ابراهیم ساوالان ; نگاهی گذرا به کتاب «قومیت و قومگرایی در ایران» نوشته دکتر حمید احمدی
سالانه صدها کتاب و مقاله درباره گروههای زبانی و نژادی و کشمکش سیاسی آنها با دولتهای مرکزی منتشر میشود ولی این بحث در محافل آکادمیک و حکومتی ایران یا «رازِمگو» محسوب میشود و یا اینکه آثار منتشره در این حوزه (به استثنای چند مورد) بازتولید انحصارطلبی فرهنگی- سیاسی و انکار تکثر ملی در ایران است.
از جمله کتابهایی که مخالفان حقوق اقلیتهای ملی ایران با اغراق در موردش از آن به عنوان اثری بینظیر یاد میکنند کتاب «قومیت و قومگرایی در ایران» نوشته دکتر حمید احمدی است. نویسنده در بخش سپاسگزاری از پروفسور جان زیگلر؛ استاد دانشگاه کارلتون کانادا و پروفسور ویلیام میلوارد؛ ایرانشناس کانادایی بخاطر خواندن متن کتاب تشکر و در بخش مقدمه تاکید کرده که پژوهشهای مرتبط با مسئله قومیتهای ایران نقائص و مشکلاتی دارند و این کتاب «تلاشی در جهت ارائه چهارچوب نظری درباره مسئله قومیت در ایران» است. این دو بخش در همان ابتدا خوانندگان را متقاعد میسازد که با یک اثر علمی و آکادمیک مواجه است. جالب آنکه از این کتاب 450 صفحهای تنها همین ادعای «نظریهای درباره مسئله قومیت در ایران» در ناخودآگاه خوانندگان نقش بسته و در همه اظهارات مرتبط با این کتاب خودنمایی کرده است.
اگر به این کتاب از زاویهای متفاوت با نگاه نویسنده و همفکرانشان نگاه کنیم موضوع کمی متفاوت میشود. متن و روح حاکم بر این کتاب پیشفرضی به نام نژاد ایرانی و زبان ایران(فارسی) دارد که نزدیکتر شدن به آن باعث ایرانیتر شدن افراد و دور شدن از آن فرد را غیرایرانی میکند، در حالیکه این پیشفرض با ایران موجود در جهان واقع مغایر است و بیش از نصف جمعیت ایران نه نژاد آنچنانی دارند و نه زبانشان فارسی است. نویسنده خوانندگان خود را زیاد منتظر نمیگذارد و تحریفات و جهتگیریهایش را از همان صفحات اول شروع و در ص5 یکی از جملات عبدالرحیم طالبوف را متناسب با ذهنیات و آرزوهای خود و خوانندگان مشتاقش تحریف میکند. در این کتاب به نقل از طالبوف نوشته شده که «بنده محب عالم و بعد از آن محب ایران و بعد از آن محب خاک پاک تبریز هستم» در حالیکه در نوشته طالبوف (در نامه به اعتصام الملک) خبری از ایران نیست و ایشان خود را محب عالم و بعد از آن محب خاک پاک تبریز معرفی میکند. در ص6 به نقل از محمد قاضی؛ نویسنده و مترجم کرد مینویسد: معتقدم دو قسمت کردستان عراق و ترکیه هر دو باید به ایران ملحق شوند زیرا ملت کرد، هم نژادش با ایرانیان یکی است و هم زبان کردی شباهت و خویشاوندی بسیاری با زبان فارسی دارد و در ص7 به نقل از غلبیرک؛ راننده بلوچ مینویسد: ما بلوچها از این مرزی که بین ایران و پاکستان کشیدهاند راضی نیستیم. حرف ما این است که مرز ما باید پیشتر میرفت به میان خاک پاکستان.
این جملات محمد قاضی و غلبیرک که باعث آب شدن قند در دل نویسنده شده، قبل از هرچیز بیانگر عدم قبول تمامیت ارضی همسایگان ایران توسط نویسنده است. حال اگر فردی اهل ترکیه و عربستان با همین استدلال (دلایل نژادی و زبانی) خواستار الحاق بخشهایی از ایران به آن کشورها میشد آقای احمدی با این اظهارات چگونه برخورد میکرد؟ آنکه خواستار الحاق قسمتهایی از کشورهای دیگر به ایران باشد، خوب است بداند که دیگران نیز این حق را برای خود قائل خواهند بود که خواهان الحاق قسمتهایی از ایران به کشور خودشان باشند.