیش رفت؛ بچهدار شد و مشغول ترجمه. حالا با سانسورچیهای اداره کتاب وزارت ارشاد سروکله میزند، اما عشق خبرنگاری هنوز هم با اوست. هر بار که یک گزارش خوب اجتماعی میخواند، فیلش یاد هندوستان میکندو گاهی توی رویاهایش، یک گزارش را از سر تا ته مینویسد.
در سالهای اخیر، احضار، بازداشت و تهدید، بسیاری از خبرنگاران را وادار کرده شغل مورد علاقهشان را کنار بگذارند. برخی سراغ کارهای مرتبط رفتهاند، پادکست و مستند میسازند و کتاب و مقاله ترجمه میکنند، اما هستند خبرنگارانی که وادار به انجام کارهایی شدهاند که کوچکترین ربطی به کار قبلیشان ندارد. مثل یکی از آنها که مدیر فروش یک فروشگاه زنجیرهای شده است و دیگری که تراشکاری و آبکاری میکند.
برخی از آنها هم کسبوکار خودشان را راهانداختهاند. اسم هرکدامشان زمانی اعتبار روزنامهها بود؛ حالا اما کسبوکار دیگری دارند، از شیرینیپزی و شمعسازی، تا فروش لباس راحتی و خدمات پوستی.
یکی از آنها میگوید: «میدانی، ترس برادر مرگ است. بعد از پروندهسازیهای متعدد برای خبرنگاران، بهخصوص خبرنگاران روزنامههای تقریبا مستقل، خیلی از بچهها ترسیدند. ترسیدند همان گرفتاریهایی که برای نیلوفر حامدی و الهه محمدی پیش آمد دامنشان را بگیرد.»
نیلوفر حامدی و الهه محمدی پس از انتشار گزارشهایی درباره جان باختن «مهسا (ژینا) امینی» و خاکسپاری او در دو روزنامه «شرق» و «هممیهن» بازداشت شدند. آنها یک سال و چند ماه بعد با وثیقه ده میلیارد تومانی از زندان آزاد شدند.
این روزنامهنگار سابق میگوید: «تهدید و احضار هم که فراوان است. خیلی از بچهها دیگر طاقت نداشتند و سراغ کار دیگری رفتند. راستش آنهایی هم که ماندند، جسارت قبل را ندارند. ده نفر صفحات اجتماعی خبرنگاران را رصد میکنند. کوچکترین نقدی بنویسند، رسانههای حکومتی همان را پیراهن عثمان میکنند و یک پرونده امنیتی میسازند.»
او توضیح میدهد که مدیران مسوول رسانهها هم مدام صفحات اجتماعی خبرنگارانشان را رصد میکنند و به آنها تذکر میدهند که پستهایشان را حذف یا تعدیل کنند : «بااینحال خبرنگارانی هم با عشق هنوز زیر همه این فشارها کار میکنند و سعی میکنند راهی برای دور زدن سانسور و نوشتن خبرها و گزارشها پیدا کنند.»
خبرنگار باسابقه یکی از رسانههای مستقل میگوید که شرایط خبرنگاران هر روز پیچیدهتر از قبل میشود و این را میتوان حتی در خبرهای روزانه هم دید: «مثلا اخیرا در مواقع حساس، دادستانی سریع یک اطلاعیه صادر میکند که با برهمزنندگان امنیت روانی جامعه برخورد میکنیم و بعد هم میگوید از فعالان رسانهای و مجازی میخواهیم که مواظب باشند در امنیت روانی جامعه اخلال ایجاد نکنند. پیام این اطلاعیه برای ما خبرنگاران روشن است. یعنی حق اظهارنظر ندارید و فقط باید آنچه را ما میگوییم، شما هم در صفحات روزنامه و صفحات مجازی خود تکرار کنید.
پیشتر وقتی هیات نظارت بر مطبوعات به رسانهای تذکر میداد، این تذکر بابت یک مطلب بود که در رسانه منتشر شده بود، اما در سالهای اخیر درباره مطالبی که در روزنامه منتشر نمیشود هم توضیح میخواهند و تذکر میدهند. مثلا تذکر میدهند که چرا راهپیمایی حکومتی روز قدس به اندازه کافی پوشش داده نشده است و … .»
مدیر مسوول یکی از روزنامههای تهران میگوید که در سالهای اخیر وضعیت به گونهای پیش رفته که مدیران مسوول نمیتوانند بهدرستی و بهجا از خبرنگاران خود دفاع کنند: «خبرنگاران روزبهروز مظلومتر میشوند. در این سالها واقعا برخوردهای امنیتی بهشکلی زندگی روزنامهنگاران را تحت تاثیر قرار داده که من کنارهگیری بسیاری از خبرنگاران حرفهای را به حق میدانم. کار ما هم بهعنوان مدیر مسوول سخت شده است. شما در نظر بگیرید خبرنگار برای مطلبی که از سوی سردبیر و مدیرمسوول تایید شده به زندان میافتد. حس عذاب وجدان و اینکه در جواب خانواده آن فرد چه بگویم، واقعا در این سالها آزاردهنده شده است.»
او میگوید: «روزبهروز رسانهها از نیروهای حرفهای خالیتر میشود و این غمانگیز است. تجربه احضار، بازداشت، پرونده امنیتی و دادسرا رفتن دیگر فقط مخصوص یکی دو خبرنگار نیست. بسیاری از خبرنگاران این تجربیات تلخ را از سر گذراندهاند و طبیعی است که عطای این کار را به لقایش ببخشند. خانوادههایشان فشار میآورند، خودشان توان ندارند. خیلی از آنها هم مهاجرت کردهاند و حالا در کشورهای دیگر تجربهای دیگر از خبرنگاری دارند. قدیمها انگشتشمار بودند روزنامهنگاران زندان رفته، حالا تجربه زندان و انفرادی و بازجویی دیگر در بین خبرنگاران یک تجربه عادی است.»
گزارش سالانه سازمان «گزارشگران بدون مرز» از آزادی رسانههای جهان در سال ۲۰۲۴ نشان میدهد ایران با رتبه ۱۷۶، همچنان در قعر ردهبندی آزادی مطبوعات قرار دارد و تنها کشورهای سوریه، کرهشمالی، افغانستان و اریتره وضعیت بدتری نسبت به ایران دارند.